رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'انسان'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. موبایل وسیله ای است مفید کلا فناوری مفید است ولی استفاده غیر معمول و بعضا زیاد از آن باعث شده خیلی ها متفر شوند ... برای مثال موبایل ، دلیل نمی شود من موبایل شما را دارم در هر زمان که دوست داشتم با شما تماس بگیرم و جالبه توقع هم دارم شما پاسخگو باشید جالبه بدانیم اینها تعریف شده است حتی ساعت تماس ! طرف زندگیش موبایل شده همش مثل زنبور این گوشی در گوشش هست وزززوزززز می کند بابا بده ، همچیز یه حدی داره انوقت هی می گیم فناوری بده نسان ها را دور کرده و..... خب این که دست خودمونه خب اینقدر حرف نزنیم ! طرف داره حرف میزنه خیال می کنی باتو است بعد از کلی سلام و الیک و.... می فهمی هندزفری تو گوششه ?!!!!
  2. [TABLE=class: grid, width: 500] [TR] [TD=align: center][/TD] [/TR] [/TABLE] دانشمندان چینی با دستکاری ژنتیکی میمون‌های ماکاک و افزودن ژنی که تصور می‌شود در انسان زمینه‌ساز اوتیسم است، علائم و ویژگی‌های بیماری اوتیسم را در میمون‌ها ایجاد کردند. نتایج این تحقیق که در نشریه "نیچر" منتشر شده این امید را ایجاد کرده که ممکن است در شناخت این بیماری و یافتن درمان آن، تحولی بزرگ در راه باشد. اوتیسم هنوز برای دانش پزشکی یک معما است، دلایل زیادی به عنوان عامل بیماری مطرح هستند که ژنتیک یکی از آنها است. تصور می‌شود که حدود صد ژن در ایجاد این بیماری نقش داشته باشند و اگر دقیقا روشن شود که علت اوتیسم چیست، احتمال یافتن درمان بسیار بیشتر خواهد شد. تا به حال تحقیقات ژنتیکی اوتیسم روی موش‌ها انجام شده و البته همیشه این علامت سوال بزرگ وجود داشت که مغز موش را چقدر می‌توان به مغز انسان شبیه دانست. محققان موسسه علوم اعصاب فرهنگستان علوم چین در شانگهای می‌خواستند مغز میمون‌ها را بررسی کنند تا نتایج، قابلیت بیشتری برای تعمیم به انسان داشته باشد. آنها برای این کار ژن MECP۲ انسان را در نظر گرفتند. بسیاری از کسانی که علائم اوتیسم دارند، و همچنین کسانی که مبتلا به سندروم رت هستند (اختلال شدید ماده خاکستری مغز)- یک نسخه اضافی از ژن MECP۲ دارند. این پژوهشگران در سال ۲۰۱۰ قدمی بزرگ برداشتند. [TABLE=class: grid, width: 500] [TR] [TD][/TD] [/TR] [TR] [TD]ماکاک خرچنگ‌خوار[/TD] [/TR] [/TABLE] آنها ژن MECP۲ را به یک ویروس بی‌ضرر متصل کردند که به عنوان وسیله نقلیه، ژن را به تخمک نوعی ماکاک خرچنگ‌خوار (Macaca fascicularis) منتقل کند. ۹۴ تخمک‌ با لقاح مصنوعی (IVF) بارور شدند. ۵۳ رویان حاصل را در رحم ۱۸ میمون‌ ماده قرار دادند. ۹ میمون باردار شدند. حاصل هشت نوزاد زنده بود که بین یک تا هفت نسخه اضافی از ژن MECP۲ داشتند. چهار نوزاد هم مرده به دنیا آمدند که بررسی مغز آنها نشان داد نسخه‌های اضافی ژن در مغز آنها فعال شده و خود را بیان کرده بود. این نشانه، محققان را امیدوار کرد. یک سال بعد پژوهشگران نشانه مثبت دیگری یافتند. میمون‌های دستکاری شده که یک ساله شده بودند، علامت عجیبی نشان دادند؛ آنها به شکلی عجیب در دایره‌های کوچک دور خود می‌چرخیدند، بقیه میمون‌ها را نادیده می‌گرفتند و اگر به آنها نگاه می‌شد با اضطراب خرخر می‌کردند. زیلونگ کیو متخصص زیست‌شناسی مولکولی و از نویسندگان این تحقیق می‌گوید: "اگر میمون دیگری سر راه آنها قرار می‌گرفت، یا از رویش می‌پریدند یا از کنارش رد می‌شدند و بعد دوباره به مسیر مدور خود بر‌می‌گشتند." پژوهشگران با مجموعه بررسی‌هایی که انجام دادند، متوجه شدند تمام میمون‌های دستکاری شده حداقل یک علامت اوتیسم مثل رفتارهای تکراری و اجتماع‌گریز داشتند. این علائم در میمون‌های نر شدیدتر بود، مشابه انسان‌هایی که نسخه اضافی ژن MECP2 دارند. [TABLE=class: grid, width: 20] [TR] [TD][/TD] [/TR] [TR] [TD]اسکن مغز کودک چهار ساله اوتیستیک، نقاط سیاه نشانه فعالیت بسیار کم مغز هستند و در مناطقی که زبان، فکر و ادراکات بینایی را کنترل می‌کنند دیده می‌شوند[/TD] [/TR] [/TABLE] اما هنوز این موضوع روشن نبود که میمون‌ها چقدر نمونه خوبی برای تحقیق در باره اوتیسم هستند. همین شد که مقاله علمی آنها در این باره در سال ۲۰۱۳ رد شد. آقای کیو می‌گوید: "ما باید نشان می‌دادیم که این ژن‌ها چه تغییری ایجاد می‌کنند." راه حل در نسل بعدی میمون‌های دستکاری شده یافت شد. محققان با سرعتی بی‌سابقه میمون‌های دستکاری شده را به تولید مثل رسانده بودند. آنها بیضه میمون‌های نر ۲۷ ماهه -که هنوز از نظر جنسی بالغ نیستند- را برداشتند و آن را در آزمایشگاه به بلوغ رساندند. بعد این بافت را به پشت موش‌های اخته شده پیوند زدند. اسپرم تولید شده برای باور کردن تخمک میمون‌هایی استفاده شد که دستکاری ژنتیکی نشده بودند. بچه‌هایی که به دنیا آمدند در ۱۱ ماهگی علائم اوتیسم نشان دادند؛ این یعنی "هم ژن و هم علائم به نسل بعدی منتقل شده بودند"، دیگر نمی‌شد شواهدی را که این تحقیق فراهم کرده بود نادیده گرفت. با این حال سوال‌های باقیمانده هم کم نیستند. مثلا نمی‌توان گفت علائمی که میمون‌های دستکاری شده نشان دادند در واقع چقدر شبیه علائم اوتیسم در انسان هستند. به خصوص اینکه این میمون‌ها بعضی از علائم ژن MECP2 در انسان را نشان نمی‌دادند؛ مثل تشنج و اختلالات شناختی. علت شاید این باشد که "فعالیت و بیان این ژن در میمون مکانیسمی متفاوت با انسان دارد" و خود پژوهشگران هم به این محدودیت اذعان دارند. بنابراین هنوز درباره اینکه آیا اتفاقات مغز میمون را می‌توان به مغز انسان تعمیم داد باید محتاط بود. اما یک چیز فعلا روشن شده، میمون احتمالا مدل بسیار بهتری از موش و موش خرما برای بررسی اختلالات روانپزشکی انسان است. [TABLE=class: grid, width: 500] [TR] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] bbc
  3. [h=1] ترمیم بافت آسیب دیده قلب با سلول‌های آموزش دیده [/h] » سرویس: علمي و فناوري - علم و فناوري جهان کد خبر: 94103018399 چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۵ محققان در دانشگاه کلمبیا برای اولین بار توانستند با تحریک الکتریکی سلول‌های جدید، عملکرد آنها را بهبود بخشند و به بیماران قلبی و عروقی کمک کنند. به گزارش سرویس علمی ایسنا، بازگرداندن قلب انسان به عملکرد منظم پس از یک آسیب مانند حمله قلبی، به چالشی برای محققان پزشکی تبدیل شده است. در حالی که این افراد از آسیب‌های مذکور جان سالم به در می‌برند اما آسیب دائمی به این اندام از طریق بافت اسکار، توانایی آن را برای پمپاژ کردن خون کاهش داده و منجر به عوارض بیشتری می‌شود. یک راه ممکن که پیش روی دانشمندان قرار دارد استفاده از سلول‌های بنیادی انسان برای تولید کاردیومیوسیت‌ها یا سلول‌های عضله قلب و سپس تزریق آن‌ها به قلب است. سال گذشته محققان دانشگاه واشنگتن در پژوهشی توانستند با توسعه یک روش جدید، این سلول‌ها را در یک مقیاس بی‌سابقه‌ تولید و تزریق کنند. اما این تیم مانند دیگر کسانی که در این زمینه کار می‌کردند، پس از کاشت این سلول‌های مهندسی شده، با مشکلاتی مواجه شدند.برای مثال در هفته‌های بعد از تزریق، بی نظمی ( آریتمی) در ضربان قلب بیماران مشاهده شد که این نتیجه ناتوانی سلول‌های جدید برای هماهنگی با عضلات اطراف بود. اما در پژوهش جدید، محققان دانشگاه کلمبیا توانستند با تحریک الکتریکی این سلول‌ها، آن‌ها را آموزش داده و عملکردشان را تقویت کنند. این تیم سلول‌های بنیادی مهندسی شده بافت قلب انسان را در معرض سیگنال‌های الکتریکی متناسب قرار دادند که مانند سیگنال‌های تولید شده توسط قلب بودند. آن‌ها با انجام این کار توانستند سلولهای بنیادی جوان را که در بافت آسیب دیده قلب قرار می‌گیرند به بلوغ رسانده، عملکرد انقباضی آن‌ها را تنظیم و توانایی آن‌ها را بهبود بخشند. محققان در حقیقت این سلول‌ها را آموزش دادند تا الگوی تپنده قلب را اتخاذ کنند. دانشمندان همچنین دریافتند که این کار هم اتصال بین سلولها را افزایش می‌دهد و هم سبب تنظیم ضربان قلب می‌شود. این پژوهش در مجله Nature Communications منتشر شده است.
  4. ژن انسان‌های اولیه (نئاندرتال‌ها) موجب افزایش مصونیت و ایمنی بدن شده است؛ اما آلرژی را نیز منتقل کرده است. دانشمندان دریافتند زمانی که انسان امروزی با نئاندرتال در اروپا و نژادهای مختلف پیوند زده شد، این تبادل ژن‌های مختلف موجب آلرژی شد. جانت کلسو، یکی از این محققان اظهار می‌کند: ما دریافتیم در پیوند بین نژادهای مختلف انسان‌های پیشین (انسان دنیسووا و نئاندرتال‌ها) تفاوت ژنتیکی تحت تاثیر قرار گرفته و سه ژن ایمنی امروزی متعلق به آنان است. در تحقیقات پیشین مشخص شد ۶ درصد ژنوم آسیایی اروپایی از انسان‌های اولیه به ارث رسیده است. در آخرین تحقیقات اهمیت عملکردی این ارث در ژن‌های گیرنده TLR(Toll-like receptor) ،TLR1 ،TLR6 و TLR10 سطح سلول (مکانی که آنها به ترکیبات باکتری، قارچ و انگل واکنش نشان می‌دهند) مشخص شد. این گیرنده‌های ایمنی در التهاب، واکنش‌های ضد میکروبی و فعال‌سازی واکنش ایمنی ضروری هستند. محققان بر اساس اطلاعات قابل دسترس از انسان امروزی از ۱۰۰۰ پروژه ژنوم و توالی ژنوم انسان‌های اولیه به این نتایج دست یافتند. آنها در این تحقیق ۱۵۰۰ ژن معروف را که در سیستم ایمنی نقش بسزایی دارند، مورد بررسی قرار دادند. سپس الگوهای مربوط به تنوع ژنتیک و تغییرات تکاملی در نواحی منسوب به بقیه ژنوم را بررسی کردند. دانشمندان دریافتند تغییرات کوچک در دوره‌ای طولانی موجب تغییر ژن‌ها شده و جالب این که گروه TLR1-6-10 در میان ژن‌های اقوام اروپایی و آسیایی که از اجداد نئاندرتال‌ها به ارث رسیده، بیشترین میزان است. کلسو می‌افزاید: پیوند نژادهای مختلف بر انسان امروز تاثیر گذاشته و نتیجه آشکار آن در شکل‌گیری و سازگاری با محیط امروز و بهبود پاتوژن‌های مقاوم با عوامل بیماری‌ زا و سوخت و ساز مواد غذایی امروزی است. نتایج این تحقیق در نشریه Human Genetics در اینجا و اینجا منتشر شده است. منبع: سایت بیگ بنگ
  5. *atefeh*

    هوش کائناتی یا طبیعت گرا

    به گزارش زیست بوم، دکتر مقصود فراستخواه در هفتمین میزگرد علمی ماهانه در سازمان حفاظت محیط زیست که از سوی دفتر آموزش و مشارکت مردمی برگزار شد به ایراد سخنرانی پرداخت و از هوش کائناتی یا هوش طبیعت گرا سخن گفت. اما تا چه انداره در این خصوص می دانیم؟ مصطفی جوهری در این باره می نویسد: در سال ۱۹۸۳ پروفسور «هوارد گاردنر» در کتاب تکان دهنده خود به نام «قاب های ذهنی»، نظریه هوش های چندگانه را برای نخستین بار مطرح کرد. از جمله مواردی که او به وسیله این نظریه عنوان کرد یکی تأکید بر این نکته بود که انسان ها با دچار شدن به یک بیماری یا در اثر آسیب دیدگی، بخشی از هوش خود را از دست می دهند. همچنین از این نظریه به عنوان ابزاری در پیدا کردن تمایزهای هوشی و تفاوت های استعدادی دانش آموزان در مدارس استفاده شد و در فهم نحوه یادگیری کودکان تأثیر بسیاری داشت. پروفسور گاردنر، هفت جنبه برای هوش انسان قائل شد: کلامیرزبان شناسی، ریاضیر استدلالی، فضایی، موسیقیایی، جنبشی، بین فردی و درون فردی. در سال ۱۹۹۴ گارنر شروع به اعلام، توصیف و انتشار هشتمین جنبه هوش بشری کرد و آن «هوش طبیعت گرا» (Naturalist Intelligence) بود که در سال ۱۹۹۹ به لیست هفتگانه کتاب «قاب های ذهنی» اضافه شد. با این حال سه سال پیش از آن به عنوان نوعی جدیدی از انواع هوش ها به لیست گاردنر اضافه شده بود. پیش بینی شده است که هوش طبیعت گرا بدون شک همان هوشی بود که به اجداد شکارچی و کشاورز ما کمک می کرد تا بفهمند کدام جانوران و گیاهان خوراکی هستند. به عقیده گاردنر این نوع از هوش ریشه در احتیاجات انسان های اولیه دارد، چرا که بقای آنها تا حد زیادی به شناخت آنها از گونه های جانوری و گیاهی سودمند و زیان آور وابسته بود. به علاوه هوش طبیعت گرا ممکن است به انسان های اولیه کمک کرده باشد تا الگوها، شکل ها و تغییرات پیرامون خود و محیط زیست را درک کنند و به این ترتیب بود که توانستند رشد کنند و بقای خود را حفظ کنند. این هوش در آن بخش از مغز قرار دارد که وظیفه تشخیص الگوها، مدل ها و طرح ها، تشخیص تفاوت های اشیا و طبقه بندی آنها و ایجاد ارتباط بین عناصر طبیعی را بر عهده دارد. البته علاوه بر حوزه علوم طبیعی و گرایش به حفظ طبیعت و گیاهان و جانوران، هوش طبیعت گرا را در هر حوزه دیگر دانش و فرهنگ می توان به کار برد. کودکانی که هوش طبیعت گرای بالایی دارند به رفتار انسان ها، خلق و خوها و رفتارها و محل زندگی جانداران دیگر علاقه مند هستند. این کودکان دقت و حساسیت قوی به دنیای بیرون یا حیوانات خاصی دارند و این علایق اغلب در سنین پایین شکل می گیرند. کودکانی که از هوش طبیعت گرا برخوردارند از موضوعات، نمایش ها و داستان هایی که مربوط به حیوانات و پدیده های طبیعی هستند لذت می برند و تمایل بسیار زیادی به زیست شناسی، جانورشناسی، گیاه شناسی، زمین شناسی، هواشناسی، دیرینه شناسی و ستاره شناسی، باغبانی و کشاورزی دارند. این کودکان هوشیاری همراه علاقه مندی نسبت به تغییرات حتی بسیار کوچک پیرامون خود دارند و این به دلیل سطوح بسیار ارتقا یافته حواس ادراکی و دریافتی آنها است. این حساسیت فوق العاده به آنها کمک می کند که بسیار سریع تر از دیگران متوجه شباهت ها، تفاوت ها و تغییرات محیط اطراف خود شوند. علاوه بر اینها، چنین کودکانی اشیا مختلف را به آسانی دسته بندی می کنند و دوست دارند اشیایی مانند سنگ ها، فسیل ها، پروانه ها، پرها، حشرات، صدف ها، مجسمه ها و ماکت دایناسورها و چیزهایی از این قبیل را جمع آوری و طبقه بندی کنند و درباره طبیعت مطالب مختلف بخوانند. آنها درخت ها و جنگل را با هم می بینند و باید در فضایی باز بازی کنند، نگاه کنند، جستجو کنند و حتی برای این علاقه مندی در طبیعت دست هایشان را کثیف کنند. داشتن هوش طبیعت گرا در مورد بزرگسالان نیز صادق است. برای مثال فردی که تفاوت بین صدای موتورهای مختلف را از هم تشخیص می‌دهد یا این که می تواند انواع اثرهای انگشت را تجزیه و تحلیل کند دارای هوش طبیعت گرا است. یکی از روش های قوی کردن و توسعه دادن هوش طبیعت گرا مشاهده جزئیات طبیعت و هر چه بیشتر در ارتباط بودن با آن است که این امر با رفتن به فضاهای طبیعی و جستجو و کاوش و مشاهده عناصر موجود در سیاره ما امکان پذیر است. یک زیست شناس مولکولی یا پزشک طب سنتی هم در زمره دارندگان هوش طبیعت گرا قرار می گیرند. دانشمندان و افراد سرشناسی مانند «جرج واشنگتن کارور»، «راشل کارسون» و «چارلز داروین» از آن جمله هستند. افرادی که هوش طبیعت گرا دارند زمینه‌های مختلف دانش، فرهنگ و دنیای طبیعی را با علاقه و اشتیاق کاوش می‌کنند. آنها از هر فرصتی برای مشاهده، شناسایی و تعامل با اشیاء، گیاهان و حیوانات استفاده کرده و تلاش می کنند از آنها مراقبت کنند. اشیا را بر اساس ویژگی‌های آن طبقه‌بندی می‌کنند. برای این که بفهمند اشیا و چیزها چگونه کار می‌کنند از خود علاقه نشان می‌دهند. می توانند در افراد یک گونه گیاهی و جانوری یا یک دسته از اشیاء خاص تفاوت ها و شباهت هایی پیدا کنند. نسبت به گردش سال ها و تغییراتی که با هر فصل یا حتی ماه در نحوه زندگی و تغذیه موجودات دیگر به وجود می آید، واکنش نشان می دهند. همچنین کنجکاو هستند بدانند که ابزار و اشیایی که به دست بشر ساخته می شوند پیش از تولید شدن چه مراحلی را دنبال می کنند. توانایی هایی که در تفکر طبیعت گرا وجود دارند برای بسیاری از رشته های علمی کاربردی هستند؛ از آن جمله می توان به توانایی در مشاهده، تفکر، ایجاد ارتباط، طبقه بندی و تکمیل و مرتبط کردن دریافت‌های مختلف از