tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ دیده همچو ابر من اشک روان نباردی گر تو ز ابر مرحمت بر سر من بباریی دست دراز کردمیگوش فلک گرفتمی گر سر زلف خویش را تو به کفم سپاریی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يارب به كه شايد گفت اين مكته كه در عالم رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جايي 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی زهی بازار زرکوبان زهی اسرار یعقوبان که جان یوسف از عشقش برآرد شور یعقوبی ز عشق او دو صد لیلی چو مجنون بند میدرد کز این آتش زبون آید صبوریهای ایوبی شده زرکوب و حق مانده تنش چون زرورق مانده جواهر بر طبق مانده چو زرکوبی کروبی بیا بنواز عاشق را که تو جانی حقایق را بزن گردن منافق را اگر از وی بیاشوبی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب بود آيا كه فلك زاين دوسه كاري بكند 2 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری و آن لطف بیحد زان کند تا هیچ از حد نگذری با صوفیان صاف دین در وجد گردی همنشین گر پای در بیرون نهی زین خانقاه شش دری 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يا رب اين شاه وش ماه رخ زهره جبين در يكتاي كه و گوهر يكدانه كيست 2 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ تو دوش رهیدی و شب دوش رهیدی امروز مکن حیله که آن رفت که دیدی ما را به حکایت به در خانه ببردی بر در بنشاندی و تو بر بام دویدی 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يارب اين شمع دل افروز زكاشانه كيست جان ما سوخت بپرسيد كه جانانه كيست 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ تو آن ماهی که در گردون نگنجی تو آن آبی که در جیحون نگنجی تو آن دری که از دریا فزونی تو آن کوهی که در هامون نگنجی چه خوانم من فسون ای شاه پریان که تو در شیشه و افسون نگنجی تو لیلیی ولیک از رشک مولی به کنج خاطر مجنون نگنجی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض پادشاهي كامران بود از گدايان عار داشت 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ تو خورشیدی قبایت نور سینه است تو اندر اطلس و اکسون نگنجی تویی شاگرد جان افزا طبیبی در استدلال افلاطون نگنجی تو معجونی که نبود در ذخیره ذخیره چیست در قانون نگنجی بگوید خصم تا خود چون بود این تو از بیچونی و در چون نگنجی چنین بودی در اشکمگاه دنیا بگنجیدی ولی اکنون نگنجی مخوان در گوشها این را خمش کن تو اندر گوش هر مفتون نگنجی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يارب سببي ساز كه يارم به سلامت باز آيد و برهاندم از بند ملامتَ 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری بخواه جان و دل از بنده و روان بستان که حکم بر سر آزادگان روان داری 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ میان نداری و دارم عجب که هر ساعت میان مجمع خوبان کنی میانداری لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ ياد باد آنكه ز ما وقت سفر ياد نكرد به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ دو یار زیرک و از باده کهن دومنی فراغتی و کتابی و گوشه چمنی من این مقام به دنیا و آخرت ندهم اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يارب تو آن جوان دلاور نگاه دار كز تير آه گوشه نشينان حذر نكرد 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مرداد، ۱۳۸۹ يارم چو قدح به دست گيرد بازار بتان شكست گيرد در پاش فتاده ام به زاري آيا نبود آن كه دست گيرد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده