رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

عمر گل کوتاهست .

 

اگر عمر من هم مثل گل بود ،

 

آیا باز هم مرا از خود می رنجاندی ؟؟؟

 

  • Like 9
  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

باران کوتاه می شود دستش از زمین....

لب وَر می چیند....

دنیا را مه بر می دارد....

فانوس دریایی چشمک می زند از دور....

می گوید نفرینش نکن تا من هستم.....

تازه می آید.....کهنه دِل آزار می شود...

  • Like 8
ارسال شده در

اینجا زمیـن است ، زمیـن گرد است !

تویی ڪہ مرا دور زدی

فردا بـہ خودم خواهی رسیـد،حال و روزت دیـدنیست...!

  • Like 7
ارسال شده در

شعرهای لعنتی ذهنم را رها کنید...

هر واژه شعری میشود برای تو ...

هر شعر اشکی میشود برای من ...

هر اشک سوزی میشود بر قلبم ...

شعرها بروید رهایم کنید ....:w000:

  • Like 5
ارسال شده در

پس مانده

لبهای ترک خورده ات

بر روی

ته سیگار

به جا مانده

آن را

قاب می گیرم

و

به دیوار می زنم

دیوار

تَرَک بر می دارد

شاید که

دیوار

لب باز کرده است

  • Like 6
ارسال شده در

در چشم های تو ...

 

هزاران فال قهوه است !

 

که بی خوابی های مرا تعبیر می کند ...

  • Like 6
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

به گمانت برای قلبت دامی پهن کرده ام

 

تا عاشقت کنم!!

 

عزیزکم ...

 

کسی این گونه تا به حال ...

 

کلاغ هم نگرفته!!

 

نترس!

  • Like 5
ارسال شده در

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد

 

بوسیدنت موکول شده

 

به تمامی روزهای نیامده...

  • Like 3
ارسال شده در

خوب است که زن هستم

همین که اگر از زنانگی بیفتم

می شوم تو

می شوم مرد!

اما تو اگر از مردی بیفتی

می شوی هیچ !

می شوی نامرد ...

  • Like 4
ارسال شده در

تو که نباشی ،

نه سر به راهم

نه رو به راه ...

پریشان در میان باد

ویــــرانــــم . . . .

سرگردان در میان نا کجا آباد.....

تا کجا نمی دانم.....

خیال تو تمامی ندارد....

  • Like 3
ارسال شده در

همچنان به صدای قدم‌هایی گوش سپرده‌ام

 

 

که نزدیک می‌شوند و نمی‌رسند ...

 

 

دور می‌شوند و نمی‌روند !

  • Like 2
ارسال شده در

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـی مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !

خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

  • Like 2
ارسال شده در

و من تردید داشتم که با نبودنت آرام می شوم یا با بودنت خوشبخت؟

و حتی شک داشتم که آرامش را می خواهم یا خوشبختی را!

و هنوز دست و پا میزنند

ذهن خسته ام…

قلب درمانده ام…

چشمان بهت زده ام…

حرف هایم این روزها سر و ته ندارد!!

  • Like 3
ارسال شده در

یک نفر مرا در ایستگاه شبجا گذاشته است

درست مثل چمدانی که

تو جا گذاشتی اش پیش من

 

برای من نه

برای چمدان ات برگرد !

  • Like 3
ارسال شده در

در تو صیادی است

با آب و دانه

و هزار چاقوی تیز

و در من

حماقتی گنجشک وار

که آسوده ام می کشاند

بر بام تو

  • Like 2
ارسال شده در

رفت و آمد ،

رفت و آمد ،

اینقدر رفت و آمد

که از یاد برد ، چیزی به نام ماندن هم وجود دارد!

  • Like 2
ارسال شده در

سیگار

خاکستر

من و شقایق های روی فرش

آتش در نگاهمان

می سوزد قلبمان

  • Like 2
ارسال شده در

کمی تامل کن میشناسیم

من همان اشنای دیروز و نفرین شده ی امروزم

همان اشنای غریبه

  • Like 3
ارسال شده در

مــزه ی

نِگـــاهَــت شیـــریــن بــود

 

فـــرهــادتـــ شـدمــ

 

تپــش قلبــــم مجنـــون شـد

 

لیــلایـــم شُــدی ...

  • Like 3
ارسال شده در

در دنيايی كه براي يك تكه سيب تمام بهشتيان زمين گير شده اند

 

چه انتظار غريبي است عدالت !!

  • Like 2

×
×
  • اضافه کردن...