zahra22 19501 ارسال شده در 20 مرداد، 2012 عمر گل کوتاهست . اگر عمر من هم مثل گل بود ، آیا باز هم مرا از خود می رنجاندی ؟؟؟ 9
sam arch 55879 ارسال شده در 20 مرداد، 2012 باران کوتاه می شود دستش از زمین.... لب وَر می چیند.... دنیا را مه بر می دارد.... فانوس دریایی چشمک می زند از دور.... می گوید نفرینش نکن تا من هستم..... تازه می آید.....کهنه دِل آزار می شود... 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 21 مرداد، 2012 اینجا زمیـن است ، زمیـن گرد است ! تویی ڪہ مرا دور زدی فردا بـہ خودم خواهی رسیـد،حال و روزت دیـدنیست...! 7
azarafrooz 14221 ارسال شده در 23 مرداد، 2012 شعرهای لعنتی ذهنم را رها کنید... هر واژه شعری میشود برای تو ... هر شعر اشکی میشود برای من ... هر اشک سوزی میشود بر قلبم ... شعرها بروید رهایم کنید .... 5
TA.RA 78 ارسال شده در 26 مرداد، 2012 پس مانده لبهای ترک خورده ات بر روی ته سیگار به جا مانده آن را قاب می گیرم و به دیوار می زنم دیوار تَرَک بر می دارد شاید که دیوار لب باز کرده است 6
TA.RA 78 ارسال شده در 28 مرداد، 2012 در چشم های تو ... هزاران فال قهوه است ! که بی خوابی های مرا تعبیر می کند ... 6
sweetest 4756 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 به گمانت برای قلبت دامی پهن کرده ام تا عاشقت کنم!! عزیزکم ... کسی این گونه تا به حال ... کلاغ هم نگرفته!! نترس! 5
شــاروک 30242 ارسال شده در 11 شهریور، 2012 حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد بوسیدنت موکول شده به تمامی روزهای نیامده... 3
MEMOLI 8954 ارسال شده در 18 شهریور، 2012 خوب است که زن هستم همین که اگر از زنانگی بیفتم می شوم تو می شوم مرد! اما تو اگر از مردی بیفتی می شوی هیچ ! می شوی نامرد ... 4
sweetest 4756 ارسال شده در 20 شهریور، 2012 تو که نباشی ، نه سر به راهم نه رو به راه ... پریشان در میان باد ویــــرانــــم . . . . سرگردان در میان نا کجا آباد..... تا کجا نمی دانم..... خیال تو تمامی ندارد.... 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 21 شهریور، 2012 همچنان به صدای قدمهایی گوش سپردهام که نزدیک میشوند و نمیرسند ... دور میشوند و نمیروند ! 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد! حمـاقـت یـعنـی مـن کـه اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی ! خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود! برمیگردم چـون دلـتنـگـت مــی شــوم!!! 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟ و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را! و هنوز دست و پا میزنند ذهن خسته ام… قلب درمانده ام… چشمان بهت زده ام… حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!! 3
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 یک نفر مرا در ایستگاه شبجا گذاشته است درست مثل چمدانی که تو جا گذاشتی اش پیش من برای من نه برای چمدان ات برگرد ! 3
.FatiMa 36559 ارسال شده در 22 شهریور، 2012 در تو صیادی است با آب و دانه و هزار چاقوی تیز و در من حماقتی گنجشک وار که آسوده ام می کشاند بر بام تو 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 26 شهریور، 2012 رفت و آمد ، رفت و آمد ، اینقدر رفت و آمد که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد! 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 26 شهریور، 2012 سیگار خاکستر من و شقایق های روی فرش آتش در نگاهمان می سوزد قلبمان 2
.FatiMa 36559 ارسال شده در 26 شهریور، 2012 کمی تامل کن میشناسیم من همان اشنای دیروز و نفرین شده ی امروزم همان اشنای غریبه 3
sweetest 4756 ارسال شده در 27 شهریور، 2012 مــزه ی نِگـــاهَــت شیـــریــن بــود فـــرهــادتـــ شـدمــ تپــش قلبــــم مجنـــون شـد لیــلایـــم شُــدی ... 3
شــاروک 30242 ارسال شده در 27 شهریور، 2012 در دنيايی كه براي يك تكه سيب تمام بهشتيان زمين گير شده اند چه انتظار غريبي است عدالت !! 2
ارسال های توصیه شده