RezaMTJAME 9278 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۸۹ درون سینه ام دردی خونبار که همچون گریه میگیرد گلویم. غمی آشفته دردی گریه آلود نمی دانم چه می خواهم بگویم. :ws44: 3 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۸۹ مردم از درد و نمی ایی به بالینم هنوز مرگ خود م یبینم و رویت نمی بینم هنوز 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ زفر کـیانی یکی تخت ساخت چو مایه بدو گوهراندر شناخت چو خورشید تابان، میان هـوا نشسته بر او، شاه فرمـان روا جهان انجمن شد، برتخت اوی شگفتی فرومانده از بخت اوی سـرسـال نو، هرمز فرودیــن برآسود از رنج تن، دل زکـین ابولقاسم فردوسی.. 1 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ نیست در خاطر مرا اندیشه از گردون رهی رهرو آزاده را پروای رهزن نیست نیست 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تا نظر بر روی زیباتر ز ماهت می کنم نازکی آنسان که با گل اشتباهت می کنم 2 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق ؟ که چون رهی دل از خود رمیده ای دارم 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را 3 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ آتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست برق عالم سوز را پروای خرمن نیست نیست 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را 1 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ اگر خود پولي از سنگ کبود است چوبي آبست پل زان سوي رود است سگ قصاب را در پهلوي ميش جگر باشد و ليک از پهلوي خويش 2 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ شهر پرهنگامه از دیوانه ای دیدم رهی از تو و دیوانگی های توام آمد بیاد 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ دل در بر و مي در كف و معشوق به كام است سلطان جهانم به چنين روز غلام است لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ ترا گم میکنم هر روز و پیدا می کنم هرشب بدینسان خواب هارا با تو زیبا می کنم هرشب 2 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر بگریبان کشیدهام 4 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ من بی تو تا دنیاست دنیای ندارم چون سنگ خاموشم وغوغایی ندارم 5 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ من عاشق دلسوخته جانی دارم پیداست درین جهان به جانی چه دهند 5 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است؟ مهر در آیینه یا آتش در آب افتاده است؟ بادهٔ روشن دمی از دست ساقی دور نیست ماه امشب همنشین با آفتاب افتاده است.... 4 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تا خدا یک رگ گردن باقیست تا خدا مانده به غم وعدهء این خانه مده :w00: با خدا باش تا ابد او باقیست ... 3 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تاگریزان گشتی ای نیلوفری چشم از برم در غمت از لاغری چون شاخه نیلوفرم 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد! معني خوشبختي ، بودن اندوه است...! اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور چه بخواهي و چه نه! ميوه يک باغند. همه را با هم و با عشق بچين... ولي از ياد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاري است پر از ياد خدا! و در آن باز کسي با صدایی آرام و مطمئن مي خواند که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده