رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

راستش آره.اما نه زیاد.

  • Like 2
  • پاسخ 354
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52:

  • Like 4
ارسال شده در

منم میترسم.....:banel_smiley_52:

  • Like 3
ارسال شده در

قدیمی بید

  • Like 1
ارسال شده در

بستگی به امپولش داره

  • Like 1
ارسال شده در

10522-1.gif

 

18-10-1386%5CIMAGE633353801928750000.jpg

 

 

 

86q669c.jpg

 

 

 

 

172.jpg

  • Like 2
ارسال شده در
120535435689974_953.jpg
  • Like 1
ارسال شده در

قبلا آره

اما یه چند وقتی از بس آمپول و سرم بهم زدن دیگه نمی ترسم

ولی آییییییییییی درد داره:icon_pf (34):

  • Like 1
ارسال شده در

باورتون میشه من تو یه ماه که میرفتم دندون پزشکی برا سرویس دندونام فک کنم ۸ جلسه رفتم!

همش دندونای آسیا بود!

هر دفعه یه دو ساعتی کار داشت!

هر دفعه هر یه ساعت این آمپولو ۳ بار میزدن!

یعنی هر جلسه ۶ بار!

کلا فک کنم ۴۰ بار تو یه ماه من تو دندون پزشکی آمپول زدم!

آخراش دیگه اصلا فکم هیچی رو حس نمیکرد!

  • Like 2
ارسال شده در

من دوست ندارم........:banel_smiley_52:

یه مدت حتی تو دندون پزشکی هم میگفتم بدونه امپول کاراشو بکنه..........:hanghead:

 

پند وقت پیشم رفته بودم واکسن بزنم انقدر کولی بازی در اوردم که...........:ws28:

  • Like 1
ارسال شده در

من بچه بودم خیلی میترسیدم... انگار میخواستن جونم بگیرند...

الان دیگه نه... الان آمپول رو به شربت و قرص ترجیح میدم.

  • Like 2
ارسال شده در
من بچه بودم خیلی میترسیدم... انگار میخواستن جونم بگیرند...

الان دیگه نه... الان آمپول رو به شربت و قرص ترجیح میدم.

 

برعکس من ...

بچه بودم اصلا نمیترسیدم چون بچه ضعیفی هم بودم مرتب مریض میشدم و دکترم هم

همش آمپول مینوشت نامرد !!!

ولی الان از ترس پنی سیلین ، سرما میخورم نمیرم دکتر :ws44:

  • Like 3
ارسال شده در

خاطره ‌نویسی با جمع کردن چای کیسه‌ای !! :banel_smiley_4::banel_smiley_4:

 

لندن: یک زن انگلیسی با جمع‌کردن 32‌ هزار چای کیسه‌ای خاطرات روزانه زندگی‌اش را ثبت کرده است! پتی‌گال‌هولمز، 42‌ ساله که نوشیدن چای یکی از اجزای جدا‌نشدنی زندگی‌اش به‌حساب می‌آید می‌گوید خوردن هر فنجان چای با دوستان یا خانواده‌اش یک لحظه مهم برای او به حساب می‌آید.

 

او بعد از استفاده از هر چای کیسه‌ای آن را خشک می‌کند و سپس شماره سریال آن را با یک کاغذ یادداشت روی آن می‌چسباند. او روی این کاغذ علاوه بر تاريخ و ساعت، مختصري نيز درباره اینکه این چای را با چه کسی نوشیده است و درباره چه چیزهايی حرف زده‌‌اند می‌نویسد. این خانم که مادر 3‌بچه‌ است، می‌گوید شاید مجموعه چای‌های کیسه‌ای او ارزش مادی نداشته باشد اما خاطرات این فنجان‌های چای برای او یک دنیا ارزش دارد.

  • Like 2
ارسال شده در

خیلی باحاله

خوشم اومده از کارش

ارسال شده در

به شدت

حاضرم بمیرم ولی آمپول نزنم :hanghead:

  • Like 2
ارسال شده در

نه، نمیترسم

  • Like 3
ارسال شده در

ترس از سرنگ و سوزن برام به مراتب از دردش بیشتره....:banel_smiley_52:

بچه که بودم برام شکلات می خریدن:w16: بعد یه دفعه "حمله"... :167:

وای ...:icon_pf (34)::ws44:

  • Like 2
ارسال شده در
نه، نمیترسم

خیلی خوبه...مرد محکمی هستید.:icon_gol:

  • Like 1
ارسال شده در
برعکس من ...

بچه بودم اصلا نمیترسیدم چون بچه ضعیفی هم بودم مرتب مریض میشدم و دکترم هم

همش آمپول مینوشت نامرد !!!

ولی الان از ترس پنی سیلین ، سرما میخورم نمیرم دکتر :ws44:

 

دقيقا مثل من زمستون و پاييزي نبود كه مريض نشم هر ماه جام دكتر بود و دقيقا مثل شما چرا دكترا نامردند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اما الان از مريضي هم بميرم دكتر نميرم بچه كه بودم قبل از دكتر رفتنم هر چي امام و پيغمبر بود رو مياورم وسط دعا ميكردم كه آمپول ننويسه چقدر ساده بودم اما فايده اي نداشت

  • Like 5
ارسال شده در

بستگي به آمپولش داره :ws3:

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...