ایلین1366 5544 ارسال شده در 13 بهمن، 2016 آدم از یک جایی به بعد دیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد، از هر چه هست و نیست شاکی نمیشود، از آدم ها فاصله نمیگیرد از هیچ کس، دیگر متنفر نمیشود. دیگر گریه نمیکند غصه نمی خورد از حرف کسی نمی رنجد. دیگر شعر نمیخواند، موسیقی گوش نمیدهد، به کسی زنگ نمی زند، کسی هم به او زنگ نمی زند. دیگر صدایی، اتفاقی، بوی عطری، اسمی، زنگ تلفنی، نامه ای، خاطره ای، حرفی، رنگ پیراهنی حواسش را پرت نمی کند. آدم از یک جایی به بعد، دیگر منتظر نمی ماند، دیگر عجله نمی کند، دیگر حوصله اش سر نمی رود، دیگر بی قرار نمی شود. می دانی؟ آدم از یک جایی به بعد فقط تماشا می کند ... 4
ایلین1366 5544 ارسال شده در 13 بهمن، 2016 برای رفتنت پاهایت کافی بود چرا یکی آمد و دستهایت را گرفت... #مرتضی_کانتوری 5
atefehkhanom 2893 ارسال شده در 5 اسفند، 2016 بیا لباس هم باشیم و دکمه دکمه روی تن هم بوسه بدوزیم دلم می خواهد دست من در آستین تو باشد دست تو در آستین من طوری که عطر تنمان گیج شود و آغوش ، نفهمد چه کسی آن یکی را بیشتر از آن یکی دوست دارد راستش را بخواهی من از این جنس سردرگمی ها که نمی دانی تار عاشق تر است یا پود... خوشم می آید 4
luhrasp.kashvad 445 ارسال شده در 8 اسفند، 2016 درود به دوستان . ببخشید بداهه بود . گویا برهان آنجا که آن شدم از این چون گریزم اینجا که این گریزم از آن چون گریزم ما قطره قطره در خاک پیدا و گم گشتیم آنجا که بود پیدا از گم چون گریزم ما قطره های اشکیم باری به هر جهت نیست از دل چون برون شد از چشم چون گریزم من از منادی عشق در دل شکسته گشتم از دل شکستنش هیچ از او چون گریزم احسنت ندارد این دل چون قطره گم گشته احسنت بمن بگویید از دل نمی گریزم ما خالق عشقیم او خاک را بما داد از خاک نمی گریزم از عشق چون گریزم یادم نکرده دلبر با چوب عشق رانده از چوب هم حذر نیست از عشق چون گریزم فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 4
ایلین1366 5544 ارسال شده در 10 اسفند، 2016 گاهی دوست داشتن آدمها درد دارد ! دردش این است که کسی حرف ِدلت را نمیفهمد ... #هوشنگ_ابتهاج 2
ایلین1366 5544 ارسال شده در 10 اسفند، 2016 بعضی وقتها از شدت دلتنگی ، گریه که هیــــــــــچ!!! دلت می خواهد... های های بمیری. 2
luhrasp.kashvad 445 ارسال شده در 10 اسفند، 2016 میهمان من باش . بی کم و کاستی ، به رویاهایت گره می خورم . نشان مرا ، از تمامی خواب هایت بجو . من به تاریکی گیسوانت گره خورده ام . شادی هایم را ، در برق نگاهت می یابی . وغم هایم را ، در زردی سیمایت خواهی یافت . من اهل ، تمامی لحظات خاطراتت هستم . آندم که ،کوتاهی لحظاتش شوقی صد چندان به ارمغان می آورد . من لحظه لحظه با تو بودنم ... گویا برهان فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 3
ایلین1366 5544 ارسال شده در 17 اسفند، 2016 از يه جايي بعد عادت ميکني منتظر زنگ کسي نباشي از يه جايي به بعد تويي که گوشيت از رگ گردن هم بهت نزديکتر بود يه وقت ميبيني که هي گوشيت تو جاهاي مختلف جا ميمونه از يه جايي به بعد خوشبختي يعني يه اس ام اس از اون از يه جايي به بعد شنيدن صداش آرزوت ميشه از يه جايي به بعد ميفهمي که مدت هاست به فنا رفته اي 3
