RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون غم با نعره های قلقلش اندر گلو ببست. 3 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری 1 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ یاری اندرکس نمیبینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد 1 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده ی قفس را میل رها شدن نیست 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۸۹ تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است من به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است 3 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند 1 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دوش در خواب لب نوش تورا بوسیدم خواب من به بود از عالم بیداری من لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم و گر پرسی چه می خواهی ؟ ترا خواهم ترا خواهم نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم... 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ می دو ساله معشوق چهارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر(خارج از مشاعره به نظر شما ضغیر به کدوم و کبیر به کدوم اشاره می کنه) 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ صغیر به معشوق و کبیر به می!! رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز غرق گل است بسترم از بوی او هنوز دوران شب ز بخت سیاهم بسر رسید نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز ... 2 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ زان یار دل نوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟ ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟ بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟... 1 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری مردی 4 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ یارم به یک لا پیرهن،خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن،مست است و هشیارش کند 4 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری مرضیه السجایا محمودالخصایل (در ضمن armstrong خان خیلی با این شعر آخرت حال کردم دمت گرم) 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۸۹ لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم سخن بگفتی و قیمت برفت لولو را 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ آن پریشانی شبهای دراز و غم دل همه در سایه ی گیسوی نگار آخر شد لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۸۹ دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دلی غمزده سوخته بود... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده