- Nahal - 47858 ارسال شده در 17 بهمن، 2011 می دونی تلخ ترین اتفاق چیه؟؟ اینه که تو بخوای....... اونم بخواد........ ولی سر نوشت نخواد......... 10
خاله 3004 مالک ارسال شده در 18 بهمن، 2011 آن خندههای صورتیات را به من بده آن چشمهای پاپتیات را به من بده پاییز، فصل پر تب و تابیست خوبِ من ! آن دستهای لعنتیات را به من بده ! 13
*mishi* 11920 ارسال شده در 27 بهمن، 2011 صدای عقربههای این ساعتِ لعنتی خوابِ تو را پَر میدهد از چشمهايم. باید قفسی برایت بسازم! 6
Ssara 14641 ارسال شده در 4 اسفند، 2011 میدانم قهوه ای که تو می نوشی با من و پیشانی و سرنوشتم هیچ نسبتی ندارد و قسمت من از توتنها حسرت است و فالهای حافظی که جواب نمیدهند با اینهمه هر روز قانون نسبیت انیشتین را مرور میکنم 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 تو همیشـه با این بغض دستت در یک کاسـه اَست ... مژگان دیبافر 5
Parisa 22 68 ارسال شده در 22 اسفند، 2011 این روزهای خستگی و تردید این روزها که مُردنمان عادی ست دلخسته از بهشت و جهنّم ها تنها بهشت گمشده، آزادی ست... 3
MEMOLI 8954 ارسال شده در 30 اسفند، 2011 شب ها به وقت خواب از طرف من وجدانت را ببوس ! اگر بیدار بود ... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 9 فروردین، 2012 از ما که گذشت ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . . 2
Ssara 14641 ارسال شده در 7 اردیبهشت، 2012 رفتــــــــه ای؟؟؟ بعضی ها بهش میگن ( قِسمتــــــــــ ) من بهش میگمــــــــ ( به دَرَکــــــ ) 2
tiba* 797 ارسال شده در 7 اردیبهشت، 2012 بی حضور تو نعش ثانیه هایی روی دستم مانده که بوی تو را گرفته اند 8
hamed_063 1261 ارسال شده در 8 اردیبهشت، 2012 من به پایان حدود خویش نزدیکم آنسو هیچ نمی بینم و این سو هرچه که هست پست و احمقانه است زشتی و زیبایی برایم پوچ شده و در خود نشانی از معنا نمی یابم من به آخر رسیدم و دریافتم باید هیچ بود و هیچ نبود ... 8
Ssara 14641 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2012 وقتــی کســی می گویــد خوبی؟! نگـــــو "مـــمـنـون" نگـــــو "خوبـــــــم" نگـــــو "بهتــــــرم" فقـــط یک جـــوری بگـــــو "مــــرسی" که طرف بدانــد سئـــوال احمقـــانه ای پرســـیده!! 12
*mishi* 11920 ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2012 خودم را به شادیِ تو فروختم و ...حواسم نبود که حواست به بهایِ من نیست حال خیالت را می فروشم تا خودم را پس بگیرم..... 8
*mishi* 11920 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2012 جغرافیای ی جهان رابهم زده ای بگو در کدام جهت , زُل زده ای بی انصاف ! 8
*mishi* 11920 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2012 تـــــمام راه را برای آغوشت دویده ام آنوقت تو اینگونه دست به سینه ایستــــاده ای؟؟!!!! لعنتـی... 7
sam arch 55879 ارسال شده در 22 اردیبهشت، 2012 ماندم..و خواندم....که فریادِ لعنتی..بیرون بیاید... ولی باز ماند در سینه.... تا زمان برسد.. به وقت.... و به وقت عمل.... حال وقت سکوت است... 6
tiba* 797 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2012 جاده هنوز خیس است و من همچنان می روم به خیال رد پای اشکهایت ولی تردید مرا زجر می دهد نمی دانم این خیسی اشکهای توست یا خیسی شرم این جاده از شکست دوباره من؟؟؟ 5
*mishi* 11920 ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2012 به كوری چشم تو هم كه باشد حالم خوب ِ خوب است اصلا هم دلم برایت تنگ نشده حتی به تو فكر هم نمیكنم باران هم تو را دیگر به یاد من نمیآورد مثل همین حالا كه میبارد... لابد حالا داری زیر باران قدم میزنی . . . اما... چترت را فراموش نكن ! لباس گرم را هم...... 6
hamed_063 1261 ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2012 بعد از آن بود بعد از آنکه دریافتم در حال سقوطم ، توانستم تو را باور کنم ، توانستم دریابم تو هستی و من بی دلیل به تو ایمان آوردم ، توانستم درک کنم برای بودنت نیازی به دلیل ندارم ، همان لحظه بود که فهمیدم همه چیز در ورطه ی نابودی و استهلاک است و هستی هنگام نابودی خود ، تو را درمی یابد .. 4
ارسال های توصیه شده