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 24 اسفند، 2016 "چقدر فاصله تا بام آسمان مانده ست؟" "چقدر تا به رسیدن مرا زمان مانده ست؟" قبول کن به همین چند پرسش ساده ست اگر که در تن انگشتهات جان مانده ست تو پله پله از این شهر دور خواهی شد اگر چه در تن او پای پلکان مانده ست کدام شهر؟ که از او هنوز در گوش ات تراکم مگس و زوزه ی سگان مانده ست تو روی پله ی بعدی به فکر خواهی رفت "درخت کوچه چگونه چنین جوان مانده ست؟" تمام عمر به دنبال پله ی بعدی چقدر صفحه از این کهنه داستان مانده ست از این تلاش نفس گیر خسته خواهی شد در آن زمان که تن ات سخت ناتوان مانده ست وجود یخ زده ات مسخ خواب خواهد شد نگاه مات تو در عمق کهکشان مانده ست درست ثانیه ای که به خاک می افتی هزار پله به پایان نردبان مانده ست بابک دولتی 6
sam arch 55879 ارسال شده در 19 فروردین، 2017 به عدد ادم هایی که به من با لبخند سلام می کنند... احوالم رنگین کمان می شود... در خشکسالی سلام های بی لبخند... احوال من صاف تا کمی ابری است... 8
ایلین1366 5544 ارسال شده در 30 فروردین، 2017 آدم وقتی دلش می گیرد باید گوشی را بردارد کف اتاق دراز بکشد شماره فرد مورد نظر را بگیرد بدون سلام و علیک بگوید کمی با من حرف بزن هیچ حالم خوب نیست اما هیچکس نیست هیچکس هیچکس........ 3
ایلین1366 5544 ارسال شده در 30 فروردین، 2017 صبورم ارامم همان لبخند همیشگی همان حرفها و ........... دیروز یکی به من گفت چقدر صورتت پریده شده و میدانم یواشکی به ادم کناریش میگفت چشمان این دختر برق همیشگی را ندارد باید بیشتر مواظب باشم یادم باشد نقابم را چک کنم این روزها زیاد ارور میدهد م. 3
ایلین1366 5544 ارسال شده در 30 فروردین، 2017 [h=2]آنقدر فریادهایم را قورت داده ام [/h] که اگر به چشمانم نگاه کنی ، کر می شوی !!! 4
ایلین1366 5544 ارسال شده در 17 اردیبهشت، 2017 به همين سادگی هر شب از كسی كه دوستش داريم دورتر مي شويم همان لحظه كه با خودمان می گوييم بگذار امشب هم پيامی نفرستم تا ببينم كِي خودش آنقدر دلتنگ ميشود تا از من خبری بگيرد فرید صارمی 4
ایلین1366 5544 ارسال شده در 17 اردیبهشت، 2017 فقط یک لحظه خودت را جای من بگذار ! می فهمی چقدر نیستی ... برمی گردی !! آرش نژادی 4
ایلین1366 5544 ارسال شده در 17 اردیبهشت، 2017 باید یک نفر بنشیند دست بگذارد روی شانه ات از ته دل بگوید چه مرگت است دیوانه جان؟ بعد سفت بغلش کنی و تمامِ خوب نبودن هایت از چشم هایت بزند بیرون:) مریم قهرمانلو 5
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 28 اردیبهشت، 2017 نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟!نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت …ولی بسیار مشتاقم …که از خاک گلویم سوتکی سازد …گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش …که او پی در پی دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد ….و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد …بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم !! 4
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 15 تیر، 2017 یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم ... 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 20 تیر، 2017 ای در دل من، میل و تمنا همه تو وندر سر من مایه ی سودا همه تو هر چند به روزگار در می نگرم؛ امروز همه تویی و .... فردا همه تو... 2
ارسال های توصیه شده