sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ عقلش وزیر و روح مشیرست و دل سریر تن بارگاه میر و ازو میر در حجاب 2 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ با که گویم غم دیوانگی خود جز یار؟ از که جویم ره میخانه بغیر از دلدار؟ 2 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ روزگاريست که دل چهره مقصود نديد ساقیا آن قدح آينه کردار بیار دلق حافظ به چه ارزد به می اش رنگین کن وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ راه موحدان همه زو پیش رفت، اگر توحیدت آرزوست بدان آستان شتاب 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ به یار ما نتوان یافت شهریارا عیب جز این قدر که فراموش می کند ما را 5 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ انديشه از محیط فنا نیست هر که را بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر در هر طرف که ز خیل حوادث کمین گهیست زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر 5 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ روح من درجهت تازه ی اشیا جاری است. روح من کم سال است. روح من گاهی از شوق،سرفه اش می گیرد. روح من بیکار است: قطره های باران را،درز آجر را ، می شمارد. روح من گاهی مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد. 5 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ديگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور ای گلبشکر آن که تويی پادشاه حسن با بلبلن بی دل شیدا مکن غرور 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ روی ویرانه های امیدم دست افسونگری شمعی افروخت مرده ای چشم پر آتشش را از دل گور ر چشم من دوخت 2 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تا بر دلش از غصه غباری ننشیند ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش 2 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد قدر يک ساعته عمری که در او داد کند حالیا عشوه ناز تو ز بنیادم برد تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند 1 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ در خرابات مغان نور خدا می بینیم این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینیم 1 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ريا کنند پیراهنی که آيد از او بوی يوسفم ترسم برادران غیورش قبا کنند 1 لینک به دیدگاه
R.Irankhah 25490 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دیده دریا کنم و صبر به صحرا افگنم وندرین کار دل خویش به دریا فگنم 6 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندی آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود خیره آن ديده که آبش نبرد گريه عشق تیره آن دل که در او شمع محبت نبود 8 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دوای درد بی درمان تویی تو همه وصل و همه هجران تویی تو 7 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گزيد من اگر مهر نگاری بگزينم چه شود عقلم از خانه به دررفت و گر می اين است ديدم از پیش که در خانه دينم چه شود 7 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دانی چه زمان دین و دلم دزدیدی؟ آن لحظه که دزدیده نگاهم کردی 6 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یا بدان لب بده از وصل نصیب عشاق یا چنان کن که چنین روی به کس ننمایی 6 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۱ یاری ار با من نداری ،باری از دردم مکاه باش آزارِ دل ار آرامِ جانم نیستی 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده