sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو ... در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت ! متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت !! 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو ای بی بها شاخک شمعدانی که بر زلف معشوق من جا گرفتی عجب دارم از کوکب طالع تو که بر فرق خورشید ماوا گرفتی.... 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو را این به که روی خود زمشتاقان بپوشانی که شادی جهانگیری ، غم لشگر نمی ارزد 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم... 4 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ من نه آن رندم ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داندمن این کارها کمتر کنم 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ما را سری ست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند سر برود هم بر آن سریم 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم 4 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر زلذت شرب مدام ما 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ای خوشا آن دل که آزاری نمی آید از او غیــر کـار عاشـقی کـاری نمی آیـد از او 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ واعظ شهر که از پند خود آزارم داد از دم رند می آلوده مددکار شدم 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ می نوش ندانی ز کجا آمده ای. :167: خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت. :jawdrop: 1 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا نگاه مي کني وقت رفتن است باز هم همان حکايت هميشگي پيش ازآنکه با خبر شوي لحظه عزيمت تو ناگزير مي شود آي اي دريغ و حسرت هميشگي ناگهان چقدر زود دير مي شود مرحوم قیصر امین پور 3 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ در خواب بدم مرا خردمندی گفت کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت. کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟ می خور که به زیر خاک می باید خفت. :jawdrop: 4 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما 4 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم 3 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۸۹ ماییم و می و مطرب و این گنج خراب جان ودل و جام و جامه پر درد شراب. 2 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۸۹ بود آيا كه در ميكده ها بگشايند گره از كار فرو بسته ما بگشايند 2 لینک به دیدگاه
RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دستات تو دستامه ولی دلت نمی دونم کجاست؟ :4564: چشمهات پی چشم کیه که اینجوری سر به هواست. :4564: خودم دیدم دستهای اون تو رو نوازش میکنه!!! :4564::4564: قصری که ساختم تو دلم داره خرابش میکنه. :4564::4564: منو به کی فروختی منو به چی فروختی :4564::4564: تو این جهنم سرد به آتیش کی سوختی؟؟!! :4564::4564: 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده