رفتن به مطلب

یه سوال حیاتی برای ادامه فعالیت اجتماعیم...


ارسال های توصیه شده

سوالای شما:

الف) اینکه مثلا شما در میحط کارتون نتونستید انطور که باید و شاید با رئیستون رابطه کاری صمیمانه داشته باشید نباید همه فکر و ذکر شما رو به خودش معطوف بکنه که وقتی خواستید کار خودتونو شروع کنید همش به رابطه ها فکر کنید و از سایر معادلات کار بیخبر بمونید.

 

رفتار با همکاران فقط یکی از قاعده های کار هست . قواعد دیگری هم هستند که همگی حلقه های بهم پیوسطه کار و فعالیت میباشند . از جمله :

1- تخصص همکاران و میزان انظباق آن با نیاز موسسه شما

2- سنجش توان تبلیغات

3- مهارت های ایجاد انگیزه بیشتر در مشتریان

4- شیوه انجام کار و خدمات

5- مهارتهای مشتری مداری

6- پاسخگو بودن

7- رساندن موسسه به سود دهی بالا

8- ایجاد سیستم منظم حسابداری و حسابرسی

9- فروش کتابها و لوازم مورد نیاز هنرجو در موسسه و ایجاد درآمد بیشتر

10 - تصمیم گیری و برنامه ریزی و نگاه به اینده و تدارک فردا ها

ب) همکاری که بعنوان منشی یا دستیار انتخاب خواهید کرد باید علاوه بر مدارج تحصیلی مناسب، شاخصه های رفتاری متناسب با انتظارات شما رو هم داشته باشه .میتوان در مرحله استخدام، افراد را تست کرد، و باید مطمئن بود که فردی که مقتضیات شغل، با شاخصه های رفتاری اش سازگار باشد، حتماً موفق و ماندگار خواهد شد.

 

ج) چرا باید جواب نده ؟ اگر و مگر که نباید تو کار باشه . کار با اگر و مگر نباید شروع بشه. اول باید دانش این کار رو فرابگیرید . بعد روش مدیریت این نوع مراکز رو یاد بگیرید . بعدش برنامه کاری دقیق براش بنویسید . و ....... بقیه شو در ادامه خواهم گفت .

 

**در مورد این نظرات من جواب کامل و جامع بدید تا بتونم در مورد نحوه تهیه و تدارک طرح تفصیلی از اهداف و ایده آلهای شما توش تعریفاتی داشته باشم

همه این موارد کاربردی رو که من نام میبرم در اصل مبانی همان طرح تفصیلی هستند،

 

جواب های من:

 

سعی میکنم جمله جمله نوشته هاتونو جواب بدم:

یکی از مشکلات من اینه که فکر میکنم همه رو باید از خودم راضی نگه دارم و خیلی فکرم درگیر میشه وقتی کسی ازم راضی نیست و علاوه بر ناراحت بودن یه ترسی هم با این ناراحتی باهامه که میترسم به خاطر این ناراحتی که از من داره اون شخص شاید بخواد تلافی کنه، خب این یه مشکل بزرگ بنده، درباره اون حلقه ها

1- برای تخصص اون افرادی که من میخوام باهام باشن، من 3 نفرو لازم دارم به عنوان هیئت موسس مه رزومه خوبی داشته باشن و بتونن در جلسه ای که برا صدور پروانه موسسه داده میشه از موسسه و فعالیت های خودشون دفاع کنن ولی این افراد لزوما بعد شروع کار لازم نیست با من بمونن پس باید دقت کنم که از افراد مورد اعتماد باشن که توصیه شده از افراد آشنا باشن و همون طور که خودتون هم تو یکی از پستا گفتید نباید طوری بشه که اونا از تلاش من به نفع خودشون سوءاستفاده کنن چون واقعیت هم اینه همه ی کارها به عهده منه و نمیخوام وقتی موسسه به سوددهی رسیده این افراد مدعی شن در مرحله بعد رزومه در مورد حوزه فعالیت های آینده موسسه داشته باشن که یه کم تو این مورد به مشکل برخوردم که دارم سعی میکنم حل بشه مشکل

2- رو بحث تبلیغات خیلی دارم کار میکنم،محیط هایی که باید تبلیغات کنم رو شناسایی کردم ولی متن تبلیغی مناسبو هنوز ندارم منظورم استفاده از کلمات و جملاتی که ایجاد اعتماد و انگیزه کنه در مخاطبم ولی خیلی لطف میکنید شما هم بگید چه نوع تبلیغی داشته باشم موفق تر هستم

3- برای ایجاد انگیزه بعد از تبلیغات و ثبت نام،دکور محیط کلاس ها برام مهمه چیزی که جذاب باشه پیدا نکردم البته باید دکورو با کمترین هزینه و بهترین کار داشته باشم چون هزینه زیادی نمیتونم داشته باشم، آرامش محیط مهمه،احتمالا یه کتابخونه کوچیک و جذاب برا افرادی که یه کم زودتر میان برا کلاسا بزارم، درباره هزینه کلاس ها هم که قبلا گفتم سعی میکنم از جاهای دیگه کمتر باشه البته نه خیلی. مثلا برای کلاس موسیقی دو تا ساز فقط، یه ساز سنتی و یه ساز کلاسیک،سعی میکنم اساتیدم جوون و خبره باشه تیپ و پوشش مربی هام مهمه فعلا همینا میاد به ذهنمفنظر شما خیلی برام مهم و ارزشمنده

4- فعلا برای دو تا کلاس موسیقی و نقاشی برنامه ریزی کردم، میخوام حدود 3 تا 4 نفر برا هر کلاس ثبت نام داشتم کلاسو شروع کنم 3 روز نقاشی و 2 روز موسیقی،البته دقیق هم متوجه منظورت نشدم!!

5- احترام به مشتری و برخورد خوب خیلی برام مهمه، این مورد رو هم دقیق منظورتو متوجه نشدم و البته فک کنم اطلاعاتم هم کمه تو این زمینه

6- منظورت اگه مثلا مشکلی پیش اومد همون بحث قبول مسئولیته؟؟ متوجه منظورت نشدم

7- در کنار کلاس های موسسه کارهای تشکلمو هم ادامه میدم که در راستای هم هستن تا حدودی، مثلا برگزاری همایش،کارگاه ،تورهای گردشگری که فکر میکنم سود دهی رو بالا میبره چون هر چی بیشتر تو شهر شناخته شم پیشنهادات کاری بیشتری برام میاد ولی باز هم میدونم خیلی از مسائل رو نمی دونم،پس راهنمایی شما خیلی مفیده

8- تو این مورد خیلی ضعیفم و میدونم حتما باید حلش کنم به فکر هستم از یکی از دوستای مورد اعتمادم که کار حسابداری رو وارده کمک بگیرم ولی راستش زیاد راحت نیستم با این کار چون نمیخوام کسی بدونه چقد سود دهی دارم و چکار میکنم اگه بتونم از یه نرم افزار استفاده کنم خیلی بهتره فک کنم باید باشه، باز هم اطلاعاتم کمه و احتیاج به راهنمایی دارم...

9- بهش فکر نکرده بودم حتما انجامش میدم.

10- تا حدودی برنامه های ایندمم گفتم ولی خب میدونم ناقصه

درباره منشی با چن نفر از دوستام صحبت کردم، البته این مواردی که گفتی مدنظرم هست ولی فکر میکنم تا شخصی تو کار نیاد نمیشه کامل باهاش آشنا شد ،احتمالا در ابتدا میگم که به صورت آزمایشی یک ماه باهاش کار میکنم اگه مناسب بود همکاری رو ادامه میدیم.

رو مدیریت مرکز میخواستم با چن نفر که مراکز این مدلی رو دارن صحبت کنم ولی فکر میکنم همه وقتی یه رقیب رو ببینن راحت نمیتونن صحبت کنن و خیلی از فوت و فن های کارو نمیگن، نمیدونم چطور باید اطلاعات بگیرم!!

 

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 130
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سوالای شما:

 

الف) شما میخواهید یه واحد یا موسسه فرهنگی راه بیاندازید؟

بسیار خوبه.

1- لطفا عوامل مختلف تشکیل دهنده یک محیط فرهنگی رو برام نام ببر.

2- شیوه مدیریتی مورد نیاز اون واحد رو برام توضیح بده.

3- رویکرد سیستمی رو که برای اداره اونجا در نظر گرفتی ، توضیح بده.

4- برای رشد و توسعه اون واحد چه برنامه هایی داری؟

5- اگر در نیمه راه متوجه شدی که سیستم بحالت ایستا نزدیک میشه ، با چه برنامه هایی میتونی جلوشو بگیری و اونو به سیستم دینامیک و یا سیستم هومواستاتیک تبدیلش کنی؟

لطفا جواب اینا رو هم بنویس.

تذکر مهم ،،،،اینکه میگی من نمیتونم راکد باشم و میخوام پویا باشم ، خیلی عالیه ولی برای پویایی باید جواب همه اون سئوالاتو بدونی و بلد باشی تا شکست نخوری و در هر شرایطی جزو پیشگامان باشی،،،

حالا بگو ببینم جواب اونا چیه؟(از همین طریق به شما خواهم گفت ، راه و چاه چیه که بتونی همیشه در کارت موفق و پیروز به پیش برئ،پس صبور باش و جواب ها رو بنویس) مرسی

ب) هر مجموعه ای دارای فرآیندی نظام یافته از روابط متقابل افراد اون مجموعه است.

اگر شما صبور و انتقاد پذیر باشی ، همکاران شما هم همین اخلاق رو خواهند داشت.

اگر شما توانمند و قوی باشی ، همکاران شما هم به کم قانع نشده و مدام تلاش مضاعف خواهند داشت.

قوی بودن در مبصری کردن رو نمیگم ها !!!!! قوی بودن در علم و خلاقیت و ابتکار و روابط عمومی رو میگم.

برای همینه که مدام تاکید میکنم که به بستر ها و زیر ساخت های برنامه مورد نظر باید دقت داشته باشی.مدیر باید دارای مهارت های چند تخصصی باشه والا همکاران نمیتونن آنطور که باید و شاید با وی ارتباط عمیق کاری و هم اندیشی ایجاد نمایند.

ج) اساس موفقیت در هر کاری ، در جهان بینی آن نهفته است، پیش از هر چیز باید بدانیم آیا جهان بینی ما پاسخگوی تغییرات محیطمان هست یا نه ؟

** اینا رو بصورت تست کنکور جواب ندید.مفصل تر توضیح بدید تا نقاط ضعف و قوت شما برام روشن بشه بلکه بتونم کمکتون بکنم.از مفاهیم مهم چشم پوشی میکنید.من از جهان بینی کار و فعالیت سئوال میکنم شما یه چیز دیگه میگید و رد میشید.اگر معنی این کلمات کلیدی رو که میگم میدونید ، خوب جواب دقیق یراش بنویسید و اگه نه ، سئوال کنید و توضیح بخواهید که مثلا همین نکته ای که من میگم تعریفش چیه؟

ممکنه یه حرفی یا یه عبارتی برای شما یه مفهومی داشته باشه و برای من یه مفهوم دیگه.شما اگه از من

و منهم اگر از شما نخواهم که عبارات رو رمزگشایی کنیم ، این گفتگو های ما میشه کلاس انشاء.

پس خواهشا در کلیه مباحث بشکل کارشناسی وارد بشید تا بقول شما هم خودمون و هم بقیه دوستان اگه خواستن بخونن به دردشون بخوره.

 

جوابای من:

فک کنم تو پست 59 (منظورم همون پستیه که قبل این پست الان سوالای شما و جوابای خودمو گذاشتم)جواب اینا رو دادم البته فک میکنم سوالا یه کم شبیهن ولی خب برای سوال اول: عوامل محیطی و عوامل انسانی مهمن که دربارشون تو پست 59 گفتم اگه شتباه سوالو متوجه شدم لطفا بگید جواب بدم.

2- شیوه مدیریتی رو دقیق نمیدونم ولی یه کم توضیح دادم همونجا بازم میدونم مشکل دارم و باید اطلاعاتمو بالا ببرم

3- رویکرد سیستمی رو گفتی برام میگی فک کنم باید یه نظریه گروهی باشه ینی یه گروه با هم همکاری و تعامل داشته باشن ولی نمی دونم باید چکیار کنم!!

4- اینم فک کنم جواب دادم اگه منظورتونو اشتباه متوجه شدم بگید اصلاح کنم

5- نمی دونم باید چکار کنم!!

برای کادر دوم نمیدونم باید چه جوابی بدم (متوجه مطالب شدم ) میشه بیشتر توضیح بدید چی رو من باید جواب بدم

درباره جهان بینی هم با توجه به صحبت هایی که داشتیم فک میکنم اطلاعاتم خیلی کمه، شرمنده دارم کم کم احساس ناآگاهی کامل تو این زمینه ها میکنم و شاید هم در آخر به این نتیجه برسم همه چیزو ببوسم بزارم کنار چون هیچی انگار نمیدونم فقط نمیدونم چطور تونستم تو این 4 سال تشکلمو ببرم بالا و شاید هم اگه این مطالبو میدونستم الان خیلی تو اوج بودم واقعا دارم گیج میشم

لینک به دیدگاه
سئوال من این بود :

اگر در نیمه راه متوجه شدی که سیستم بحالت ایستا نزدیک میشه ، با چه برنامه هایی میتونی جلوشو بگیری و اونو به سیستم دینامیک و یا سیستم هومواستاتیک تبدیلش کنی؟

و جواب شما اینه : احترام به مشتری و برخورد خوب خیلی برام مهمه، این مورد رو هم دقیق منظورتو متوجه نشدم و البته فک کنم اطلاعاتم هم کمه تو این زمینه.

""این جواب من برای اون 10 موردی بود که (مشتری مداری) یکی از مواردش بود و خواسته بودید نظرمو دربارش بگم""

لینک به دیدگاه

سوال شما: اگر در نیمه راه متوجه شدی که سیستم بحالت ایستا نزدیک میشه ، با چه برنامه هایی میتونی جلوشو بگیری و اونو به سیستم دینامیک و یا سیستم هومواستاتیک تبدیلش کنی؟

 

معنی سیستم ایستا و سیستم دینامیک یا پویا رو میدونم ولی نتونستم معنی سیستم هموستاتیکو متوجه بشم.

لینک به دیدگاه
به نظر شما این گلوله ها رو چطور میشه ساخت؟؟

 

دنيا و آدمها بازتاب رفتار خود ما با خودمان هستند وقتي ما خودمان را به اندازه ي كافي خوب نمي دانيم بنابراين ذهن ما خود را لايق دريافت بهترينهاي خداوند نمي داند. بنابراين بايد بتوانيم خودمان را دوست بداريم. يعني اگر ما صد تا نامه به خدا هم بنويسيم ممكن است جواب نگيريم , اگر ضمير ناخودآگاه ما ، ما را لايق بهترينها نبيند.يكي از تمريناتي كه براي اين كار بايد انجام داد پيدا كردن دوباره ي نور وجودمان است كه به شيوه هاي مختلف آن را از دست داده ايم , يكي از مهمترين چيزهايي كه نور وجود را از بين مي برد، تاريكي است كه در اثر سه چيز به وجود مي آيد : فكر و نيت منفی و خود کم بینی یا احساس خود کم بینی و تقصير. بعضي وقتها ديگران در ما ايجاد احساس گناه كاذب و بي مورد مي كنند و ما را به یک ماشین احساس تقصیر تبدیل می کنند. ماشینی که سوخت آن احساس تقصیر است و تا از این سوخت پر می شود به راه می افتد و کارش فقط نابود کردن حال خوش ماست!هر وقت احساس بدی داشتیم بايد ريشه ي آن را در درونمان پيدا كنيم تا بتوانيم با اين احساس گناه بي مورد مقابله كنيم.

مثلا" در مهماني ليوان از دستتون مي افته و مي شكنه. بله! اتفاق بدي افتاده! اما اينكه احساس كنيد يك موجود دست و پا چلفتي بي ارزش هستيد را به شرايط ايجاد شده اضافه نكنيد! اينجا راهش پذيرفتن اينه كه همه ي ما انسان و جايزالخطا هستيم. نهايتا" مي تونيد همت تون رو جزم كنيد و لنگه ي ليوان شكسته شده رو پيدا كنيد و بخريد و به صاحبش بديد. همين. براي ترميم نور وجود، ليست گناهانتان را مرور كنيد و ببينيد در هنگام انجام هر گناه كدام ويژگي خوب شما كمرنگ بوده است. مثلا" در دعوا با مادرتان مهرباني و گذشت شما كم بوده و همين باعث سر زدن خطا از شما بوده است. بعد از جبران ذهني و عملي اشتباهتان، اگر مي خواهيد واقعا" ضمير ناخودآگاهتان قبول كند كه شما براستي دوست داشتني و خوب هستيد بايد دوباره نور چراغ مهرباني را در وجودتان روشن كنيد يعني دنبال راهكارهاي عملي بگرديد براي اينكه مهرباني را در شما زياد كند. يعني جلوي هر ويژگي مثبت بنويسيد با چه مصداق هاي عملي و مشارطه براي انجام آن مي توانم نور آن ويژگي را در خودم روشن تر كنم؟به این ترتیب قلب ما پر از مهر و محبت میشود و میتوانیم این مهر را با همه تقسیم کنیم.

لینک به دیدگاه
سوال شما: اگر در نیمه راه متوجه شدی که سیستم بحالت ایستا نزدیک میشه ، با چه برنامه هایی میتونی جلوشو بگیری و اونو به سیستم دینامیک و یا سیستم هومواستاتیک تبدیلش کنی؟

 

معنی سیستم ایستا و سیستم دینامیک یا پویا رو میدونم ولی نتونستم معنی سیستم هموستاتیکو متوجه بشم.

 

هومواستاتیک , يک سيستم استاتيکه که عناصر و محيط آن ديناميکند . اين نوع سيستمها در برابر تغييراتي که در محيط آنها بوجود بیاد و نيز در برابر اختلال هايي که از درون بر آنها وارد بشه ، واکنش نشان داده و اين واکنش در برابر خنثي سازي تغيير هستش . به عنوان مثال يک ساختمان را در نظر بگير که دماي درون خود را در برابر تغيير دماي محيط ثابت نگه مي داره. بدن انسان هم که سعي مي کنه دماي دروني خود را در ميزان مشخصي ثابت نگه داره ، و موسسه ای که میتونه در برابر تغییرات خواسته و نا خواسته ای که میخواد درش بوجود بیاد واکنش نشون میده و تغییرات ناخواسته رو خنثی میکنه. اين ديدگاه رو سيستم هومواستاتيک میگند.

لینک به دیدگاه
بلد نیستم ولی فک مینم تو محیط های رسمی نمیشه از این ترفند استفاده کرد زیاد مودبانه نیست ولی تو محیط های دوستانه قشنگه،فک کنم بیشتر ذاتی باشه یعنی میشه یاد گرفت؟چطوری؟

ربطی به ادب و اینا نداره. همه مردم در کشور های مترقی اینجوری صحبت میکنند . یعنی تعارف ندارن و صادقانه هر چیزی رو که ببینند با منطق خودشون می سنجند و بروندادشون همونی است که تو درونشون میگذره. یعنی چیزی بنام تعارف تو زندگیشون ندارن و خیلی صمیمی حرف دلشونو میزنن.

روش دوم هم اینه که سعی کنیم با منطق طرف رو زیر سئوال ببریم تا متوجه رفتار و کردارش بشه مثه آینه.

من در اون دو موردی که به شما ایراد گرفتم با منطق آینه اینکارو کردم. یعنی وقتی رفتار شما رو دیدم , اونو تا سطح یه مدیر تصور کردم و دیدم که صاحب این عکس العمل یا عمل نمیتونه مدیر موفقی باشه . چون نمیتونه یا نمیخواد از خلاقیت های خودش استفاده بکنه و بعضی رفتار هاش یا غریزی است و یا از روی عادته و چکش کاری نشده . اینا رو هم صادقانه گفتم و شما هم منو درک کردید. علت اینکه منو درک کردید , برمیگرده به سابقه ذهنی شما از من . که میبینید با چه سعی و همتی دارم براتون زحمت میکشم. ( بدون منت ) و همین صداقت من باعث شد که شما اون پیام رو از یه دوست بشنوید .

پس اول صداقت خودمونو به طرف اثبات میکنیم بعد اگه ایرادی هم در حیطه کار مشترکمان داشت , صاف و پوست کنده مطرح میکنیم. :icon_gol:

لینک به دیدگاه
معذرت، گفتم که هنوز نمیدونم چطور میشه راحت تر با این سایت کار کرد، فکر میکردم پایین سوال شما پاسخ با نقل قول رو کلیک کنم سوال ها با جواب من براتون میاد

 

فکر میکردم که نشد منطق ؟:no:

شما پایان کار خودتونو نمیبینید ؟ یعنی وقتی مطلب رو ارسال کردید , نمیرید نگاه کنید که ببینید کامل هست یا نه ؟

پس یه نکته مدیریتی رو هم با این مثال مطرح میکنیم . اونم اینه که گاهی ما فکر میکنیم کارمون درسته . ولی بازخورد آن کار ما رو متوجه میسازه که انگار درست نبوده. پس هر اقدامی رو که انجام میدیم باید خودمونو بذاریم جای کسی ( مشتری ) که از اون کار ما استفاده میکنه و کمال رفتار و اعمال و خدماتمون رو نه با نظر خودمون بلکه از دید مشتری بسنجیم.

لینک به دیدگاه
سوالای شما:

الف) اینکه مثلا شما در میحط کارتون نتونستید انطور که باید و شاید با رئیستون رابطه کاری صمیمانه داشته باشید نباید همه فکر و ذکر شما رو به خودش معطوف بکنه که وقتی خواستید کار خودتونو شروع کنید همش به رابطه ها فکر کنید و از سایر معادلات کار بیخبر بمونید.

 

رفتار با همکاران فقط یکی از قاعده های کار هست . قواعد دیگری هم هستند که همگی حلقه های بهم پیوسطه کار و فعالیت میباشند . از جمله :

1- تخصص همکاران و میزان انظباق آن با نیاز موسسه شما

2- سنجش توان تبلیغات

3- مهارت های ایجاد انگیزه بیشتر در مشتریان

4- شیوه انجام کار و خدمات

5- مهارتهای مشتری مداری

6- پاسخگو بودن

7- رساندن موسسه به سود دهی بالا

8- ایجاد سیستم منظم حسابداری و حسابرسی

9- فروش کتابها و لوازم مورد نیاز هنرجو در موسسه و ایجاد درآمد بیشتر

10 - تصمیم گیری و برنامه ریزی و نگاه به اینده و تدارک فردا ها

ب) همکاری که بعنوان منشی یا دستیار انتخاب خواهید کرد باید علاوه بر مدارج تحصیلی مناسب، شاخصه های رفتاری متناسب با انتظارات شما رو هم داشته باشه .میتوان در مرحله استخدام، افراد را تست کرد، و باید مطمئن بود که فردی که مقتضیات شغل، با شاخصه های رفتاری اش سازگار باشد، حتماً موفق و ماندگار خواهد شد.

 

ج) چرا باید جواب نده ؟ اگر و مگر که نباید تو کار باشه . کار با اگر و مگر نباید شروع بشه. اول باید دانش این کار رو فرابگیرید . بعد روش مدیریت این نوع مراکز رو یاد بگیرید . بعدش برنامه کاری دقیق براش بنویسید . و ....... بقیه شو در ادامه خواهم گفت .