دنیای طبیعی و انسانی اشاره کرد. در مورد تخصص‌هایی که نیاز به پژوهش دارند داشتن هوش طبیعت گرا یک امتیاز است. این افراد دریافت دقیق‌تر و عمیق‌تری از دنیای پیرامون خود دارند که از طریق حواسی مانند بینایی، شنوایی، بویایی و لامسه به این درک می‌رسند و حتی دارای حس ششم قوی نیز هستند. علاقه به فعالیت هایی مثل آشپزی، خیره شدن به ستاره‌ها، مسافرت کردن، نگه داشتن حیوانات خانگی، جمع آوری حشرات و سنگ ها، کاشتن گل و گیاه و حتی بازی با دوستان از نشانه‌های داشتن هوش طبیعت گرا است. این افراد از آلودگی و افرادی که زباله می ریزند بیزار هستند و ممکن است رژیم غذایی گیاهخواری داشته باشند. از خواندن کتاب‌ها و مجله‌ها و دیدن فیلم‌های مستند درباره طبیعت لذت می برند و دوست دارند درباره طبیعت بنویسند، نقاشی و طراحی، عکس و تصاویر جمع آوری کنند یا خودشان آنها را درست کنند. بالاخره از دیگر ویژگی های افراد طبیعت گرا این است که راه‌های میانبر منطقه زندگی خود را به خوبی می‌شناسند و نام علمی حیوانات و اسامی مختلفی که برای یک حیوان وجود دارد را به خاطر می سپارند. منبع: زیست بوم فرستاده شده از LT26wِ من با Tapatalk
  6. دامنه فعالیت ربات‌های هوشمند وسیع‌تر شده است. کارشناسان هشدار می‌دهند که پیشرفت ربات‌های هوشمند سبب می‌شود که باز هم افراد جدیدی بیکار شوند و ربات‌ها جای‌شان را بگیرند و همین امر به نارسایی‌های اجتماعی بیفزاید. کامپیوترها روز به روز هوشمندتر می‌شوند. آنها زبان‌های مختلف را تشخیص می‌دهند، مرجع خط های متفاوت را تشخیص می‌دهند، پاسخ مناسبی برای ایمیل‌های رسیده می‌یابند و عناصر درون یک عکس را شناسایی می‌کنند. کامپیوترهای هوشمند مدت‌هاست که زبانی را به زبان دیگر ترجمه می‌کنند، ترافیک شهرها را با دقت پیش‌بینی می‌کنند و خودروهای بی‌سرنشین را به مقصد می‌رسانند. این فعالیت‌ها در حالی است که کامپیوترهای هوشمند در جریان کار می‌آموزند و فعالیت‌های خود را بهینه می‌سازند. دیگر دوران کامپیوترهایی که تنها برنامه‌های ارائه شده توسط انسان را اجرا می‌کردند به سر رسیده است. الگوریتم‌های یادگیری ماشینی و همچنین در دسترس قدرت گرفتن حجم عظیم حافظه، که پردازش داده‌ها را در زمانی بسیار کوتاه امکان‌پذیر می‌کند، این مسیر پیشرفت کامپیوترهای هوشمند را میسر ساخته‌اند. شرکت‌های بزرگ فن‌آوری جهان چون گوگل، اپل، فیس بوک، آمازون و میکروسافت می‌کوشند با در خدمت خود قرار دادن نخبگان جهان، توانایی یادگیری رایانه‌ها را افزایش دهند. این پیشرفت‌ها امروزه زندگی روزانه ما را تحت تاثیر خود قرار داده‌اند. هشدار کارشناسان کارشناسان اما هشدار می‌دهند که پیشرفت در هوشیاری کامپیوترها تاثیرات بدی بر جامعه خواهد گذاشت. این کارشناسان بر این نظرند که با پیشرفت فعالیت‌های هوشمند کامپیوترها، آنها می‌توانند باز هم بیشتر جایگزین فعالیت‌های انسان شوند. بررسی‌های بانک "آمریکا مریل لینچ" در این باره به این نتیجه رسیده که در سال ۲۰۲۵ میلادی (۱۰ سال دیگر) ربات‌ها در تولیدی‌های بزرگ صنعتی حدود ۴۵ درصد کار کارگران را انجام خواهند داد. این درحالی است که در حال حاضر ربات‌ها تنها ۱۰ درصد تولید را در این مراکز بزرگ تولید صنعتی به عهده دارند. جو شوندورف، یکی از مقامات پرسابقه انفورماتیک در "سیلیکون ولی" آمریکا در این باره اعلام کرده است که جایگزینی فعالیت‌های ربات‌های هوشمند به جای انسان، تنها در بخش صنعت نیست. او می‌گوید این ربات‌ها در مرحله‌ای از رشد هستند که می‌توانند کارهای دفتری را نیز با مهارت فراوانی سامان دهند. جو شوندورف که از مسئولان ارشد شرکت‌های کامپیوتری "هیولت پکارد" و "اپل" فعالیت کرده، هشدار می دهد که از هم اکنون باید به فکر افرادی بود که شغل‌شان را به خاطر پیشرفت ‌ربات‌های هوشمند از دست خواهند داد. مارتین فورد، نویسنده کتاب "صعود ربات‌ها" نیز در این باره می‌گوید: «ما به دوره جدیدی وارد شده‌ایم.» او در ادامه می‌گوید: «من فکر نمی‌کنم بتوانیم ربات‌ها را از پیشرفت‌های‌شان بازداریم و نگذاریم جایگزین فعالیت‌های انسانی شوند.» پیشرفت ربات‌های هوشمند در حالی است که آنها هیچ خواست اجتماعی از راهبران صنعتی ندارند و در طولانی مدت می‌توان با صرفه‌جویی بیشتری تولید کرد. اریک هورویتس، یکی از محققان شرکت مایکروسافت اما دیدگاه دیگری دارد. او بر این نظر است که فناوری تولید ربات‌های هوشمند راهی بسیار طولانی در برابر خود دارد: «مشخص شده است که آفریدن هوش مصنوعی بسیار دشوارتر از آن بوده که انتظارش را داشتیم.» این محقق شرکت مایکروسافت که در دانشگاه نخبگان ماساچوست (MIT) در این باره سخنرانی می‌کرد در ادامه گفت: «گرچه هنوز کاملا مشخص نیست که هوش مصنوعی ما را به چه نتایجی می‌رساند، اما انقلاب ماشین‌های هوشمند دیرزمانی است که آغاز شده و به پیش می‌رود.» هوش مصنوعی در خدمت ارتش‌ها کاربرد در زمینه‌های گوناگون هوش مصنوعی اگر چه قابلیت‌های زیادی دارد و در زمینه‌های گوناگون مانند پزشکی سودمند بوده، اما برخی کارشناسان بر این باورند که دانشمندان چیزی خلق می‌کنند که کنترل‌پذیر نیست. تا کنون تعاریف مختلفی از هوش مصنوعی ارائه شده است. در مجموع سخن از سیستم‌هایی است که به طور منطقی یا مانند انسان فکر یا عمل می‌کنند. خطرناک‌تر از بمب ‌اتمی؟ ایدی ایلان ماسک، مخترع، یکی از چهره‌های صاحب‌نام در عرصه صنایع پیشرفته و بنیانگذار شرکت‌هایی چون تسلا موتورز و اسپیس‌اکس، در تابستان سال گذشته میلادی از هوش مصنوعی به عنوان "بزرگ‌ترین خطر بالقوه" که موجودیت بشر را تهدید می‌کند، یاد کرده بود. استفان هاوکینگ، فیزیکدان سرشناس بریتانیایی نیز در این رابطه هوش مصنوعی را احتمالا "بزرگ‌ترین اشتباهی" که بشر مرتکب ‌آن شده است، خوانده بود. در کنار انسان آیا روبات‌هایی که از هوش مصنوعی برخوردارند، نمی‌توانند به ما انسان‌ها کمک کنند؛ آن گونه که در فیلم "چپی" به تصویر کشیده شده است. این فیلم سرگذشت یک روبات تجربی را حکایت می‌کند که توانایی آموختن و احساس کردن برای آن طراحی شده است. او به انسان‌ها کمک می‌کند تا در مصاف با روبات‌های شرور و خشن پیروز شوند. پهپاد سریع‌السیر باید اذعان داشت که نگاهی به گذشته‌ی نه چندان دور نشان می‌دهد، پروژه‌هایی که در آن هوش مصنوعی نقش بازی می‌کنند، همیشه موفقیت‌آمیز نبوده‌اند. پرواز آزمایشی پهپاد فالکون اچ تی وی ۲ که در تابستان سال ۲۰۱۱ صورت گرفت، با ناکامی روبرو شد. این پهپاد مافوق‌صوت پس از تنها ۹ دقیقه پرواز سقوط کرد و در آب‌های اقیانوس فرو رفت. سابقه‌ی کاربرد به‌رغم بحث‌های گوناگونی که در جریان است، باید گفت که استفاده از هوش مصنوعی در سیستم‌های تسلیحاتی کاربردی دیرینه دارد و بسیاری از آن‌ها اکنون بیش از ۲۰ سال است که به هوش مصنوعی مجهز‌اند، از جمله جنگند‌ه‌های "یوروفایتر". رویارویی ماجراهای علمی‌−تخیلی با دنیای واقعی دستگاه‌ها و سیستم‌های مجهز به هوش مصنوعی روز به روز پیچیده‌تر می‌شوند، اگر چه این بدان‌ معنا نیست که بیش از گذشته در زندگی روزمره به کار می‌آیند. روبات چهارپای "بیگ داگ" که شرکت آمریکایی Boston Dynamics آن را اختراع کرده، این توانایی را دارد که در فضای غیرمسطح و بر روی برف و یخ در حرکت باشد. ناگفته نماند که کمپانی گوگل در سال ۲۰۱۳ این شرکت را خرید. چه باید کرد؟ واقعیت این است که با توجه به پیشرفت‌های پرشتاب و چشمگیری که در زمینه هوش مصنوعی حاصل شده، باید بحث در این باره و همچنین خطرات و پیامدهای آن را به طور جدی پیش برد. زمانی فرا خواهد رسید که در این ارتباط نیاز به وضع قوانین و موازین اخلاقی خواهد بود تا از سوءاستفاده از "هوش مصنوعی" جلوگیری شود. نویسنده: Julian Claudi / SA
  7. بخش بزرگی از عمر انسان در خواب می‌گذرد. خواب آرام و راحت برای برخی مردم رویایی است که به راحتی نمی‌توانند به آن دست یابند. بسیاری پیوسته از مشکل بی‌خوابی یا بدخوابی رنج می‌برند. تغییر عادت گاهی می‌تواند مؤثر باشد. سعی کنید زمانی بخوابید که واقعا خسته هستید و خواب به سراغتان آمده است. سعی کنید در زمان خوابیدن و بیدارشدن نظمی به وجود بیاورید. با توجه به تأثیر بیدارکننده نوشیدنی‌هایی کافئین‌دار مانند قهوه، چای سیاه و سبز، کوکاکولا و همچنین نوشابه‌های انرژی‌زا بهتر است که ۴ تا ۶ ساعت پیش از خوابیدن، از صرف آنها پرهیز شود. شب‌ها، به ویژه پیش از رفتن به رختخواب از کشیدن سیگار و مصرف دخانیات پرهیز کنید. توجه کنید که اتاق خواب شما به اندازه کافی آرام، کم‌سروصدا و تاریک باشد. اگر محیط اطراف پرسروصدا است، از گوشگیر استفاده کنید. سعی کنید، دمای اتاق خواب شما نه گرم باشد و نه سرد. دمای مطلوب اتاق خواب ۱۸ درجه سانتیگراد است. اگر چه ورزش در رفع استرس مؤثر است، اما بکوشید از تحرکات ورزشی شدید پیش از رفتن به خواب خودداری کنید، چرا که اینگونه تحرکات باعث گردش بیشتر و سریعتر خون می‌شود. از خواب طولانی خلال روز پرهیز کنید. خواب بعدازظهر بهتر است که بیشتر از یک ربع طول نکشد. اگرچه تماشای تلویزیون، مطالعه یا حتی کار با لپ‌تاپ در بستر می‌تواند با راحتی همراه باشد، اما به افرادی که دچار بدخوابی یا بی‌خوابی هستند، توصیه می‌شود که از این کار چشم بپوشند. بکوشید به بدن خود عادت دهید که تخت فقط برای خواب و استراحت است. درصورتی که هنگام خوابیدن ناآرام هستید و پیوسته در تخت می‌غلتید، بهتر است که دائم به ساعت نگاه نکنید، چون بیش از پیش زیر فشار عصبی قرار می‌گیرد و دشوارتر به خواب می‌روید. اگر حس می‌کنید که خوابتان نمی‌رود، سعی نکنید به زور بخوابید. بهتر است بلند شوید و خود را با چیزی سرگرم کنید، تا به طور طبیعی خسته شوید و خوابتان بگیرد. یک فنجان چای غیرسیاه یا غیرسبز می‌تواند تأثیری آرام‌بخش و خواب‌آور داشته باشد. آیا بی‌خوابی و بدخوابی شما به خاطر این است که پیوسته به مسائل و کارهایی فکر می‌کنید که در روزهای بعد قرار است انجام دهید؟ در این صورت بهتر است یک دفترچه کوچک کنار تختتان داشته باشید و این کارها یا مشغله‌های ذهنی را یادداشت کنید. با همین کار این مشغله‌ها کوچکتر می‌شوند.
  8. اگر تا به حال جوابی برای اینکه چرا از سوسک می‌ترسید نداشتید، حالا می‌توانید بگویید که دانشمندان متوجه شده‌اند که گاز سوسک شاخدار بسیار سهمگین است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک سوسک حمام که آرواره‌های بسیار قوی‌‌ای هم دارد، می‌تواند گازی پنج برابر قوی‌تر از انسان بگیرد. با توجه به اندازه جثه یک سوسک، قدرت این گاز پنجاه برابر وزن سوسک است. واقعیت این است که این سوسک‌های گاهی بی‌رحمانه طعمه‌هایشان را با این آرواره‌ها تکه و پاره می‌کنند. به گفته محققانی که برای اولین بار قدرت گاز حشرات خانگی را در آمریکا اندازه گرفته‌اند، آرواره‌های این سوسک‌ها، زمانی که به جسم سختی می‌رسد، مانند یک اره فعال می‌شود تا بتواند قدرت بیشتری را برای سوسک ایجاد کند. تام ویمن، یکی از پژوهشگران دانشگاه کمبریج که این تحقیق را انجام داده‌اند می‌گوید: «سوسک‌ها، به عنوان یکی از حشرات خانگی، در چرخه طبیعی بسیاری از مناطق محیط زیستی نقش مهمی ایفا می‌کنند. تحقیقاتی از این دست در سازه‌های مهندسی الهام‌گرفته از طبیعت بسیار مفید هستند.» این تحقیق شامل مطالعه بیش از سیصد گاز سوسک، از گازهای کوتاه و سریع تا گازهای عمیق و دردناک، توسط سوسک‌ها می‌شد. «گازهای کوتاه توسط ماهیچه‌های فیبری انجام می‌شود در صورتیکه در گازهای طولانی‌تر، عمیق‌تر و محکم‌تر ماهیچه‌های اضافه‌ای هم در دهان سوسک به کار می‌افتد تا اثر آن بیشتر شود.» دهان سوسک شامل یک جفت آرواره افقی است که به شکل دو تیغه موازی هم قرار گرفته‌اند. از این آرواره‌‌ها برای خرد کردن غذا، حفر سوراخ، حمل اجسام، دفاع در برابر بقیه موجودات و همینطور غذا دادن به سوسک‌های نوزاد تازه از تخم بیرون آمده استفاده می‌شود. با آنکه این مدل از آرواره‌ها در بدن حشرات دیگر هم موجود است، اما پژوهشگران از نحوه کار ماهیچه‌های فیبری و نحوه تولید قدرت آن شگفت‌زده شده‌اند. شاید روزی مهندسان، با الگو گرفتن از نحوه کارکرد آرواره‌های سوسک‌ها، موفق به ساخت موتورهای کوچکی شوند که نیروی بسیار زیادی تولید می‌کنند. منبع : رادیوفردا
  9. چرا انگشتان شما بعد از حمام، چروکیده می شوند؟ "انگشتان چروکیده " ممکن است مسخره به نظر برسد، اما پشت این قضیه یک دلیل علمی جدی وجود دارد. اگر وقت زیادی را در استخر گذرانیده اید ویا به منظور رفع خستگی بعد از یک روز کاری سخت، ساعتها در وان حمام غوطه ور بوده اید، احتمالآ با پدیده " انگشتان چروکیده" آشنا هستید. باور کنید یا نه، دانشمندان برای چندین دهه در حال مطالعه بر روی این پدیده بوده اند، و تلاش می کردند تا دریابند چرا دستان (و گاهی پاهای شما) وقتی خیس می شوند، چروکیده می شوند. یکی از ایده های معروف این است که پوست شما به راحتی از آب اشباع می شود. براساس نظریه کتابخانه کنگره (Library of Congress) ، اپیدرم ، یا لایه خارجی پوست، از سلولهای مرده کراتین تشکیل شده که وقتی برای مدت طولانی در آب قرار می گیرند، به جذب رطوبت می پردازند. این جذب رطوبت باعث می شود که سلول ها متورم شوند، اما چون آنها هنوز به بافت زیرین متصل هستند، و بافت زیرین نمی تواند گسترده شود، بافت بیرونی باید چروک شود تا به جبران سطح بزرگتر بپردازد. این موضوع مثل این است که روکش یک تخت بزرگسال را برای یک تخت خرد سال استفاده کنیم ! پارجه اضافی جایی ندارد و مجبور است به صورت نامرتب و پر چین و چروک قرار گیرد. اما چرا فقط انگشتان دست و پا تحت تاثیر رطوبت قرار می گیرند- چرا کل سطح بدن چروک نمی شود؟ دانشمندان می گویند زیرا دستان و پاهای ما ضخیم ترین لایه اپیدرم را دارا می باشند و به همین علت آنها دارای سلولهای کراتین بیشتری که آب جذب می کنند ، هستند( ناخن های شما نیز دارای کراتین می باشند، به همین علت بعد از شستن ظرف ها نرمتر می شوند). آیا پشت این چروکیده شدن هدفی وجود دارد؟ مشکل این تئوری این است که برای زمانی که اعصاب انگشتان دست و پا بخاطر جراحی و یا صدمات ناشی از مرض قند آسیب می بینند و پوست آنها چروک نمی شود ، توضیحی ندارد.. بر اساس فرضیه دیگری می توان این را توضیح داد، که بیان می کند عمل چروکیدگی پوست براساس اشباع پوستی نیست ؛ بلکه براساس واکنش سیستم عصبی مرکزی می باشد.--- "مشکل مکانیک کلاسیک" ، بر اساس توضیحات دکتر ژی چن ، مهندس بیومکانیک دانشگاه کلومبیا ، در" اخبار طبیعت". فرضیه مکانیک بر اساس نظریه انقباض عروق و یا باریک شدن رگهای خونی می باشد. در واقع، زمانی که انگشتان دست یا پا در آب سرد یا گرم فرو برده می شوند، انتهای سلولهای عصبی سیگنالی ارسال می کنند که موجب شود رگهای خونی و در نتیجه بافت زیرین سطح پوست، منقبض می شوند. این امر به نوبه خود، خارجی ترین لایه پوست را مجبور به چروک شدن می کند. اما تحقیقات جدید نشان می دهند ممکن است دلایل بیشتری برای چروکیدگی پوست وجود داشته باشد. دانشمند نوروبیولوژیست تکاملی، دکتر مارک چنگیزی، و تیمش در آزمایشگاه 2AI در آیداهو، در حال کار کردن برای اثبات این فرضیه که چروکیدگی انگشتان دست و پا تنها محصول تغییرات ناگهانی پوستی نیست، بلکه آنها یک پدیده ژنتیکی مشابه آج های لاستیک یا کفش ها یند که راه رفتن در شرایط بارندگی را میسر می سازند. چنگیزی معتقد است که این به اصطلاح آج ها بر روی دست و پاها در طول سالیان ، در DNA به وجود آمده اند تا عمل گرفتن اشیا را بهبود ببخشند. دکتر چنگیزی در مقاله ای که برای Forbes نوشته است می گوید: چروکیدگی انگشتان در رطوبت ، ممکن است بخش مهمی از تکامل اولیه پستانداران یاشد. زمانی که رفته رفته ناخن جای پنجه را در پستانداران گرفت، در اینجا ، آج ضرورت وجودش را به جای پنجه نشان می دهد. دکتر چنگیزی و تیمش برای تایید این تئوری ، شباهت 28 عکس از چروکیدگی انگشتان را مورد بررسی قرار دادند. همه این عکس ها، دارای چروک هایی بودند که کانالهای عمودی را ، احتمالا برای خروج آب از نوک انگشتان ایجاد می کردند.او اینگونه توضیح داد که:"برای اینکه یک دست بتواند یک سطح خیس را بدون لیز خوردن بگیرد ، احتیاج دارد که تمامی آب میان پوست و سطحی را که می خواهد بگیرد را حذف کند، و بهترین راه این است که آب را به سمت کانال ها هدایت کند". برای اثبات فرضیه چنگیزی تحقیقات بیشتری مورد نیاز است، او در حال حاضر به سختی در حال کار و مطالعه،در این زمینه است. بر اساس خبر نشریه اخبار طبیعت، موضوع بعدی مورد مطالعه او عبارت است از :آیا در حقیقت چروکیدگی به گرفتن بهتر اجسام کمک می کند وآیا پستاندارانی که در مناطق مرطوب ، زندگی می کنند، احتمال چروکیدگی انگشتانشان، بیشتر از پستاندارانی است که در خشکی زندگی می کنند. او می گوید اگر این نظریه صحت داشته باشد، ما ممکن است بتوانیم از آن ، در بهبود تکنولوژی لاستیک ها و کفش های آج دار استفاده کنیم. او می نویسد "بجای یک امر غیر لازم تلقی شدن ، اینک وجود انگشتان چروکیده ، نشانه دیگری از پیروزی تکامل است". منبع:[Hidden Content]
  10. Mohammad-Ali

     انسان چگونه در فضا پیر می شود؟

    انسان چگونه در فضا پیر می شود؟ فضانوردانی که در فضا زندگی می‌کنند، مانند ساکنان ایستگاه فضایی بین‌المللی با سرعت زیادی در حرکتند،‌ از این رو عمر آنها نسبت به ساکنان زمین آرامتر سپری می‌شود. براساس قاعده فیزیکی تاخیر زمانی، پس از گذشت 6 ماه از اقامت فضانوردان در ایستگاه فضایی، زمانی که این افراد به زمین بازگردند، کمی از هم‌سن‌های خود جوانتر خواهند بود. اما نمی‌توان این خصوصیت فضا را سرچشمه جوانی و جاودانگی دانست زیرا اگر کسی به این قصد بخواهد 6 ماه در فضا زندگی کند، نتیجه 6 ماه تحمل شرایط دشوار زندگی در تنها 0.007 ثانیه عمر انسان را افزایش خواهد داد،‌آنهم به نسبت عمر هم سن و سالی در زمین. اما نکته اصلی درباره روند سالخوردگی در فضا تفاوت زیادی با آنچه در بالا گفته شد دارد. برای توضیح بیشتر بهتر است با روند سالخوردگی بر روی زمین آغاز کنیم. تا زمانی‌ که دانشمندان بتوانند راه‌هایی را برای نامیرایی انسان بیابند، انسان‌ها با بالا رفتن سن وارد روند سالخوردگی می‌شوند، روندی که معمولا شامل پوکی استخوان، سختی عروق خونی، ناتوانی کنترل ادرار، پوسیدگی دندان، ضعف بینایی و چین و چروک پوست صورت است. باوجود اینکه برروی زمین انسان‌ها پس از گذشت چندین‌دهه متوجه آغاز این نشانه‌های سالخوردگی می شوند، انسان‌هایی که در فضا اقامت دارند برخی از این نشانه‌ها را با سرعتی بیشتر از دیگران در بدن خود مشاهده می‌کنند. البته اکثر این نشانه‌ها با بازگشت به زمین از بین می‌روند اما ممکن است برخی از آنها دائمی شوند. نبود نیروی گرانش در فضا اصلی‌ترین عامل بروز این اختلالات زودرس است. گرانش یکی از مهم‌ترین نیروهای زمینی است که بر زندگی انسان‌ها اثرگذار است و بر روی بیشتر سیستم‌های بدن انسان نقشی ایمن کننده دارد. برای مثال با افزایش سن، ماهیچه‌های بدن انسان تحلیل رفته و تحرک آنها کاهش پیدا می‌کند. ماهیچه‌های بدن فضانوردان در نبود نیروی گرانش در فضا واکنشی مشابه از خود نشان می‌دهند زیرا این ماهیچه‌ها در فضا به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرند و از این رو است که فضانوردانی که قرار است برای مدت طولانی در فضا اقامت داشته‌باشند از ماشین‌های ورزشی ویژه‌ای برای کاهش اثر خلاء برروی ماهیچه‌هایشان استفاده می‌کنند. استخوان‌های بدن نیز تحت تاثیر روندی مشابه قرار می‌گیرند. ساکنان زمین پس از پاگذاشتن به دوره سنی خاصی دچار تحلیل تراکم استخوان می شوند، این میزان تحلیل سالانه درحدود یک تا دو درصد است، درحالی که ساکنان فضا به صورت ماهانه با این میزان کاهش تراکم استخوان مواجه می‌شوند، به این دلیل که اسکلت‌بندی فضانوردان نیاز به تحمل هیچ وزنی ندارد،‌از این رو استخوان‌ها ساخت سلول‌های جدید استخوانی را متوقف کرده و میزان جذب استخوان‌های کهنه را افزایش می‌دهد. خوشبختانه این اثر بی‌وزنی با بازگشت به زمین و استراحت و بازتوانی وارونه شده و به حالت اولیه‌ خود بازمی‌گردد. فضانوردان باوجود اینکه طی اقامت 6 ماه خود می‌توانند 0.007 ثانیه به عمر خود بیافزایند،‌اما برخی از نشانه‌های پیری زودهنگام به سراغ آنها آمده و می‌تواند زندگی معمولی آنها مختل سازد. محققان درحال مطالعه برروی این روند هستند تا دریابند چرا در فضا چنین تغیییراتی در بدن فضانوردان رخ می‌دهند و چگونه می‌توان مانع از بروز این تغییرات شد. این اطلاعات نه تنها می‌توانند روند سفرهای فضایی را بهبود ببخشند، بلکه می‌توانند زندگی ساده‌تری را برروی زمین برای انسان‌ها فراهم آورند. منبع : همشهری آنلاین
  11. [Hidden Content] یک شرکت چینی فعال در زمینه فناوری زیستی اعلام کرده که موفق به ساخت اولین چاپگر زیستی سه بعدی رگهای بدن در جهان شده است. این در حالی است که دانشمندان در سراسر جهان سالها برای ساخت رگهای مصنوعی تلاش می کردند. چاپگر ساخت شرکت رووتک، امکان تولید اعضایی از بدن را که کارا و ویژه هر شخص هستند، فراهم می کند. این چاپگر دارای دو افشانک است که نوبتی و مکمل هم کار می کنند و می تواند در مدت ده دقیقه کار ساخت یک رگ ۱۰ سانتیمتری را به پایان برساند. امکان تولید این چاپگر به کمک فناوری زیستی سلولهای بنیادی فراهم شده است. هدف اصلی این فناوری تولید سلولهای بنیادی منحصر به هر شخص است تا به این ترتیب امکان بازآفرینی اعضای بدن پدید آید. کانگ یوجیان، دانشمند ارشد شرکت رووتک می گوید: «هسته این چاپگر یک خشت زیستی است که در درون آن سلولهای بنیادی قرار دارد. این سلولهای بنیادی با توجه به نیازهای ما و تحت شرایط و محیط خاص، به سلولهایی که ما به آن نیاز داریم تبدیل می شود.» رگها بخشی حیاتی و پیچیده از چاپگری زیستی هستند زیرا با استفاده از آنها است که مواد مغذی مهم به اعضای بدن می رسند. با اینکه دانشمندان امیدوارند که بتوانند به زودی با استفاده از چاپگرهای سه بعدی دست به تولید اعضای بدن بزنند اما در ابتدا آنها باید رگها را که عناصری ضروری برای ساخت اعضای بدن هستند، تولید می کردند. چالش اصلی در دست یافتن به این مهم زنده نگاه داشتن سلولهای بنیادی در حین فرآیند چاپ بود. دای کرونگ، عضو فرهنگستان مهندسی چین می گوید: «این موفقیت تنها منحصر به چاپ یک رگ بدن نمی شود بلکه مربوط به یافتن شیوه ای برای نگاه داشتن سلولهای عروقی و مواد کاربردی می شود. این شیوه در چاپ رگها و همچنین چاپ کبد، کلیه و سایر اعضای بدن مفید است.» به گفته این عضو فرهنگستان مهندسی چین این تحول دارای توانایی های بالقوه زیادی است هرچند همچنان ممکن است راه درازی تا استفاده از آن در مراقبت پزشکی از انسان در پیش باشد.
  12. سلام چرا میگن افراد راست دست نیم کره چپ مغزشون فعاله؟ چرا میگن افراد چپ دست نیم کره راست مغزشان فعاله؟ چرا یکی راست دست می شود یکی دیگر چپ دست؟
  13. با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز با توجه به اینکه در مورد هر کدوم از موضوعاتی که در عنوان تاپیک به صورت جسته و گریخته بحث شده، شاید یه بحث جامع که بتونه این مفاهیم رو در کنار هم قرار بده تا حد زیادی ابهامات این مفاهیم رو هم روشنتر کنه. همان طور که میدانیم یکی از پایه ای ترین نیازها برای بحث علمی و تخصصصی، فهم واژگان اصلی آن تخصص به طور یکسان نزد متخصصین آن رشته می باشد، بنابراین روشن شدن معانی این واژه ها برای خود من به عنوان یک دانشجو از اهمیت زیادی برخورداره، چون خیلی اوقات خودم و بسیاری از دوستان از این واژه ها استفاده میکنیم در حالی که هر کدام معنای متفاوتی در ذهن داریم. امیدوارم که دوستان در بحث ما شرکت کنن. با تشکر
  14. Mohammad-Ali

    داستان تولد پول

    امروزه در جوامع سرمایه داری پول به پدیده با اهمیت تبدیل شده است. و بسیاری از پدیده های دیگر را به چالش و پرسش می کشد. همه چیز قیمت خورده است. گویی آدمی ارزش های ذاتی خود را کمرنگ می بیند و اسیر چیزی شده که آفریده دست خودش است و آن یعنی پول. اما آیا پول همواره در زندگی بشر چنین قدرت هیولاواری داشته است؟ آیا همیشه جزء ضرورت زندگی آدمی بوده است؟ پاسخ منفی است. پول محصول شرایط تاریخی خاصی است. پول ابزار مبادله کالا است. در روزگاری که بشر دست به مبادله پایاپای و یا کالا به کالا می زد، پول هیچگونه موجودیتی نداشت. کشاورز محصول مازاد گندم اش را به آهنگر می داد و آهنگر هم آهن مورد نیاز او را تامین می کرد. بدین ترتیب هر دو طرف خرسند و بی نیاز می شدند. اما مبادله کالا به کالا محدودیت های بسیاری داشت. اقوام مهاجر و کوچ نشین دائماً نمی توانستند کالاهای خود را به این سو و آن سو ببرند. و با کالاهای افراد دیگر معاوضه کنند. این شکل با ظهور تجار و بازگانان که در حال سفر همیشگی بودند سخت ودشوار می شد. بعضی کالاها مانند زمین، اساساً قابل جابجایی نبودند. بعضی دیگر سنگین و حجیم بودند و حمل و نقل آن ها دشوار بود مانند گله احشام و گوسفندان. برخی کالاها نیز در سفرهای دور و دراز بر اثر گذر زمان فاسد می شدند مانند میوه ها. از همین جا فکر تولد پول در ذهن بشر جرقه زد. اینکه اولاً باید کالایی پدیدار می گشت که با همه کالاهای دیگر قابل تعویض و مبادله باشد تا بدین ترتیب تجار و بازرگانان صرفاً با حمل آن ها تمام مبادلات و خرید و فروش های خود را انجام دهند. پس آن کالایی که افتخار دستیابی به مقام پول را می یابد، همچون یک کالای عام و همگانی رفتار می کند. بنابراین پول یک کالای کلی است که می تواند با هر کالای دیگر برابر باشد. مثلاً این کتاب مساوی است با دو هزار تومان. یا این گلدان مساوی است با پنج هزار تومان. بدین ترتیب ضرورت وجود این کالای فراگیر و همگانی احساس شد و این یعنی ضرورت پول. اما پرسش این جاست: کدام کالا به افتخار پول شدن باید نائل گردد؟ با توضیحاتی که دادیم آشکار می شود که آن کالا باید دارای خصوصیاتی باشند که عبارتند از: کم حجم، با دوام و قابل حمل و نقل. اما این خصوصیات شامل حال ریگ های بیابان هم می شود! پس این کالا باز پول نشده است. بنابراین یک ویژگی دیگر نیز باید به این خصوصیات اضافه شود و آن کمیاب بودن است. بله باید این کالا کمیاب باشد تا افراد برای به دست آوردنش حاضر شوند کالاهای خود را با آن مبادله کنند، وگرنه کالایی مثل هوا که از قضا چیز بسیار ارزشمندی است. اما با این حال به دلیل فراوانی اش، اگرچه ارزش مصرفی فراوان دارد اما هیچ کس آن را مبادله نمی کند و قیمتی هم ندارد، چون یک محصول تولیدی نیست. بنابراین بگذارید پیش از آن که شما را خسته و ملول سازیم این کالای شگرف را معرفی کنیم. آن کالا طلا یا نقره است. طلا، کالایی کم حجم، با دوام و کمیاب است. لذا شایستگی آن را دارد که کالایی همگانی شود و مقبولیت عام یابد و به این ترتیب برای نخستین بار کالایی ظهور کرد که توانست با همه چیز مبادله شود. چنین است که پول قدرت هیولایی می یابد. خطر پول در آن است که دیگر آدم ها به فکر رفع نیازهای خویشن نیستند یعنی مانند آن آهنگری نیستند که تنها برای رفع نیازش به فکر تصاحب کالایی به نام گندم بود. اکنون آدمی، به فکر سود هر چه بیشتر و قدرت و اعتبارافزون تر است. از همین جا است که افرادی پیدا می شوند که فراتر از نیازهای خویش برای هفت نسل بعد از خود پول پس انداز می کنند. بدین ترتیب پیدایش پول مساوی است با ظهور انسان طماع و حریص. همواره باید به خطرات پول که زندگی ما را تهدید می کند، اندیشید. این می تواند یکی از بزرگ ترین مسائلی باشد که هر نوجوانی باید با آن مواجه شود زیرا انسان، بودنش وابسته به آن است. منبع: ماهنامه تیزهوشان
  15. Mohammad-Ali

    چرا اجساد بو می دهد؟

    چراوقتی حیوانی یاانسان زمانی ازمردنش می گذرد بو می دهد؟
  16. seyed mehdi hoseyni

    چیستی انسان؟

    فلسفه خلقت انسان ؟ برای فلسفه خلقت انسان سه گونه تعبیر داریم : اوّل: بر اساس آیات و روایات در زمینه حکمت و فلسفه آفرینش انسان گفته مى شود که آدمى براى آزمایش خلق شده است. او به این جهان آمده که در صحنه‏هاى مختلف زندگى دنیوى و بر سر دو راهى‏ها با اختیار خود خوبى و زیبایى را انتخاب کند و از زشتى و پلیدى دورى نماید تا نتیجه آزمایش را در سراى دیگر مشاهده کند. در سراى دیگر نیکوکاران که از عرصه‏هاى آزمون سرافراز بیرون آمده‏اند در نعمت‏هاى بهشتى اند و بدکاران در جهنم و عذاب الهى به سر مى برند. پس در حقیقت انسان به دنیا آمده است که آزمایش شود و نتیجه آزمون را ببیند. دوم: انسان در دنیا براى عبادت خلق شده، یعنى آمده است که عمرى بندگی خدا کند و پس از آن به سوى معشوق و معبود حقیقى سفر کند. سوم: انسان براى پیمودن سیر تکامل خویش پا به این جهان گذارده است. او آمده است که پله‏هاى ترقى و کمال را یک به یک طى کند و خود را به کمال نهایى برساند. روشن است که راه اوّل و دوم یعنى آزمایش و عبادت بازگشت به راه سوم خواهد بود، یعنى مى توان گفت انسان پس از آن که از امتحان سربلند بیرون آمد و عمرى را به عبادت و بندگى خدا گذراند، کمال پیدا مى کند و پله‏هاى ترقى را پشت سر مى گذارد. در قرآن کریم به فلسفه آفرینش انسان اشاره شده است. در حقیقت سه جوابى که در پاسخ گفته شد، برگرفته از مضامین آیات بود. در سوره ص مى خوانیم: «ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما باطلاً ذلک ظن الّذین کفروا؛ ما آسمان و زمین و آنچه را میان آن‏ها است بیهوده نیافریدیم واین گمان (که جهان را بیهوده و بى هدف آفریده‏ایم) گمان انسان‏هاى کافر است».(1) این آیه صراحتاً اعلام مى کند، خلقت جهان که انسان جزئى از آن است بى هدف نیست. در سوره ملک مى خوانیم: «الّذى خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملاً؛ او است که مرگ و زندگى را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارتر هستید».(2) در این آیه هدف از خلقت انسان آزمودن او دانسته شده، در سوره ذاریات آمده است: «و ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون؛ و ما جن و انسان را نیافریدیم مگر براى آنکه عبادت خدا را به جاى آورند».(3) از آنچه گفته شد به روشنى معلوم مى شود که هدف از خلقت انسان آن است که در فرصت محدود زندگى دنیوى از سرمایه‏هاى وجودى خود بهره گیرد و بیشترین سودها را به دست آورد، زیرا انسان بیهوده آفریده نشده است. سؤال دیگر: درست است که انسان درجهان هدفى دارد و زندگى او عبث و بیهوده نیست اما خدا که هیچ احتیاجى به موجودى ندارد چرا جهان و انسان را آفریده است؟ مگر او به عبادت مخلوقات محتاج است و یا نتیجه آزمایش و امور را با علم بى نهایت خود نمى داند؟ پاسخ: خداوند از آن جا که «علم» و «قدرت» و «فضل» و «جود» بى نهایت دارد جهان و انسان را آفریده است و لازمه این سه صفت آن است که خلقت خداوند بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد، یعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زیبایى و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند، زیرا عدم خلقت آن موجود، یا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زیبایى آن مى باشد، یا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است. چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهایت، باز آن زیبایى را خلق نکند ناشى از عدم «فضل» و «جود» و بخشندگى است که خدا از بخل منزه است و «جود» و رحمت و بخشندگى او بى نهایت است. پس جهانى که خدا خلق مى کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد. در مجموعه خلقت باید انسان خلق مى شد؛ زیرا در جهان خلقت پیش از خلق انسان، ملائک بودند که موجوداتى نورانى و پاک بودند که خدا را همواره عبادت مى کردند. فرشتگان به دلیل شرایط ویژه خلقت خود بر سر دو راهى قرار نمى گرفتند که با اختیار خویش (در حالى که میل باطنى آن‏ها به جهت دیگرى تمایل داشته باشد) رضایت خداوند را انتخاب کنند. آن‏ها همواره حضور و عظمت خدا را درک مى کنند و در مقابل آن همه عظمت راهى جز عبادت ندارند. اما در صحنه هستى، مى توان یک نمایش زیباتر از این را هم تصویر کرد و آن این که موجودى وجود داشته باشد که از یک طرف همانند ملائک در اوج جذبه الهى و عشق و عبادت به خدا باشد و در عین حال موانعى پیش روى او براى برگرداندن وى از مسیر عشق و عبادت قرار داشته باشد. این موجود انسان است. او خدا و عظمتش را بى واسطه مى بیند و از سوى دیگر گرچه فطرت الهى او همواره در درونش وى را به سوى خوبى‏ها و پاکى‏ها دعوت مى کند ولى امیال حیوانى و شهوانى او قدرت فراوانى دارند. وى این گونه خلق شده که از یک سو با خواسته‏ها و تمایلات شهوانى و حیوانى رو به رو است واز سوى دیگر فطرت الهى اش و راهنمایى‏هاى پیامبران او را به سوى خوبى‏ها فرا مى خواند. او در عرصه‏هاى مختلف زندگى مى تواند با ایمان به خداوند و محبّت او، بر سر دوراهى‏ها عشق به خدا را انتخاب کند و مظاهر فریبنده دنیا را رها سازد. چنین صحنه هایى از محبّت و عشق انسان نظیر یوسف که در اوج جوانى و زیبایى در سخت‏ترین صحنه آزمایش خدا را رها نکرد، براى هر کسى در طول زندگى پیدا مى شود. همواره چنین صحنه‏هایى در طول تاریخ حیات بشرى تکرار مى شود. اگر خداوند زمینه پدید آمدن چنین صحنه‏هاى زیبایى از تجلّى محبّت و عشق مخلوقات خویش را که با اختیار کامل به سوى او مى آیند فراهم نمى کرد باز جهان کامل‏ترین و زیباترین بود؟ آیا در علم و قدرت و فیض و «جود» مطلق خداوند که اقتضاى آفرینش بهترین و زیباترین صورت آفرینش را دارد، تردید نمى بود؟ آیا جاى این سؤال از خدا باقى نمى ماند که قدرت و علم و فیض تو مطلق بود، پس چرا زیباترین جهان را خلق نکردى؟! پس از خدا، خلقتى چنین لازم و ضرورى است وگرنه خداوند نیازى به آزمون و عبادت انسان‏ها ندارد. اگر در آیات قرآن آزمایش و عبادت به عنوان علّت آفرینش انسان شناخته شده و کمال انسان هدف نهایى شمرده شده، این خصوصیّات و فوائد متوجه انسان است و نیازى را از خدا بر طرف نمى کند زیرا اصولاً ذات الهى بى نیاز مطلق است. پى نوشت‏ها: 1. ص (38) آیه 27. 2. الملک (67) آیه 2. 3. الذاریات (51) آیه 56.
