رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شاهنشهی که شیشه جانها به دست اوست

گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست

 

 

تا لشگر غمت نكند ملك دل خراب

جان عزيز خود به نوا مي فرستمت

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دانی کدامين مست را بر لب توان زد بوسه ‌ها

مستی که بوسد دم به دم لبهای خندان تو را

 

افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست

فریاد که فریاد رسی پیدا نیست

  • Like 1
لینک به دیدگاه
در دایره قسمت ما نکته پرگاریم

لطف آنکه تو فرمایی حکم آنکه تو بگزینی

 

یا که راه آرم این صید دل رمیده را

یا به رهت سپارم این جان به لب رسیده را

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...