 

**در مورد این نظرات من جواب کامل و جامع بدید تا بتونم در مورد نحوه تهیه و تدارک طرح تفصیلی از اهداف و ایده آلهای شما توش تعریفاتی داشته باشم

همه این موارد کاربردی رو که من نام میبرم در اصل مبانی همان طرح تفصیلی هستند،

 

جواب های من:

 

سعی میکنم جمله جمله نوشته هاتونو جواب بدم:

یکی از مشکلات من اینه که فکر میکنم همه رو باید از خودم راضی نگه دارم و خیلی فکرم درگیر میشه وقتی کسی ازم راضی نیست و علاوه بر ناراحت بودن یه ترسی هم با این ناراحتی باهامه که میترسم به خاطر این ناراحتی که از من داره اون شخص شاید بخواد تلافی کنه، خب این یه مشکل بزرگ بنده، درباره اون حلقه ها

1- برای تخصص اون افرادی که من میخوام باهام باشن، من 3 نفرو لازم دارم به عنوان هیئت موسس مه رزومه خوبی داشته باشن و بتونن در جلسه ای که برا صدور پروانه موسسه داده میشه از موسسه و فعالیت های خودشون دفاع کنن ولی این افراد لزوما بعد شروع کار لازم نیست با من بمونن پس باید دقت کنم که از افراد مورد اعتماد باشن که توصیه شده از افراد آشنا باشن و همون طور که خودتون هم تو یکی از پستا گفتید نباید طوری بشه که اونا از تلاش من به نفع خودشون سوءاستفاده کنن چون واقعیت هم اینه همه ی کارها به عهده منه و نمیخوام وقتی موسسه به سوددهی رسیده این افراد مدعی شن در مرحله بعد رزومه در مورد حوزه فعالیت های آینده موسسه داشته باشن که یه کم تو این مورد به مشکل برخوردم که دارم سعی میکنم حل بشه مشکل

2- رو بحث تبلیغات خیلی دارم کار میکنم،محیط هایی که باید تبلیغات کنم رو شناسایی کردم ولی متن تبلیغی مناسبو هنوز ندارم منظورم استفاده از کلمات و جملاتی که ایجاد اعتماد و انگیزه کنه در مخاطبم ولی خیلی لطف میکنید شما هم بگید چه نوع تبلیغی داشته باشم موفق تر هستم

3- برای ایجاد انگیزه بعد از تبلیغات و ثبت نام،دکور محیط کلاس ها برام مهمه چیزی که جذاب باشه پیدا نکردم البته باید دکورو با کمترین هزینه و بهترین کار داشته باشم چون هزینه زیادی نمیتونم داشته باشم، آرامش محیط مهمه،احتمالا یه کتابخونه کوچیک و جذاب برا افرادی که یه کم زودتر میان برا کلاسا بزارم، درباره هزینه کلاس ها هم که قبلا گفتم سعی میکنم از جاهای دیگه کمتر باشه البته نه خیلی. مثلا برای کلاس موسیقی دو تا ساز فقط، یه ساز سنتی و یه ساز کلاسیک،سعی میکنم اساتیدم جوون و خبره باشه تیپ و پوشش مربی هام مهمه فعلا همینا میاد به ذهنمفنظر شما خیلی برام مهم و ارزشمنده

4- فعلا برای دو تا کلاس موسیقی و نقاشی برنامه ریزی کردم، میخوام حدود 3 تا 4 نفر برا هر کلاس ثبت نام داشتم کلاسو شروع کنم 3 روز نقاشی و 2 روز موسیقی،البته دقیق هم متوجه منظورت نشدم!!

5- احترام به مشتری و برخورد خوب خیلی برام مهمه، این مورد رو هم دقیق منظورتو متوجه نشدم و البته فک کنم اطلاعاتم هم کمه تو این زمینه

6- منظورت اگه مثلا مشکلی پیش اومد همون بحث قبول مسئولیته؟؟ متوجه منظورت نشدم

7- در کنار کلاس های موسسه کارهای تشکلمو هم ادامه میدم که در راستای هم هستن تا حدودی، مثلا برگزاری همایش،کارگاه ،تورهای گردشگری که فکر میکنم سود دهی رو بالا میبره چون هر چی بیشتر تو شهر شناخته شم پیشنهادات کاری بیشتری برام میاد ولی باز هم میدونم خیلی از مسائل رو نمی دونم،پس راهنمایی شما خیلی مفیده

8- تو این مورد خیلی ضعیفم و میدونم حتما باید حلش کنم به فکر هستم از یکی از دوستای مورد اعتمادم که کار حسابداری رو وارده کمک بگیرم ولی راستش زیاد راحت نیستم با این کار چون نمیخوام کسی بدونه چقد سود دهی دارم و چکار میکنم اگه بتونم از یه نرم افزار استفاده کنم خیلی بهتره فک کنم باید باشه، باز هم اطلاعاتم کمه و احتیاج به راهنمایی دارم...

9- بهش فکر نکرده بودم حتما انجامش میدم.

10- تا حدودی برنامه های ایندمم گفتم ولی خب میدونم ناقصه

درباره منشی با چن نفر از دوستام صحبت کردم، البته این مواردی که گفتی مدنظرم هست ولی فکر میکنم تا شخصی تو کار نیاد نمیشه کامل باهاش آشنا شد ،احتمالا در ابتدا میگم که به صورت آزمایشی یک ماه باهاش کار میکنم اگه مناسب بود همکاری رو ادامه میدیم.

رو مدیریت مرکز میخواستم با چن نفر که مراکز این مدلی رو دارن صحبت کنم ولی فکر میکنم همه وقتی یه رقیب رو ببینن راحت نمیتونن صحبت کنن و خیلی از فوت و فن های کارو نمیگن، نمیدونم چطور باید اطلاعات بگیرم!!

 

کاری که من تو این بخش انجام دادم , دو تا کار اساسی بود. صرفنظر از سئوالهای من و جوابهای شما , اول کار من سلیقه خودم رو در جواب دادن بطور کامل بشما گفتم و شما با توجه به قلق من نوع سئوال و جواب و نحوه ارسال اونو طبق سلیقه من انجام دادید. این یعنی مدیریت ایجاد تفاهم در امری مشترک با توجه به سلایق و توان هر یک از طرفین. شما هم باید با کارکنانتان همین رویه رو انجام بدید. یعنی اهداف و برنامه های موسسه و نوع انجام کار و شکل انجام اونو به همکاراتون توضیح بدی و از اونا بخوای کار رو با سلیقه ای که شما درک میکنید انجام بدهند. در این صورت شما هم به میزان و ارزش کار اونا پی میبری و هم میزان پیشرفت و یا دلائل عدم پیشرفت کار رو با یک نگاه می سنجی و موارد رو فوری حل و فصل میکنی . این یک نکته .

نکته دوم اینه که جواب های شما تا حد زیادی خوب و قابل قبول هست و من در بخش هایی که روش عمل یا شکل انجام کار یا معنی یک فرآیندی رو به من واگذار کردی که شرح بدهم در ادامه انجام خواهم داد. مرسی

لینک به دیدگاه
سوالای شما:

 

الف) شما میخواهید یه واحد یا موسسه فرهنگی راه بیاندازید؟

بسیار خوبه.

1- لطفا عوامل مختلف تشکیل دهنده یک محیط فرهنگی رو برام نام ببر.

2- شیوه مدیریتی مورد نیاز اون واحد رو برام توضیح بده.

3- رویکرد سیستمی رو که برای اداره اونجا در نظر گرفتی ، توضیح بده.

4- برای رشد و توسعه اون واحد چه برنامه هایی داری؟

5- اگر در نیمه راه متوجه شدی که سیستم بحالت ایستا نزدیک میشه ، با چه برنامه هایی میتونی جلوشو بگیری و اونو به سیستم دینامیک و یا سیستم هومواستاتیک تبدیلش کنی؟

لطفا جواب اینا رو هم بنویس.

تذکر مهم ،،،،اینکه میگی من نمیتونم راکد باشم و میخوام پویا باشم ، خیلی عالیه ولی برای پویایی باید جواب همه اون سئوالاتو بدونی و بلد باشی تا شکست نخوری و در هر شرایطی جزو پیشگامان باشی،،،

حالا بگو ببینم جواب اونا چیه؟(از همین طریق به شما خواهم گفت ، راه و چاه چیه که بتونی همیشه در کارت موفق و پیروز به پیش برئ،پس صبور باش و جواب ها رو بنویس) مرسی

ب) هر مجموعه ای دارای فرآیندی نظام یافته از روابط متقابل افراد اون مجموعه است.

اگر شما صبور و انتقاد پذیر باشی ، همکاران شما هم همین اخلاق رو خواهند داشت.

اگر شما توانمند و قوی باشی ، همکاران شما هم به کم قانع نشده و مدام تلاش مضاعف خواهند داشت.

قوی بودن در مبصری کردن رو نمیگم ها !!!!! قوی بودن در علم و خلاقیت و ابتکار و روابط عمومی رو میگم.

برای همینه که مدام تاکید میکنم که به بستر ها و زیر ساخت های برنامه مورد نظر باید دقت داشته باشی.مدیر باید دارای مهارت های چند تخصصی باشه والا همکاران نمیتونن آنطور که باید و شاید با وی ارتباط عمیق کاری و هم اندیشی ایجاد نمایند.

ج) اساس موفقیت در هر کاری ، در جهان بینی آن نهفته است، پیش از هر چیز باید بدانیم آیا جهان بینی ما پاسخگوی تغییرات محیطمان هست یا نه ؟

** اینا رو بصورت تست کنکور جواب ندید.مفصل تر توضیح بدید تا نقاط ضعف و قوت شما برام روشن بشه بلکه بتونم کمکتون بکنم.از مفاهیم مهم چشم پوشی میکنید.من از جهان بینی کار و فعالیت سئوال میکنم شما یه چیز دیگه میگید و رد میشید.اگر معنی این کلمات کلیدی رو که میگم میدونید ، خوب جواب دقیق یراش بنویسید و اگه نه ، سئوال کنید و توضیح بخواهید که مثلا همین نکته ای که من میگم تعریفش چیه؟

ممکنه یه حرفی یا یه عبارتی برای شما یه مفهومی داشته باشه و برای من یه مفهوم دیگه.شما اگه از من

و منهم اگر از شما نخواهم که عبارات رو رمزگشایی کنیم ، این گفتگو های ما میشه کلاس انشاء.

پس خواهشا در کلیه مباحث بشکل کارشناسی وارد بشید تا بقول شما هم خودمون و هم بقیه دوستان اگه خواستن بخونن به دردشون بخوره.

 

جوابای من:

فک کنم تو پست 59 (منظورم همون پستیه که قبل این پست الان سوالای شما و جوابای خودمو گذاشتم)جواب اینا رو دادم البته فک میکنم سوالا یه کم شبیهن ولی خب برای سوال اول: عوامل محیطی و عوامل انسانی مهمن که دربارشون تو پست 59 گفتم اگه شتباه سوالو متوجه شدم لطفا بگید جواب بدم.

2- شیوه مدیریتی رو دقیق نمیدونم ولی یه کم توضیح دادم همونجا بازم میدونم مشکل دارم و باید اطلاعاتمو بالا ببرم

3- رویکرد سیستمی رو گفتی برام میگی فک کنم باید یه نظریه گروهی باشه ینی یه گروه با هم همکاری و تعامل داشته باشن ولی نمی دونم باید چکیار کنم!!

4- اینم فک کنم جواب دادم اگه منظورتونو اشتباه متوجه شدم بگید اصلاح کنم

5- نمی دونم باید چکار کنم!!

برای کادر دوم نمیدونم باید چه جوابی بدم (متوجه مطالب شدم ) میشه بیشتر توضیح بدید چی رو من باید جواب بدم

درباره جهان بینی هم با توجه به صحبت هایی که داشتیم فک میکنم اطلاعاتم خیلی کمه، شرمنده دارم کم کم احساس ناآگاهی کامل تو این زمینه ها میکنم و شاید هم در آخر به این نتیجه برسم همه چیزو ببوسم بزارم کنار چون هیچی انگار نمیدونم فقط نمیدونم چطور تونستم تو این 4 سال تشکلمو ببرم بالا و شاید هم اگه این مطالبو میدونستم الان خیلی تو اوج بودم واقعا دارم گیج میشم

اون 4 خط آخر رو بهتون جواب میدم.

فرمایش شما درسته. من و شما در این تاپیک و بکمک هم همه اون کاخ سنتی و پوشالی رو که شما بنا کرده بودی , در هم کوبیدیم و الان میدونیم که اگه به اون کاخ پوشالی اعتماد میکردیم , کمتر موفق میشدیم.

بعد از این کند و کاو داریم به این نتیجه میرسیم که این بار بنایی از علم و تخصص و تجارب نو بسازیم که بقول فردوسی از باد باران هیچ گزندی نیابد.

این احساس شما نشون میده که ما موفق خواهیم شد. چون با مصالح کهنه و تاریخ مصرف دار وداع کردیم و میخواهیم موسسه ای بسازیم که اولین افتخار آن دانش بنیان بودنش خواهد بود . :icon_gol:

لینک به دیدگاه

خوب ، حالا میریم سراغ بخش اول نتیجه گیری.

اولش میخوام چن تا نکته رو بگم.

شما میخوای یه موسسه فرهنگی هنری راه بیاندازی،موسسه ای که اسمش روشه،فرهنگ و هنر.

عین همین موسسات تو فرانسه هم هست ، تو بنگلادش هم هست.باید بشینیم و فکر کنیم و این تفاوت ها رو ببینیم.آیا مدیر فرانسوی برای اینکه کارش یگیره چه تمهیداتی رو بکار میگیره و اونی که تو بنگلادش هست میخواد با چه تمهیداتی کارش رو پی بگیره.همین دو نکته رو شما مد نظر قرار بدی ، میتونی راه خودت رو انتخاب کنی،مثلا شما میگی من برای اینکه از رقبا جلو بزنم میخوام قیمت خدمات خودم رو پایین بگیرم.ببین این حرف رو اون مدیر فرانسوی ممکنه بزنه یا اون مدیر بنگلادشی؟فک کن ببین اون مدیر فرانسوی کجا میاد به لباس یا بقیه اون چیزایی که برای شما اهمیت داره ، اولویت بده.البته شاید اون مدیر بنگلادشی از اون فکرا بکنه.

وقتی میگیم موسسه فرهنگی ، باید ببینیم کدام ارزش ها هستند که اگر پیاده سازی شوند روح فرهنگ و هنر رو زنده میکنند؟

بیاد بدانیم کسانی که میان اونجا و میخوان مثلا موسیقی یاد بگیرند ، ما با آنها باید چگونه رفتار بکنیم که فردا دهها هنرمند از موسسه ما پا به عرصه هنر این مرز و بوم بذارند و مثل خورشید بدرخشند؟باید ببینیم چگونه به آنها تعلیم بدهیم که بتونن هنر این سرزمین را زنده نگهدارند؟

اینا همان جهان بینی است که من از شما سئوال میکردم.

موسسه فرهنگی هنری رو از روی دکور و در و دیوارش بهش نمره نمیدن،این نوع موسسات باید کارهایی انجام بدهند که برازنده نامشان باشد،بنابراین کلیه برنامه ریزی های شما باید از روی بهترین الگو های جهانی کپی برداری بشه که دیگه نیازی نباشه که شما مجبور بشی با موسسات فکسنی دیگر که تعدادشان کم هم نیست وارد رقابت بشی،

ممکنه همه این برنامه ها رو نتونی در ابتدا منظور کنی ، این طبیعی است ولی نقشه راهی که باید طراحی کنی ، باید نقشه راهی باشد که مسیرش با اون موسسه فرانسوی یکی باشد نه با موسسه بنگلادشی،

چیدمان اندیشه شما و مدل برنامه ریزی و نحوه نگاه شما به این کار تعیین خواهد کرد که مسیر شما به سمت فرانسه است یا بنگلادش،

در ادامه باز هم در این موارد با شما سخن خواهم گفت.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
برخی از اصول کلیدیِ تفکر سیستمی عبارتند از :

 

- فهم نیاز مشتری : نیاز واقعی مشتریان را بفهمیم و کاری کنیم تا از اینکه خدمات ما را مصرف می کنند، تجربه بهتری داشته باشند

 

- حصول اطمینان از کاملی و درستی کار : مطمئن شویم که کارها 100% درست انجام می شوند؛ هر چقدر لازم است زمان اختصاص دهیم و تمام منابع لازم را وارد سیستم کنیم

 

- کار بی عیب : جریان کار را جوری سازماندهی کنیم که تا جای ممکن بی عیب و ضد نقص باشد. [در حصول این مورد، مکانیزم های طراحی و کنترل فرآیند نقش تعیین کننده ای دارند]

 

- پاسخگویی سریع به تقاضا : در مواجهه با تقاضا، بر اساس اصل "اولین ورودی، اولین خروجی است " عمل کنیم؛ هر روز در پی راه هایی برای بهبود فرآیندهای "پایان به پایان" کاری در سیستم باشیم

 

- فروش راه حل به جای فروش محصول : ویژگی هایی را در محصول به کار گیریم که به خوبی برطرف کننده نیاز مشتری باشد؛ با این کار کارکنان در می یابند که بایستی به دغدغه مشتری پاسخ گویند؛ نه اینکه صرفاً مختصات رسمی و از پیش تعیین شده در محصول را رعایت کنند

 

 

 

** فرایند پایان به پایان یعنی چی؟ فرآیند اولین ورودی اولین خروجی رو درک کردم ولی اینو نه

لینک به دیدگاه
خوب ، حالا میریم سراغ بخش اول نتیجه گیری.

اولش میخوام چن تا نکته رو بگم.

شما میخوای یه موسسه فرهنگی هنری راه بیاندازی،موسسه ای که اسمش روشه،فرهنگ و هنر.

عین همین موسسات تو فرانسه هم هست ، تو بنگلادش هم هست.باید بشینیم و فکر کنیم و این تفاوت ها رو ببینیم.آیا مدیر فرانسوی برای اینکه کارش یگیره چه تمهیداتی رو بکار میگیره و اونی که تو بنگلادش هست میخواد با چه تمهیداتی کارش رو پی بگیره.همین دو نکته رو شما مد نظر قرار بدی ، میتونی راه خودت رو انتخاب کنی،مثلا شما میگی من برای اینکه از رقبا جلو بزنم میخوام قیمت خدمات خودم رو پایین بگیرم.ببین این حرف رو اون مدیر فرانسوی ممکنه بزنه یا اون مدیر بنگلادشی؟فک کن ببین اون مدیر فرانسوی کجا میاد به لباس یا بقیه اون چیزایی که برای شما اهمیت داره ، اولویت بده.البته شاید اون مدیر بنگلادشی از اون فکرا بکنه.

وقتی میگیم موسسه فرهنگی ، باید ببینیم کدام ارزش ها هستند که اگر پیاده سازی شوند روح فرهنگ و هنر رو زنده میکنند؟

بیاد بدانیم کسانی که میان اونجا و میخوان مثلا موسیقی یاد بگیرند ، ما با آنها باید چگونه رفتار بکنیم که فردا دهها هنرمند از موسسه ما پا به عرصه هنر این مرز و بوم بذارند و مثل خورشید بدرخشند؟باید ببینیم چگونه به آنها تعلیم بدهیم که بتونن هنر این سرزمین را زنده نگهدارند؟

اینا همان جهان بینی است که من از شما سئوال میکردم.

موسسه فرهنگی هنری رو از روی دکور و در و دیوارش بهش نمره نمیدن،این نوع موسسات باید کارهایی انجام بدهند که برازنده نامشان باشد،بنابراین کلیه برنامه ریزی های شما باید از روی بهترین الگو های جهانی کپی برداری بشه که دیگه نیازی نباشه که شما مجبور بشی با موسسات فکسنی دیگر که تعدادشان کم هم نیست وارد رقابت بشی،

ممکنه همه این برنامه ها رو نتونی در ابتدا منظور کنی ، این طبیعی است ولی نقشه راهی که باید طراحی کنی ، باید نقشه راهی باشد که مسیرش با اون موسسه فرانسوی یکی باشد نه با موسسه بنگلادشی،

چیدمان اندیشه شما و مدل برنامه ریزی و نحوه نگاه شما به این کار تعیین خواهد کرد که مسیر شما به سمت فرانسه است یا بنگلادش،

در ادامه باز هم در این موارد با شما سخن خواهم گفت.:icon_gol:

 

چطور میشه فهمید برنامه ریزی اون ها چطوری بود به نوعی نقشه ی راهشون و اهدافشون چی بوده؟:icon_gol:

لینک به دیدگاه

**من در اون دو موردی که به شما ایراد گرفتم با منطق آینه اینکارو کردم. یعنی وقتی رفتار شما رو دیدم , اونو تا سطح یه مدیر تصور کردم و دیدم که صاحب این عکس العمل یا عمل نمیتونه مدیر موفقی باشه . چون نمیتونه یا نمیخواد از خلاقیت های خودش استفاده بکنه و بعضی رفتار هاش یا غریزی است و یا از روی عادته و چکش کاری نشده

 

1- چطور باید خلاقیت هامو رشد بدم؟

2- چطور این رفتارو باید یاد بگیرم؟

لینک به دیدگاه
** فرایند پایان به پایان یعنی چی؟ فرآیند اولین ورودی اولین خروجی رو درک کردم ولی اینو نه

 

خوب این که میگی فرآیند اولین ورودی اولین خروجی رو درک کردی ، اینو برام توضیح بده ببینم درکت چی هست؟

لینک به دیدگاه
چطور میشه فهمید برنامه ریزی اون ها چطوری بود به نوعی نقشه ی راهشون و اهدافشون چی بوده؟:icon_gol:

 

در این مورد یکمی فک کن و یکی دو تا راه و طریق رو حدس بزن تا من بقیه شو تکمیل کنم.

لینک به دیدگاه
**من در اون دو موردی که به شما ایراد گرفتم با منطق آینه اینکارو کردم. یعنی وقتی رفتار شما رو دیدم , اونو تا سطح یه مدیر تصور کردم و دیدم که صاحب این عکس العمل یا عمل نمیتونه مدیر موفقی باشه . چون نمیتونه یا نمیخواد از خلاقیت های خودش استفاده بکنه و بعضی رفتار هاش یا غریزی است و یا از روی عادته و چکش کاری نشده

 

1- چطور باید خلاقیت هامو رشد بدم؟

2- چطور این رفتارو باید یاد بگیرم؟

 

سئوال شما گنگ هست .اینو یکم بازتر بگو . خلاقیت در چه مواردی ؟

کدام رفتار ها رو میگی؟ این یعنی چی؟

یه مدیر وقتی چیزی رو میخواد توضیح بده باید کامل و رسا بگه تا طرف بتونه متظورش رو بفهمه .

لینک به دیدگاه

خوب این که میگی فرآیند اولین ورودی اولین خروجی رو درک کردی ، اینو برام توضیح بده ببینم درکت چی هست؟

 

** یعنی با توجه به خواسته مشتری(ورودی) سعی بشه در کمترین زمان نیاز مشتری با یک نتیجه مطلوب(خروجی)رفع بشه

لینک به دیدگاه
در این مورد یکمی فک کن و یکی دو تا راه و طریق رو حدس بزن تا من بقیه شو تکمیل کنم.

 

*سرچ تو اینترنت که فکر میکنم باید به زبان اصلی باشه که من تخصص ترجمه رو ندارم

*مطالعه کتاب های مرتبط که پیدا کردن کتاب خوب باید سخت باشه

*آشنایی با موسسات ایرانی که از این موسسات الگو گرفتن

*آشنایی با موسسات موفق ایرانی که شاید از این موسسات الگو گرفته باشن

لینک به دیدگاه
سئوال شما گنگ هست .اینو یکم بازتر بگو . خلاقیت در چه مواردی ؟

کدام رفتار ها رو میگی؟ این یعنی چی؟

یه مدیر وقتی چیزی رو میخواد توضیح بده باید کامل و رسا بگه تا طرف بتونه متظورش رو بفهمه .

 

منظورم (بحث پود نازکو ،آیکون ویرایشو ) اینا بود که شما با کنایه هدفتونو بهم فهموندین:ws37:شما گفتید من یا خلاقیتشو ندارم یا نمییخوام از این رفتار استفاده کنم، من میگم هم خلاقیتشو ندارم و هم بلد نیستم از این حربه استفاده کنم ...

خب حال چه باید کرد؟؟:w16:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...