سین.دخت 366 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۹ آخ بیست و پنج سالگی نجیب من دلم برات تنگه : ) 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۹ در 10 ساعت قبل، leo.unique گفته است : به متافیزیک یا ماورا الطبیعه ؟ پ.ن: آنها در پیشگاه این خدایان تواضع می كردند و صورتهای خود را به خاك می ساییدند. هر گاه به نعمتی دست می یافتند، برای شكرگزاری نزد همین بتها می شتافتند و به هنگام گرفتاری و بیماری از همین موجودات بی جان استمداد و كمك می طلبیدند. از نظرم که فرقی ندارن لئو پ. ن نوشتنشو :)) بنظرت ذهن اولین انسان بت پرست در چه حدی از خلاقیت بوده باشه که تصمیم گرفته شی مصنوع خودش رو پرستش کنه و دیگران رو هم به اینکار دعوت کنه و در کمال ناباوریت اجابت هم بشه و سنتش رایج ؟! مطمئن باش یک اتصال و پاسخی اتفاق افتاد . پاسخی که انقدر قدرتمند و کافی بوده که منطق ادمیزاد رو پس بزنه و اونو ترغیب به عمل بت پرستی کنه. پریقین ترین بت پرست ها چیزی بیشتر از سنگ دیده بودن . میخوام بگم بت محل توسل بود چرا اینو میگم . چون مثلا توی کعبه ، همه ی ایزدها بت و شمایل مخصوص به خودشون رو داشتن برای دریافت هدیه و قربانی . اما الله که قدرتمندترین الهه و ایزدِ ایزدان و پدر الهه های دیگه بود بتی براش ساخته نشده بود ؟ طبیعتا اگر خود بت بعنوان الهه ارزش گذاری میشد ، بت الله باید از همه ی تندیسا بزرگتر یا مزین تر بوده باشه . اما به واقع تندیسی براش ساخته نمیشد و یه مفهوم بود 1 1 لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۹ خیلی عصبی و ناراحتم برای این روزها، مخصوصاً دیروز و دیشب. 1 لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۹ سخت و بد میگذرد این روزها و البته مزید بر اینها آشقتهحالی زیادی داشتم که انشالا ازشون عبور کنم/بیرون بیام، حال بد که مثل گردآبی درونش افتادهام. چند مورد بود از اتفاقات بیارزش اما موثر و آزاردهنده این روزها که باید اینجا مینوشتم اما الان تمرکز ندارم. 2 لینک به دیدگاه
leo.unique 432 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۹ در 21 ساعت قبل، نفحات گفته است : از نظرم که فرقی ندارن لئو پ. ن نوشتنشو :)) بنظرت ذهن اولین انسان بت پرست در چه حدی از خلاقیت بوده باشه که تصمیم گرفته شی مصنوع خودش رو پرستش کنه و دیگران رو هم به اینکار دعوت کنه و در کمال ناباوریت اجابت هم بشه و سنتش رایج ؟! مطمئن باش یک اتصال و پاسخی اتفاق افتاد . پاسخی که انقدر قدرتمند و کافی بوده که منطق ادمیزاد رو پس بزنه و اونو ترغیب به عمل بت پرستی کنه. پریقین ترین بت پرست ها چیزی بیشتر از سنگ دیده بودن . میخوام بگم بت محل توسل بود چرا اینو میگم . چون مثلا توی کعبه ، همه ی ایزدها بت و شمایل مخصوص به خودشون رو داشتن برای دریافت هدیه و قربانی . اما الله که قدرتمندترین الهه و ایزدِ ایزدان و پدر الهه های دیگه بود بتی براش ساخته نشده بود ؟ طبیعتا اگر خود بت بعنوان الهه ارزش گذاری میشد ، بت الله باید از همه ی تندیسا بزرگتر یا مزین تر بوده باشه . اما به واقع تندیسی براش ساخته نمیشد و یه مفهوم بود ما بعد الطبیعه و ماورا الطبیعه خیلی فرق دارن با هم ! در واقع هیچ ربطی به هم ندارن پ.ن : فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۹ در 2 ساعت قبل، leo.unique گفته است : ما بعد الطبیعه و ماورا الطبیعه خیلی فرق دارن با هم ! در واقع هیچ ربطی به هم ندارن پ.ن : فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلاَّ کَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ همیشه میگم . با بِ یِ بسم الله ِ قرآن ؛ که همون ابتداش مرزشو مشخص میکنه و شروع سوره ی بقره سه شرط برای "مخاطبش بودن" تعیین میکنه و "اولین" شرط هم یومنون بالغیب هست. ینی شما آقای لئو وقتی از قرآن برام آیه میاری تا حرفمو نقض کنی یعنی شما به عالم غیب کاملا مومنی : ) درباره بت ؛ واژه ی الله زمان ابراهیم رواج نداشته . . پس یقینا ابراهیم تبر رو روی شونه ی الله نذاشته . بعد اینکه زمان مشرکان ، کعبه و الله مورد پرستش اعراب یهود و مسیحی هم بوده. دلیل دوم که الله نمی تونسته شمایلی داشته باشه. پس اینکه آیه داره به بت الله اشاره میکنه منتفی هست. بت بزرگ در واقع بعل بود که باستانی ترین بت همینه . بعل یا همون بائل خودش از انسان درخواست ساختن تندیس برای خودش کرد. ریز نشده بودم روی تفاوت دو کلمه . در واقع توی نظرم هم فرقی بینشون نبود و نیست . منظورم مابعد و ماورا هست . خب چون مثلا به خرق عادت بعنوان پدیده ی بی قانون نمیتونم نگاه کنم. این محدودیت رو صرفا برای ذهن بشر قائلم که نمیتونه توجیه علمی توی دایره ی درکش داشته باشه. در غیر اینصورت نظم زیر سوال نمیره ؟ نمیدونم شاید هنوز به حد کافی نخوندم و نمیدونم . 1 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ @meaning همیشه دلم میخواست میتونستم مثل تو اندوهم رو به شیواترین شکلی که میتونم بنویسم . تا بلکه سبک بشه دلم ... ... فردا صبح چجوری سه تا تخم مرغ اب پز بخورم . عَیییی ... این چه برنامه ایه مربی جان -_- 1 1 لینک به دیدگاه
leo.unique 432 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ ویروسها در حرارت بالای بدن خفاشها قادر به جهش ژنتیکی نیستند ??? لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ در 3 ساعت قبل، نفحات گفته است : @meaning همیشه دلم میخواست میتونستم مثل تو اندوهم رو به شیواترین شکلی که میتونم بنویسم . تا بلکه سبک بشه دلم ... همیشه تالار رو برای همین دوستداشتم، جدا از آرامش عجیبی که بهت برای حضور و نوشتن میده و دوستانی با دوستیهای عمیق پیدا میکنی. همین که وقتی چیزی ازت ببینند بهت میگند، دربارهت حرف میزنند، میبیننت براشون توی خیالشون مهمی، میتونی خودت رو بیشتر بشناسی. چیزی که هیچجای دیگه پیدا نمیشه. 2 لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ انقدر که من عاشق و علاقمند به عوضکردن آواتار پروفایلهام با انواع عکسها هستم خود دخترها نیستند. از این جنبه واقعا خاک برسرم. شاید بگید این فقط یه تغییر آواتار سادهست و چیزی پشت نیست و نه خود واقعیت. منم میدونم خود واقعیم نیست اما مطمئنم چیز سادهای نیست. دیشب یکی برای اولین بار برخلاف حرفهای گذشته دیگران نظرات شاذی دربارهام داد که برام جای سوال شد.یکیش اینکه گفت من در تو اصلن احساسی ندیدم جز واکنشهای هیستریک. همین حرفها تفسیر عشق شدید به این عکس و نقاب این آواتارها رو به چهرهزدن سخت و پیچیده میکنه. از من نپرسید کی هستم که خودم هم نمیدونم. من فقط میدونم سجادم که تا چند روز پیش به همینم شک داشتم ولی همین یک داشتهام رو اصل قرار دادم تا گم نشم. [hide]پانوشت: یک تست برای جملهای هایدن بذاریم ببینیم چطور نمایش داده میشود شاید بعدا به کارمان آمد، مثلا برای همین پست.[/hide] پانوشت۲: این یک دلنوشته محض است که هیچ کاربرد خارجی برای خواننده آن ندارد، لطفاً بطور کامل از نگاه و حافظه خود برای همیشه ایگنورش کنید. 1 1 لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ خسته ام ولی از پا نیافتاده ام + آن انصاف کو کجاست که خون به دل ما کرد لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ تا چند روز همش به این فکر میکردم که دندون پزشک پیدا کردی یا نه؟ @adamak-h 2 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ در در 8 فروردین 1399 در 03:16، meaning گفته است : همیشه تالار رو برای همین دوستداشتم، جدا از آرامش عجیبی که بهت برای حضور و نوشتن میده و دوستانی با دوستیهای عمیق پیدا میکنی. همین که وقتی چیزی ازت ببینند بهت میگند، دربارهت حرف میزنند، میبیننت براشون توی خیالشون مهمی، میتونی خودت رو بیشتر بشناسی. چیزی که هیچجای دیگه پیدا نمیشه. ری اکشن ها برام وزن دارن. مثلا میفهمم زیادی توی فاز احساسی ام یا زیادی غیر منطقی شدم یا نه اونروز نوسانم کمه و افکار نرمالی دارم و به میانگین جمع نزدیکم . خلاصه یه نگاهی به خودم میندازم . تالار اینش خوبه خیلی 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ @leo.unique ایران اینترنشنال دیروز میگفت منشا خفاش نبوده ؛ پَنگولین بوده :))) کلی خندیدم فقط سر اسمش :))) نمیدونم چقدر درسته. زیاد اخبار این شبکه رو جدی نمیگیرم 1 لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ @نفحات، اینجا جز تو و سماء و آدمک و آقا میلاد و لئو کسی هست که آشنایی قبلی باهاش داشته باشم و اینجا نشناسمش؟ لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ در 4 دقیقه قبل، meaning گفته است : @نفحات، اینجا جز تو و سماء و آدمک و آقا میلاد و لئو کسی هست که آشنایی قبلی باهاش داشته باشم و اینجا نشناسمش؟ چندتا از بچه ها اومدن یوزر ساختن ولی خیلی به ندرت تالار میان . مثل فاطمه (بلو) یا مثلا حامد (hamed222) یا مسعود (moham@d) باقی؛ بچه های خودنواندیشان هستن که به مرور هم صحبتی و آشنایی پیش اومده : ) 1 لینک به دیدگاه
moham@d 172 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ الان با دیدن اسم یکی دارم به روزهای اولی که اومدم فضای مجازی فکر میکنم چه روزهای خوبی بود افسوس که یه سری ادما خراب کردن حالمو 2 لینک به دیدگاه
leo.unique 432 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۹ در 7 ساعت قبل، نفحات گفته است : @leo.unique ایران اینترنشنال دیروز میگفت منشا خفاش نبوده ؛ پَنگولین بوده :))) کلی خندیدم فقط سر اسمش :))) نمیدونم چقدر درسته. زیاد اخبار این شبکه رو جدی نمیگیرم اسم خیلی بامزه-ای داره 1 لینک به دیدگاه
meaning 140 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۹ آخرینباری که طبق راهنمایی یکی عمل کردم آسیب بدی دیدم هنوز یکسال نشده. اما برای منی که قویا خودرای هستم و شدیدا سنجیده عمل میکنم و این خودرایی به این شکله که نظر دیگران هرگز در من تاثیر نداره اتفاق خیلی بدی بود. اونم راهنمایی از طرف کسی که بلحاظ فهم محیط و مسئله شدیداً فرد کندهوش و ضعیفی میبینمش قبول پیشنهادش از موارد عجیب و نه صددرصد دیدنشانشان در من صفر، ولی مایل به صفره. چرا مایل به صفر؟ چون بالاخره تکوتوک مواردی پیش میاد از عرش به فرش بیام و بقیه و پشت سرم رو هم ببینم و نگم نه این مورد کاملن باطله و امتحانش رو پس داده و من شناخت خوبی روش دارم. نه متاسفانه پیش میاد این اشتباهات رو بکنم پیش خودم میگم شاید شرایط عادی بشه و مقداری از تنهایی و تکافتادنم کاسته بشه ولی نتیجه چیزی دیگه نشون میده، نتیجه میگه تو توی این راه تنهایی، و فقط خودت باید بدون نگاه کردن به پشت سرت جلو بری. از فردا نترسی و بهدل مشکلات و زندگی بزنی ضمن اینکه عاقلانه و سنجیده عمل میکنی. یکی از قسمتهای کوچیک حرفهاش که نسبت به بقیه بد نبود همین بود که من در تو احساسی ندیدم. این حرفش یعنی خیلی نسبت به بقیه حرفهاش معقولانهتر و سالمتر بود ولی باز برام قابل قبول نیست. ردش هم نکردم، درون خودم نگهش داشتم. چون بالاخره جنبه خیلی تحلیلی و پوزیتویستی روحم بر من غلبه داره با اینکه این سالها زیاد روی خودم کار کردم و سعی کردم به ادبیات نزدیکش کنم. اما اون وقتی گفت من احساسی در تو ندیدم ادمهاش رو هم گفت که جای اون چی داری «واکنشهای هیستریک» با این حال من با اینکه احساسی نبودنم یا احساس نداشتنم نمیتونه کامل رد بشه اما احساس داشتنم اتفاقا اتکای زیاد به حس و احساسم بیشتر وجودش در من بیتردیده. حالا اینکه این احساس داشتن یعنی عاطفه قلبی یا رمانتیسم یا شهود حتا شهود که فلسفی است و دیگه از معنای عاطفه قلبی داشتن برای با احساس بودن کلمه مورد بحث دوره ولی باز این سه نهايتا هر کدوم وجودشون در من اثبات بشه بااحساس بودنم رو ثابت میکنه. - همین فقط میخواستم یه جایی اینها رو نوشته باشم. از داخلم بیرون بریزم. یه جای باطله. یه جایی رو سیاه کرده باشم. با سیاهمشقهام. حتمن تاپیکهایی هست که جای بهتری برای این دلنوشتهها و خطخطیها باشه اما... اون دختری که سال ٢٠٠۶ یه شب زد بهسرش تاپیک باز کنه «همین الان داری به چی فکر میکنی» فکرشم نمیکرد تاپیکش برای من یک مخدر باشه فقط برای همون کلمه «فکرکردن» که توی عنوانش اورده بود. و این شده که هر کجا هر وقت کسی ازم بپرسه و بخواد و بگه داری به چی فکر میکنی بهترین محیط باشه برام برای حرفزدن. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده