MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اسفند، ۱۳۸۸ من به عشق منتظر بودن همه صبر و قرارم رفت... بهارم رفت... عشقم مرد... یارم رفت...! 1 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ تا صد هزار خار نمی روید از زمین از گلبنی گلی به گلستان نمی رسد 1 لینک به دیدگاه
ArAm 29 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع 1 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ عشق مىگويد ز من قصر بلا عالى بناست هجر مىگويد بلى اما بامداد منست مىگريزد صيد از صياد يارب از چه رو دايم از من ميگريزد آن كه صياد منست !!! 3 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ تا زمیخانه دمی نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود 3 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ دل اگر توشه و توانی داشت در ره عقل کاروانی داشت دیده گر دفتر قضا میخواند ز سیه کاریش امانی داشت.... 2 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ ترا در قلب شعرم میگذارم بنام عشق آنرا مینگارم تمام حرف من در شعر این است تو را تا بی نهایت دوست دارم 3 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را 2 لینک به دیدگاه
lovestory 995 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ آتشین بال و پر و دوزخی و نامه سیاه جهد از دام دلم صد گله عفریته ی آه بسته بین من و آن آرزوی گمشده ام پل لرزنده ای از حسرت و اندوه نگاه 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ هرکس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد در بحر فتاده ام چو ماهی تا یار مرا به شست گیرد... 1 لینک به دیدگاه
lovestory 995 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ دوستی نیز گلی است مثل نیلوفرو ناز ساقه ی ترد و ظریفی دارد بی گمان سنگ دل است آنکه روا می دارد جان این ساقه ی نازک را دانسته بیازارد 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ دولت از مرغ همایون طلب و سایه ی او زانکه با زاغ و زغن شهپرد دولت نبود گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود... 1 لینک به دیدگاه
lovestory 995 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ دردم از يار است و درمان نيز هم دل فداي او شد و جان نيز هم 1 لینک به دیدگاه
A1000A 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ میرم شاید رفتنم دردی رو دوا نکنه ولی مصلحت خواه من میرم که شاید باشد سوی مصلحت راه من 5 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۸ نام وفا میبری و هیچ وفایی از تو نیاید بدان نشان که نداری 5 لینک به دیدگاه
lovestory 995 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ یارم چو قدح بدست گیرد بازار بتان شکست گیرد 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست... 1 لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۸۸ تنت بناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت ازرده گزند مباد 4 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۸۸ دشمن به غلط گفت که من فلسفیم ایزد داند که آنچه او گفت نیم لیکن چو در این غم آشیان آمده ام آخر کم از آنکه من بدانم که کیم خیام 2 لینک به دیدگاه
lovestory 995 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۸۸ من نگویم كه كنون با كه نشین و چه بنوش كه تو خود دانی اگر زیرك و عاقل باشی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده