رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

انسان مه آلود از روی حوض کاشی گذشت

و گریان سویم پرید.

شیشه پنجره شکست و فرو ریخت

لولوی شیشه ها

شیشه ی عمرش شکسته بود :w16:

  • Like 3
ارسال شده در

دید موری در رهی پیلی سترک

گفت باید بود چون پیلان بزرگ

 

من چنین خرد و نزارم زانسبب

که نه روز آسایشی دارم، نه شب

 

بار بردم، کار کردم هر نفس

نه گرفتم مزد، نه گفتند بس

 

ره سپردم روزها و ماهها

اوفتادم بارها در راهها....

  • Like 2
ارسال شده در

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

 

درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان

  • Like 2
ارسال شده در

نخواست هیچ خردمند وام از ایام

که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام

 

بچشم عقل درین رهگذر تیره ببین

که گستراند قضا و قدر براه تو دام...

  • Like 2
ارسال شده در

من به گوش خود از دهانش دوش

سخنانی شنیده­ام که مپرس

  • Like 2
ارسال شده در

سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند

ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند

 

روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست

که نکردیم حساب کم و بسیاری چند

  • Like 2
ارسال شده در

دیر زمانی است روی شاخه این بید

مرغی بنشسته کو به رنگ معماست

نیست هم اهنگ او صدایی،رنگی

چون من در این دیار ،تنها،تنهاست :ws44:

  • Like 2
ارسال شده در

تا ببازار جهان سوداگریم

گاه سود و گه زیان میوریم

 

گر نکو بازارگانیم از چه روی

هرگز این سود و زیانرا نشمریم

 

جان زبون گشته است و در بند تنیم

عقل فرسوده است و در فکر سریم

  • Like 2
ارسال شده در

می ترسم

از لحظه بعد و از ابن پنجره ای که به روی احساسم گشوده شود

برگی روی فراموشی دستم افتاد : برگ اقاقیا

بوی ترانه ای گمشده می دهد بوی لالایی که روی چهره مادرم نوسان می کند

از پنجره

غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم

بیهوده بود بیهوده بود

  • Like 2
ارسال شده در

دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادرخواندگی

دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

  • Like 3
ارسال شده در

یارب دل پاک و جان آگاهم ده

آه شب و گریهء سحرگاهم ده

در راه خود اول ز خودم بیخود کن

بیخود که شدم ز خود بخود راهم ده

  • Like 3
ارسال شده در

همی گویم و گفته ام بار ها / بود کیش من مهر دلدار ها

  • Like 2
ارسال شده در

امروز كه در دست توام مرحمتی كن

 

فرداكه شوم خاك چه سود اشك ندامت؟

  • Like 2
ارسال شده در

تا بکی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر

ریختن از بهر نان از چهر آب ای رنجبر

 

زینهمه خواری که بینی زافتاب و خاک و باد

چیست مزدت جز نکوهش یا عتاب ای رنجبر...

  • Like 2
ارسال شده در

روم به خواب كه شايد تو را به خواب ببينم

كجاست خواب مگر خواب را به خواب ببينم ...

«م»

  • Like 2
ارسال شده در

مرغ خونین ترانه را مانم

صید بی آب و دانه را مانم

 

آتشینم ولیک بی اثرم

ناله عاشقانه را مانم

 

نه سرانجامی و نه آرامی

مرغ بی آشیانه را مانم ....

  • Like 2
ارسال شده در

مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان

هجران بلاي ما شد ، يارب بلا بگردان...

«ن»

  • Like 2
ارسال شده در

ناله خیزد ز من گاهی و آهی گاهی

چون بخاطر گذرد یاد نگاهی گاهی...

  • Like 2
ارسال شده در

يكي را كه سعي قدم پيشتر

به درگـاه حق منزلت بـيشتـر

«ر»

  • Like 2
ارسال شده در

رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز

غرق گل است بسترم از بوی او هنوز

 

دوران شب ز بخت سیاهم بسر رسید

نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز ...

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...