ایلین1366 5544 ارسال شده در 10 آبان، 2016 مگر میتوان تو را دوست نداشت؟ مثل اينكه به پرنده بگویی پرواز نكن بُغ میكند، میميرد! 4
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 11 آبان، 2016 دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود : ایست! باد را فرمود : باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی بایست داد 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 11 آبان، 2016 بزن ای عاشق دیوانه به دیوانه سری به خدا از من دیوانه تو دیوانه تری 4
luhrasp.kashvad 445 ارسال شده در 11 آبان، 2016 شکستم ، خرد شدم در پای تو ، لیکن نفهمیدی . که پندارم گروی عشق تو درگیر کج فهمیست .... گویا برهان فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 12 آبان، 2016 تو مرا میفهمی و همینساده ترین قصه ی یک انسان است من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی 4
S.F 24932 ارسال شده در 12 آبان، 2016 برمرده دلان پند مده، خویش میازار زیراکه ابوجهل، مسلمان شدنی نیست... 1
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 12 آبان، 2016 ای ابر، ابر خفته در آغوش آسمان بشكن سكوت و مثنوی تازه ای بخوان شعری بخوان به وزن خروشان رودها سرشار از تخیل سّیال بی امان شعری كه در عروق هوا منتشر شود شعری شهاب گونه، شكافنده، ناگهان لبریز از شكوه تصاویر دلپذیر جاری به ژرفنای زمین، سطر سطر آن آغاز كن مكالمه ای وحشیانه را بیزارم از طبیعت آرام واژگان در جست و جوی كشف زبانی تپنده ام هم ریشه با زبان تو، همذات آسمان آن سان كه كودكان تخیل روان شوند دنبال بادبادك شعرم دوان دوان ای كاش این غزل، غزل آخرین شود باران فرود آید و برخیزم ازمیان 2
luhrasp.kashvad 445 ارسال شده در 17 آبان، 2016 سکوتت را بشکن عاشقانه هایم را تعطیل میکنم تبعید نگاهم را ، بی کم و کاستی به اجرا میگذارم لبانم را به دندانهای پیشین میسپارم آهم را بی وقفه به خاطرات نگاهت گره میزنم نیمه دیگری از بازی زمان را به فرستاده هایت وقف میکنم اما تو میتوانی ، کشتنم را بی کم و کاستی سنگ دلانه به اجرا بگذاری . من بازیچه ای بیش نبودم و تو عروسک گردانی چیره دست .... گویا برهان فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 6
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 23 آبان، 2016 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بی تو، مهتاب شبی ، باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانة جانم ، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید : یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه، محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دلداده به آواز شباهنگ یادم آید ، تو به من گفتی : از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن ، آب ، آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است ، باش فردا ، که دلت با دگران است ! تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم : حذر از عشق !؟ – ندانم سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم نتوانم روز اول ، که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر، لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم … باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم ، نتوانم ! اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت … اشک در چشم تو لرزید ، ماه بر عشق تو خندید ! یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم ، نرمیدم رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم … بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم یاد ایام جوانی بخیر 7
mohammad.... 49 ارسال شده در 24 آبان، 2016 تـمـام شـهـر را هـم کـه قـدم بـزنـم بـاز بـه #بـازوهـایـت مـحـتـاجـم بـه یـک بـغـلـت کـه درد را بـه فـرامـوشـی بـسـپــارد! خـیـلـی مـیـخـواهـمـت... آنـقـدر کـه لـب خـشـکـیـده آب را خـیـلـی مـیـخـواهـمـت... آنـقـدر کـه پـرنـده پـــرواز را هـر صـبـح بـا سـلام تـو آغـاز مـیـشـود و چـه شـیــریـن اسـت بـوسـیـدن چـال چـونـه ات .. و ایـن قـشـنـگـتـریـن بـهـانـه بـرای سـلام هـر صـبـح مـن اسـت و مـن هــر روز "تـــ♥ـــو" را در درون لـیـوان روی مـیـز صـبـحـانـه بـه هـم مـیـزنـم و سـر مـیـکـشـم هـمـه ی دوسـتـت دارم هـایـمـان را هـمـیـشـه بـاش و بـمـان کـه تـنـهـا تـو #آرام-جــان-مـنــی 4
mohammad.... 49 ارسال شده در 24 آبان، 2016 چه دنیای ست این دنیای مجازی! مجازی است و درعین حال مملو از انسان های واقعی اما…. خنده هامان ، شکلک .. گریه هامان شکلک… وخودمان تنها یک عکس… بی صدا حرف می زنیم..! بی صدا فریاد می زنیم…! بی صدا زار می زنیم …! وبی صدا می شکنیم! گاهی ندیده رفاقت می کنیم 5
sam arch 55879 ارسال شده در 22 آذر، 2016 لبخندی کوچک ... مهمان همیشگی... حال و فال و صورت من... لبخند ی کوچک... میزبانِ توامان مهمانِ خانه ی دل من... لبخندی کوچک... خلاصه ی همه ی وصف های احوال من... 6
sarevan 9753 ارسال شده در 23 آذر، 2016 یار مرا ، غار مرا ، عشق جگرخوار مرا.. یارتویی ، غارتویی..خواجه نگه دار مرا... شُکر...( : 5
Tamana73 28835 ارسال شده در 28 آذر، 2016 هرکسی را سر چیزی و تمنای کسی است/ما بغیر از تو نداریم تمنای دگر 3
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 4 دی، 2016 تن داده ام در این نبرد از پا بیفتم حتی اگر از چشم خیلی ها بیفتم دیگر نمی خواهم برای با تو بودن چون بختکی بر جانِ این دنیا بیفتم ...وقتی نمی فهمد کسی گنجشکها را زخمی بزن بر بالهایم تا بیفتم تا سرنوشتِ ماه در دستانِ برکه ست هی می پلنگم تا از این بالا بیفتم ترسی نخواهم داشت از بازیِ تقدیر از اینکه روزی امتحانم را بیفتم اصلا چه فرقی می کند وقتی نباشی بر روی پاهایم بمانم یا بیفتم 4
sam arch 55879 ارسال شده در 26 دی، 2016 لبو فروش محله می داند که قرمزی صورتم از خوردن لبو نیست... جنس قرمزیآن کجا و این کجا 7
Rose6 865 ارسال شده در 31 دی، 2016 [h=1]نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست در تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته ست نمی دانم چه می خواهم بگویم ...غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا رنگ گهی می سوزدم گه می نوازد گهی در خاطرم می جوشد این وهم ز رنگ آمیزی غمهای انبوه که در رگهام جای خون روان است سیه داروی زهرآگین اندوه فغانی گرم وخون آلود و پردرد فرو می پیچیدم در سینه تنگ چو فریاد یکی دیوانه گنگ که می کوبد سر شوریده بر سنگ سرشکی تلخ و شور از چشمه دل نهان در سینه می جوشد شب و روز چنان مار گرفتاری که ریزد شرنگ خشمش از نیش جگر سوز پریشان سایه ای آشفته آهنگ ز مغزم می تراود گیج و گمراه چو روح خوابگردی مات و مدهوش که بی سامان به ره افتد شبانگاه درون سینه ام دردی ست خونبار که همچون گریه می گیرد گلویم غمی آشفته دردی گریه آلود نمی دانم چه می خواهم بگویم[/h] 6
ارسال های توصیه شده