S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۱ خدایا سرده این پایین، از اون بالا تماشا کناگه میشه فقط گاهی بیا دست منو "ها" کن! خدایا سرده این پایین ، ببین دستامو می لرزه دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه! بگو گاهی که دلتنگم، از اون بالا، تو می بینی بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته زمین دار مکافاته خدایا! وقت برگشتن، یه کم با من مدارا کن شنیدم گرم آغوشت، اگه میشه منو جا کن. 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۱ من خدا را دارمکوله بارم بر دوش... سفری می باید، سفری بی همراه... گم شدن تا ته تنهایی محض سازکم با من گفت: هرکجا لرزیدی، ازسفر ترسیدی تو بگو از ته دل، من خدا را دارم. من و سازم چندیست، که فقط با اوییم... 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۱ حرف هایم تکراری شده.... قامتم خمیده شده....نگاهم به جای آسمان بر زمین است... دستانم به جای رفتن به سویِ تو...خوابیده در جیب هستند... انگار ذره ذره ی تنم....نِسیان زده شده اند به تو... ولی هنوز گرمایِ وجودت در قلبم هست.. 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ خدایا خسته ام خسته تر از هر شب میشه فردا بیدارم نکنی!!!!! 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ بازهم ، سبد معذرتم را بپذیر آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ، واژه ات راهی شعرم شده است لحظه ای گوش بکن ، یک موذن مست است آنقدر خوب اذان میگوید ، گوئی او عکس خدا را دیده خوش بحالش اما ؛ طرح زیبای خدا را گاهی ، میتوان در پس سیمای عزیزی جوئید 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ √ خــدایـــــــا .... تــــو دنــــیاےِ مــــا آدمــــــــــــــــا حالَتــــے هَــــستـــ بــِـــﮧ نــــاҐ" ڪَـــــــم آوَرבטּ " تُـــــو ڪﮧ خــدایــے و نِمیتونــے تَجرُبَشـــ ڪُنـےِ خــوش بــِــﮧ حــالِتــــ ..... 10 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ این روزها به جایِ زمزمه سحرگاهی ات... بیداری ام با ناله های سحرگاهی ات همراه است... نمی دانم باز چه گرهی خورده به کارت... نمی دانم باز مشکل گشایی می کند از کارت؟! 7 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ دنبـال خـدا نگـرد به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست به دنبالش نگرد خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست خدا در قلبی است که برای تو می تپد خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد خدا آنجاست در جمع عزیزترینهایت خدا در دستی است که به یاری می گیری در قلبی است که شاد می کنی در لبخندی است که به لب می نشانی خدا در بتکده و مسجد نیست گشتنت زمان را هدر می دهد خدا در عطر خوش نان است خدا در جشن و سروری است که به پا می کنی خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسان ها جست و جو مکن خدا آنجا نیست او جایی است که همه شادند و جایی است که قلب شکسته ای نمانده در نگاه پرافتخار مادری است به فرزندش در نگاه عاشقانه زنی است به همسرش باید از فرصت های کوتاه زندگی جاودانگی را جست زندگی چالشی بزرگ است مخاطره ای عظیم فرصت یکه و یکتای زندگی را نباید صرف چیزهای کم بها کرد چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم و سپیده دمان از آن بیرون می رویم فقط یک چیزهایی اهمیت دارند چیزهایی که وقت کوچ ما، از خانه بدن، با ما همراه باشند همچون معرفت بر الله و به خود آیی دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم و با بی پروایی از آن درگذریم دنیا چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم سالکان حقیقی می دانند که همه آن زندگی باشکوه هدیه ای از طرف خداوند است و بهره خود را از دنیا فراموش نمی کنند کسانی که از دنیا روی برمی گردانند نگاهی تیره و یأس آلود دارند آن ها دشمن زندگی و شادمانی اند خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید: آیا "زندگی" را "زندگی کرده ای"؟! 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ سالهاست اسم بازی من و خدا زندگی ست هيچ چيز مثل بازی قشنگ ما عجيب نيست بازی يی که ساده است و سخت "عرفان نظر آهاری" 5 لینک به دیدگاه
دختر اسمان 167 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ خدایا دستم را بگیر و مرا ببر به دور "دست" هایی که در "دست رس " هیچ "دستی" نباشم .... 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۱ خدايا ... تو دنــياي ما آدمــا ... يه حالتي هست به نام " کــم آوردن " ! تو که خــدايي و نميتوني تجربش کني ... خــوش به حــالت ... ! 6 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۱ خدايا مارو ببخش كه در كار خير يا "جار" زديم... يا "جا" زديم... 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ خدا داشت زندگی مارا به هم میبافت ناگهان سرنوشت، مثل گربهای بازیگوش کلاف زندگیمان را ربود گره خورد پیچیده شد زندگی من با تو زندگی تو با دیگری زندگی دیگری با دیگری خدا که داشت زندگی مارا به هم میبافت! بهمن عطائی 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ ای خدای بزرگ که در آشپزخانه هم هستی و روی جلد قرصهای مرا میخوانی لطفن کمی آن طرفتر ! باید همهی این ظرفها را آب بکشم و همینطور که دارم با تو حرف میزنم به فکر غذای ظهر هم باشم نه ! کمک نمیخواهم خودم هوای همه چیز را دارم پذیرایی جارو میخواهد غذا سر نمیرود به تلفنها هم خودم جواب میدهم و گردگیری این قاب … یادت هست ؟ اینجا کوچک بودم و تو هنوز خشمگین نبودی و من آرامبخش نمیخوردم درست بعد طعم توتفرنگی بود و خواب که تو اخم کردی به سیزده سالگی ملافه و رویاهایم ببخش بی پرده می گویم اما تو به جیبهایم کیف دستی کوچکم و حتی به صندوقچهی قفل دار من چشم داشتی ! ای خدای بزرگ که توی آشپزخانهام نشستهای حالا یک زن کاملم چیزی توی جیبهایم پنهان نمیکنم کیفم روی میز باز مانده است هر هشت ساعت یک آرامبخش میخورم و به دکترم قول دادهام زیاد فکر نکنم لطفن پایت را بردار میخواهم تی بکشم ! ناهید عرجونی 7 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ خـــــــــدایا بـــــــاور کـــــــن ، دیگــــــــه نــــه طــــــاقت دوبــــــاره شــــــکستن و دارم ، نـــــه حــــــس دوبـــــــاره ســـــــاختن .. . 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 دی، ۱۳۹۱ خدایـــا پشتـــ حصار تکرار خطاهایمـــ بــنویس: جــــــــــوانی . . . 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 دی، ۱۳۹۱ خدا رویِ خوشش را به زندگی من هم نشان داد... ممنونم که رویت را سمت من هم برگرداندی.... البته قبلا هم بر می گرداندی...من صورتم رو به تو نبود.. 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۱ دوستان می دونم اینجا قراره حرف های خودمونو به خدا بگیم ولی وقتی اینو دیدم دیگه حرفم نیومد........ سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شبوقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد هام و نه با تو دشمنی کردهام (ضحی 1-2) افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او رابه سخره گرفتی. (یس 30) و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگراز آن روی گردانیدی. (انعام 4) و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24) و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73) پس چونمشکلات ازبالا و پایین آمدند وچشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمانبردی چه گمان هایی . ( احزاب 10) تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118) وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما بازمرا با دیگری در عشقت شریک کردی .(انعام63-64) این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شدهای. (اسرا 83) آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3) غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59) پس کجا می روی؟ (تکویر26) پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50) چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6) مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48) من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60) من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت میدهم. (قریش 3) برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29) تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54) این پیام زیبا را برای کسانیکه دوست شان داریم ارسال نماییم 4 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۱ خدایا ایمانم را با آغوش او محک نزن کافر میشوم 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۱ میشود او را به من معرفی کنید ؟ او که معنای خدا را خوب میفهمید ؟ یک سوالی دارم از او .... اگر معنای خدا را فهمیده معنای خودش را هم میداند .... میخواهم لطف کند انسان را برایم ترجمه کند !!!!! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده