moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۱ هر شب فزاید تاب و تب من وای از شب من وای از شب من 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۱ نام تو را نمی دانم اما می دانم که نامت از کلام رهایی مشتق است و ریشه اش به معنی وسیع شکفتن در سال های گل برمی گردد و با کلید آبی زیبایی تفسیر می شود ..... 1 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۱ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ در این دنیا که مردانش عصا از دست نابینا میدزدند من از خوش باوری اینجا محبت جستجو کردم 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۹۱ من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۱ تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست . 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۱ تا چند عمر در هوس آرزو رود ای کاش این نفس که برآید فرو رود 3 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۱ دی محتسب آمد به غم، تند نشست ماتم زده بود، دادمش شیشه به دست بشکست و نیافت قصدم آن جاهل مست بایست که توبه شکند، شیشه شکست «عرفي شيرازي» 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ تو گفتی باش من ماندم غزل گفتی تو را خواندم 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ یک گریبان نیست کز بیداد آن مه پاره نیست رحم گویا در دل بی رحم آن مه پاره نیست . 3 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۱ تو آن مهری که از آفاق ذهنم سر برآوردی شط نور افق، در گنبد اسحار می پیچد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یا رب ایکاش نیافتد به کسی کار کسی . 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ یارب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از دست حسود چمنش 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۱ شاهنشهی که شیشه جانها بدست اوست گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست . 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ تو بخواه مرا و از دوری منزلم مترسان که من این ره ار تو باشی به سرای ، با سر آیم 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ منم آن بنده ی مخلص که از آن روز که زادم دل و جان را ز تو دیدم دل و جان را به تو دادم 1 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ مگر به صافی گیسویت هوای خویش بپالایم در این قفس که نفس در وی همیشه طعم لجن دارد 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۱ دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن رخنهٔ زندان کند دلگیرتر محبوس را 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده