رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 8.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سهند جان من اسپمر نیستم ... ولی بیا در خدمتیم هرچی بدونیم در اختیارت میزاریم:ws3:

 

خواهش میکنم قصد مزاحت داشتم :w58:(این چی بود من گفتم منظور مزاح کردن):whistle:

مخلصیم آقامهدی چشم میام:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

حوصله نقل قول نداشتم:banel_smiley_4:

یکی یکی جواب میدم:w02:

 

اول مهدی : خب نه دیگه امید الان اعتراف کرد که من رکوردش رو شکستم:w02: امیـــــــــــــــــــــــــــد؟:w02:

 

دوم آقای سهند : والا من کاری به تاپیکایی که واسه اسپم هستن ندارم منتهی تاپیک های تالار ادبیات واقعا جای اسپم نیستند و من هم بر حسب وظیفه باید تذکر بدم:w16:

 

سوم الایو : الایو جون سلام چطوری؟ نه خسته :w02:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی

سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم

همونجا خوابش می بره…

زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…

صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو

تا شب ادامه بده…

مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …

که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…

زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…

من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…

زود بر می گردم پیشت عشق من

دوست دارم خیلی زیاد…

مرد که خیلی تعجب کرده بود

میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟

پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به

اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی…

هی خانوووم ، تنهااااام بزار، بهم دست نزن…

من ازدواج کردم…

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی

سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم

همونجا خوابش می بره…

زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…

صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو

تا شب ادامه بده…

مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …

که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…

زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…

من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…

زود بر می گردم پیشت عشق من

دوست دارم خیلی زیاد…

مرد که خیلی تعجب کرده بود

میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟

پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به

اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی…

هی خانوووم ، تنهااااام بزار، بهم دست نزن…

من ازدواج کردم…

مستی راستی :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سلام علیکم بر مهندسان کشاورزی عزیز و دوردونه خودم خوبین عزیزای من :icon_gol:

ببخشید مزاحم شدم گفتم یه کم بیام اینجارو بریزم به هم و ......... خلاصه :ws38:

میگم میخوام یه کاری رو کنار کار فنی خودم داشته باشم در ضمینه کشت و برداشت و بسته بندی مد نظرم رب اناره نظرتون چیه می خوام یکم زیاد عمر کنم:whistle: خسته شدم از اهن و تراش و پرس و جوش و سی ان سی و اینا ؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سلام علیکم بر مهندسان کشاورزی عزیز و دوردونه خودم خوبین عزیزای من :icon_gol:

ببخشید مزاحم شدم گفتم یه کم بیام اینجارو بریزم به هم و ......... خلاصه :ws38:

میگم میخوام یه کاری رو کنار کار فنی خودم داشته باشم در ضمینه کشت و برداشت و بسته بندی مد نظرم رب اناره نظرتون چیه می خوام یکم زیاد عمر کنم:whistle: خسته شدم از اهن و تراش و پرس و جوش و سی ان سی و اینا ؟

 

خوشومدی بابایی......

اختیار دارید اینجا متعلق به شما و تمام دوستای عزیزه.. به خصوص بهترین بابای دنیا...

خیلی عالیه. هراطلاعاتی خواستید به زارید سه سوت براتون به روز فراهم میکنیم. شماهم به این اطلاعات ما کمک میکنید و تجربه های کاریتونو تو این زمینه که ایشالله انجام دادید به ما یاد میدید.. خیلی هم عالی بابایی:hapydancsmil:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
خوشومدی بابایی......

اختیار دارید اینجا متعلق به شما و تمام دوستای عزیزه.. به خصوص بهترین بابای دنیا...

خیلی عالیه. هراطلاعاتی خواستید به زارید سه سوت براتون به روز فراهم میکنیم. شماهم به این اطلاعات ما کمک میکنید و تجربه های کاریتونو تو این زمینه که ایشالله انجام دادید به ما یاد میدید.. خیلی هم عالی بابایی:hapydancsmil:

بابا بزرگ بگی راحتترم :whistle:

مرسی راستی یه جاییو میشناسم اناراش حیف و میل میشه و میمونه رو درختها این ایده به ذهن من رسید خدا رو خوش نمی اد نعمت حیف و میل بشه البته میل بشه بهتره:ws3: می خوام رب انارو روش یه کارایی بکنم ولی اطلاعات در مورد فراوریش کمه

قسمت تاسیساتش مشکلی ندارم و تجهیزاتش

ممنون نوه عزیزم از بابت لایک این تاپیک:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
بابا بزرگ بگی راحتترم :whistle:

مرسی راستی یه جاییو میشناسم اناراش حیف و میل میشه و میمونه رو درختها این ایده به ذهن من رسید خدا رو خوش نمی اد نعمت حیف و میل بشه البته میل بشه بهتره:ws3: می خوام رب انارو روش یه کارایی بکنم ولی اطلاعات در مورد فراوریش کمه

قسمت تاسیساتش مشکلی ندارم و تجهیزاتش

ممنون نوه عزیزم از بابت لایک این تاپیک:icon_gol:

 

:sigh:باشه بابا بزرگ....

ما خوب میگیم بابایی ولی شمامیخوای باشه

 

من برم جایی بیام.. برات بگم چیکار کنی .. این ایده رو به یه روش دیگه ای با میوه ای دیگه ای .. دیدم.. اگه شمال کشور باشه .. شاید یه کارایی بشه برات کنم.. و بفرستمت پیش یه نفر .. که استاد بنده است.. یه کارایی براتون میکنه. فعلا من برم. عجله دارم..

فقط یادم بندازید.. مرسی.. بای..

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

:hanghead::sigh:

چرا بچه های کشاورزی دیگه نیستید؟

دلم تنگ شده براتون خو بیاید دیگه

داش مهدی

اجی الهه

فایزه جون

الهام عزیز

اق رضا

کجایید پس...

دق کردم انقدر تنها این تالاررو گشتم

البته گهگداری فایزه جون هستن, اقا محمد اقا سهند جدیدا اقا مهدی لین..

بیاید دیگه دلم پرپر شد بابا

خوب مهمونم دیگه نمیاد اینجا خوب بیاید اسپم کنید اصلا..

بیاییییییدددددددددد:w000::sad0:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من احتماللاااااااا از جمعه نباشمممممماااااااااااااااااااااااااااا

دلم براتون تنگ میشههههههههههههههههههههههههههههههه بدونید همیشه تو یاد و خاطرم هستید.. الوووووووووووو

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

ﺧﺪاﯾﺎ ، ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ

ﺁﻣﯿﻦ

(ﻋﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﻣﺒﺎﺭﮎ)

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

×
×
  • اضافه کردن...