  17. تا به حال فکر کرده‌اید که چرا ما غذا را می‌پزیم؟ حقیقتش را بخواهید من تا حدودی طرف‌دار گیاه‌خواری و خام‌خواری هستم. اما چیزی که همیشه برایم سؤال بود این بود که چرا هر بار که مثلاً شب‌ها غذای من این (که قبلاً به عنوان یک غذای مقوی و سالم و آسان معرفی کرده بودم) می‌شود: با اینکه خوب می‌خورم، اما می‌بینم خیلی سریع‌تر از قبل گرسنه شدم! یکی دو ساعت بعد باید دوباره یک چیزی بخورم! این در حالی است که مثلاً وقتی فقط کمی برنج با هر نوع خورشی می‌خورم (حتی کمتر از حالت قبل)، می‌بینم اینطور نیست! - آیا مغزهایی که وزن یکسانی دارند، یکسان می‌فهمند؟ وزن مغز یک شامپانزه برابر با مغز گاو است! اما آن کجا و این کجا!؟ (برای اینکه بفهمید شامپانزه چقدر هوشمند است، از قضا همین الان که این مطلب را می‌نوشتم، شبکه چهار در حال پخش مستند "جانواران بسیار باهوش" یا Super Smart Animals بود که بعد از کلی جستجو در اینجا نسخه انگلیسی‌اش را یافتم. این ویدئو را در آپارات ببینید. به ثانیه ۲۸ بروید. به یک شامپانزه اعداد ۱ تا ۱۵ را به صورت رندوم، فقط برای چند صدم ثانیه نشان می‌دهند و بعد اعداد را مخفی می‌کنند. او در ۱۶ صدم ثانیه به ترتیب روی اعداد کلیک می‌کند!! یعنی در یک چشم به هم زدن جای اعداد را حفظ کرد، حالا از اینکه توانست از ۱ تا ۱۵ بشمارد بگذریم! یا آن طوطی، اگر بدانید چقدر باهوش است!!! وقتی بپرسی چند توپ سبز اینجاست، می‌تواند از بین بیست توپ، تعداد توپ‌های سبز را بشمارد و اعلام کند!!!) - پس این تئوری درست نیست که هر چه مغز بزرگ‌تر، هوش بیشتر! به خصوص اینکه مغز انسان بزرگ‌ترین مغز نیست. مغز انسان ۱.۵ کیلوگرم است اما مغز فیل ۴.۵ کیلوگرم و مغز وال، تا ۹ کیلوگرم... - بنابراین مغز ما یک چیز خاص و Extraordinary (غیرمعمول) است که باید بفهمیم جریان این خاص بودن چیست!؟ - یک چیز غیرمعمول در مورد مغز انسان این است که مغز انسان نسبت به وزنش بزرگ‌تر از حد خودش است! این را از روی مقایسه انسان با موجودات دیگر می‌شود فهمید. مثلاً گوریل ۲.۵ برابر انسان است اما آن‌ها نیم کیلوگرم بیشتر مغز ندارند. - یک چیز غیرمعمول دیگر در مورد مغز انسان این است بیشتر از حد معمول "انرژی" مصرف می‌کند. با اینکه مغز انسان فقط ۲ درصد بدن را تشکیل می‌دهد اما ۲۵ درصد انرژی بدن را مصرف می‌کند! (شوخی: این را وقتی می‌فهمید که یک جلسه برنامه‌نویسی پیشرفته بخواهید درس بدهید یا برنامه‌نویسی کنید! دو ساعت کلاس به اندازه یک روز انرژی می‌گیرد!!) - گفته می‌شود که مغز انسان ۱۰۰ میلیارد نورون دارد. اما من و همکارانم وقتی تمام کتاب‌ها و تاریخ را بررسی کردیم، جایی این را ننوشته بودند! یعنی کسی تا به حال تعداد نورون‌های مغز انسان را نشمارده. بنابراین من مجبور شدم خودم تعداد سلول‌ها و نورون‌های مغز را بشمارم. بنابراین مغز انسان را تبدیل به یک سوپ کردم!!!!!!!!!!!!!!!!! نهایتاً فهمیدم که به طور میانگین مغز ما ۸۶ میلیارد نورون دارد که ۱۶ میلیارد آن در cerebral cortex (قشر مخ که مسؤول تحلیل و هشیاری و ... است) قرار دارد. - همین‌قدر بدانید که اگر یک موش می‌خواست اینقدر نورون داشته باشد، مغزش باید ۳۶ کیلوگرم می‌بود... - چرا مغز انسان اینقدر انرژی مصرف می‌کند؟ چون مصرف انرژی به تعداد نورون‌ها بستگی دارد و مغز انسان خیلی نورون دارد... - سؤال آخر: خوب، چرا حیوانات دیگر (مثلاً گوریل‌ها) مغزشان اینقدر نورون ندارد؟ یعنی چه چیز باعث شده که تعداد نورون‌های مغز انسان اینقدر زیاد شود (و بالطبع، هوشمندتر شود) و حیوانات دیگر خیر!؟ - پاسخ: احتمالاً آن‌ها نمی‌توانند میزان انرژی‌ای که نورونِ بیشتر نیاز دارد را تأمین کنند! - برای درک بهتر کمی محاسبات انجام دهیم: یک پستاندار که ۸ ساعت در روز می‌خورد، نهایتاً می‌تواند ۵۳ میلیارد نورون را تغذیه کند. آن هم در بدنی که ۲۵ کیلوگرم بیشتر نباشد. هر چقدر حجم (و وزن) بدن بیشتر شود، بدن پستاندار می‌تواند نورون‌های کمتری را تغذیه کند (چون بخشی از انرژی صرف بقیه اعضای بدن می‌شود). مثلاً یک حیوان ۱۰۰ کیلویی با ۸ ساعت خوراک در روز، ۱۲ میلیارد نورون را بیشتر نمی‌تواند تغذیه کند. مثلاً یک گوریل که ۷۵ کیلو وزن دارد، ۸.۵ ساعت در روز غذا می‌خورد تا بتواند انرژی بدنش و نورون‌ها را تأمین کند. بیشتر از این مقدار خوراک، برای موجود زنده می‌تواند خطرناک باشد. (قلب و ... دائم در حال کار خواهند بود) - حالا اگر بخواهیم در مورد انسان صحبت کنیم، برای تغذیه ۸۶ میلیارد نورون، باید بیش از ۹ ساعت در روز غذا بخورد! اگر اینطور بود، من و شما اینجا نمی‌بودیم! (باید دائم در حال یافتن غذا و خوردن می‌بودیم!) - پس، حالا سؤال این است: ما واقعاً‌ چطور با این خوراک کم اینقدر نورون را تغذیه می‌کنیم!؟ - باور کنید یا نه، دلیل این، آن چیزی است که اجداد ما ۱.۵ میلیون سال پیش کشف کردند: پختن غذا! - از این جمله خیلی خوشم آمد: To cook is to use fire to pre-digest foods outside of your body [پختن غذا یعنی استفاده از آتش برای اینکه غذا را خارج از بدن، پیش‌هضم کنیم!] - غذای پخته شده، نرم‌تر می‌شود و این باعث می‌شود سریع‌تر هضم و بهتر جذب بدن شود و این یعنی کسب انرژی بیشتر در زمان کمتر! (یعنی اگر قرار بود مثلاً سیب‌زمینی را نپخته بخوریم، برای همان‌قدر انرژی که الان از آن می‌گیریم باید چند برابر می‌خوردیم و بدن هم بیشتر درگیر هضم می‌بود) و این "کسب انرژی در زمان کمتر" باعث می‌شود که به جای اینکه دائم به فکر جستجوی غذا، آماده‌سازی غذا، خوردن آن، دفع آن و ... باشیم، وقت آزاد بیشتری داشته باشیم و در نتیجه فرصت کافی برای انجام کارهای جالب با اطرافمان و با نورون‌هایمان داشته باشیم! (آن‌ها را آموزش دهیم که بیشتر بفهمند) - اگر باور ندارید که ما به خاطر پختن غذا است که هوشمندتر شده‌ایم و مغزمان بزرگ‌تر و پر نورون‌تر شده است، بیایید اندازه مغز انسان را در دوران‌های مختلف مقایسه کنیم: همانطور که می‌بینید بعد از اختراع "پختن" مغز انسان از لحاظ اندازه جهش خارق العاده‌ای داشته است! چون انسان توانسته انرژی لازم برای بزرگ‌تر شدن مغز و بیشتر شدن نورون‌ها را تأمین کند. (مثل اینکه کسی که توانایی مالی بیشتری دارد، مثلاً تعداد فرزندان و شاید همسران(!) خود را بیشتر می‌کند...) همین باعث شد که از خام‌خواری کم‌کم به کشاورزی و تمدن و الکتریسیته و ... و پخت و پز برسیم و کم‌کم دنبال راه‌هایی برای کسب انرژی بیشتر در زمان کمتر باشیم که "فست‌فود" را اختراع کردیم و ... چاق شدیم! بعد، راه حل لاغری را چه چیز دانستیم!؟ خوردن میوه و سبزی‌جات و خام‌خوری! (چرا؟ چون مجبور باشیم سخت‌تر و در نتیجه کمتر بخوریم و طبیعتاً لاغر شویم) خلاصه ماجرا: اگر یک نفر از شما پرسید که چرا ما انسان‌ها هوشمندتر هستیم؟ بگویید چون تعداد نورون‌ها در قشر مخ ما بیشتر از همه حیوانات است. بعد اگر پرسید که چرا بقیه حیوانات به آن تعداد نورون نرسیده‌اند که باهوش شوند، بگویید چون توانایی تأمین انرژی آن مقدار نورون را ندارند. بعد اگر پرسید ما چه چیزی داریم که توانایی تأمین انرژی را داریم؟ بگویید ما "پختن غذ" را یاد گرفته‌ایم. از وقتی روی مغز مطالعه کرده‌ام، وقتی وارد آشپزخانه می‌شوم، تعظیم می‌کنم و از اجدادم به خاطر اختراع آشپزخانه تشکر می‌کنم چرا که احتمالاً همین اختراع بود که ما را "انسان" ساخت! منبع
  18. تراشه های کانسپچوال ـ پیتر زُمتـُـر و افرینش اصالت ذهن ما آبستن تصاویر ذهنی منبعث از اثار معمارانه ایست که محیط پیرامون ما را شکل داده اند و کم و بیش ما را متاثر ساخته اند. ما می توانیم این تصاویر را در تخیل یا حافظه بصری مان بازـ خوانی کنیم، مورد مداقه مجدد قرار داده و در طرح خود بکار بریم اما این منجر به خلق طرح و معماریی نو نمی شود، هر طرح نیازمند انگاره ها و تصاویر ذهنی نو می باشد، انگاره های کهنه صرفا می توانند به کار یافت [و نه خلق] انگاره های نو ایند. پیتر زُمتـُـرـ برداشته از مقاله یادگیری معماری، اموزش معماری، کتاب معماریِ فکور پاویون آلمان ـ اکسپو 2010 موزه ماکسی ـ زاها حدید ـ رم وجوه اشتراک هر دو اثر پاویون اتریش ـ اکسپو 2010 خانه ایده ال ـ زاها حدید ـ تاکید بر هم پوشانی فرمی این اثر با پاویون اتریش منبع
  19. چکیده: مطابق با اصول و مبانی شناخت در اندیشه اسلامی، زاویه ای که از آن هر چیزی و از آن جمله مبانی معماری و شهرسازی اسلامی مورد مطالعه، تعریف و تحلیل قرار می گیرد، زاویه عقل و حکمت است. هنرمند، معمار و یا شهرساز مسلمان، از راه دل (از دریچه عقل و حکمت الهی)، ملکوت (یعنی جنبه باطنی و عقلانی)، هستی و موضوعات جاری درآن (از جمله حقیقت باطنی شهر) را مورد مطالعه قرار می دهد، و به دانشی شفاف، حقیقی و مطابق با واقع دست مییابد. براساس این بینش، شفافیت، خوانایی، پایداری و استحکام ساختار نظری و عملی هر چیزی، در پایداری و استحکام ذاتی عقل مایه به کار گرفته شده در آن است. تردیدآلود بودن و مشکوک بودن، ابهام و تزلزل پذیری در هر نظامی ( ازجمله نظام سازمانی یک شهر) نتیجه مستقیم جهل (یعنی عدم عقل محوری و یا عدم فعالیت عقل درآن) است. بهره مندی معمار و معماری (و یا شهرساز و شهرسازی) از اندیشه ای عقل مند و برهانی (و به عبارتی، دارای استدلالات منطقی)، آن ها را از انواع شک ها و تردیدهای ممکن می رهاند، و نوعی استحکام و استقلال و پایداری حقیقی و اصیل و تزلزل ناپذیر در مفهوم، ساختار انسانی و حتی کالبدی شهر به وجود می آورد. ذات عقل، «یکتایی» است. و میوه آن، وحدت و یگانگی است، و هرگز کثرت و تضاد و تزاحم در آن راه ندارد. مشخصات مقاله:مقاله در 13 صفحه به قلم محمد علی آبادی (استاد دانشکده ی معماری و شهرسازی،دانشگاه علم و صنعت ایران).منبع:مطالعات معماری ایران سال اول بهار و تابستان 1391 شماره 1.ensani.ir جایگاه عقل در مفهوم پایداری شهر، نگاهی دیگر به مبانی .pdf
  20. sam arch

    پیاده‌راه واژه‌ای در قفس

    محمدمهدی محمودی گرایش عمده دیدگاه شهرسازی جهان براین اساس است که پس از حدود یک قرن سنت گریزی و همزمان تجربه اندوزی، باردیگر معیارهای انسانی و توجه به نیازهای مادی و معنوی او مورد توجه و تاکید جدی قرار گیرد. این دیدگاه جدید در واقع واکنشی علیه تسلط نوعی الگوی شهرسازی است که مقیاس انسانی را حذف و فضاهای پرشور و تحرک طبیعی شهری را به مسیرها و گره‌های ترافیکی مبدل می‌سازد. ورود خودرو به عرصه‌های حمل و نقل شهری، باعث نوعی تغییر در جایگاه عابر پیاده در فضای خیابان شده و تغییرات کالبدی و ساختاری بسیاری را نیز پدید آورده است. به عبارت دیگر، ابهامی که در تعریف نقش عابر پیاده در شهرسازی امروز ایجاد شده است، سبب محدود شدن عرصه‌های تعاملهای اجتماعی و کمرنگ شدن شاخص لایه های اجتماعی شهرها گردیده است. از طرفی بدنه کاربرگرائی و نابسامان معماری امروز و عدم بکارگیری آب و گیاه به شکلی ملموس و طبیعی، سبب ایجاد نـوعی سیمای شهری گشته که نـیازهای ذهنی، روحی و عـاطفی انسان را بـرآورده نمی‌سازد. واژه‌های کلیدی: پیاده راه، انسان، مسیر، میدان، حواس پنج‌گانه مقدمه دسترسی‌های پیاده شهری در بافتهای کهن همیشه با ارزشها و منزلت‌های اجتماعی و فرهنگی بسیاری همراه بوده است. امروزه از آنجائیکه نیازهای حسی و روانی انسان که به‌عنوان مهمترین عامل در شکل‌گیری مسیرهای پیاده نادیده گرفته می‌شوند، شرایط مناسب برای ایجاد حس امنیت و تعلق مکانی و آسایش روانی ایجاد نمی‌گردد. انسان پیاده از متن فضای شهری به حاشیه رانده شده و در این معبر پرخطر و ناامن با تنش‌های عصبی و روحی و انواع آسیب‌های اجتماعی درگیر است. هنگامی که از حس تعلق به مکـان صحبت می‌شود از محیطی یاد می‌گردد که تک تک افراد می‌توانند برای خویشتن خاطره‌ای جمعی و وابسته به تاریخ و مکان در ذهن بسازند. برمبنای انگاره‌ای کلی، مسیر پیاده در رابطه‌ای دو سویه با انسان قرار می‌گیرد: از یک سو با بعد روانی و فیزیکی انسان مرتبط می‌شود و از سوی دیگر با معنای فضا و کالبد مسیر. به عبارت دیگر، آنچه که این فضای شهری را پدید می‌آورد ترکیبی است از دو ویژگی مادی و معنوی که بایستی حضور داشته باشند تا فضای مزبور محقق شود. پیاده راه، واژه‌ای در قفس "به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهنواژه‌ای در قفس است» (سپهری، سهراب، سوره تماشا) در ابتدای یک مسیر طولانی از جنوب تهران تا انتهای آن در دامنه کوههای البرز بر کف پیاده راه خیس و برفی قدم بر می‌داشت، صدای پای آب با او بود و سردی و خیسی برفهایی که در تلالو کمرنگ آفتاب زمستانی آرام آرام آب می‌شدند و با جوی روان هم مسیر و همراه، جویی که ترانه خوان و شاد و سبک از همان مسیر باز می‌گشت و ردیف درختان سربه فلک کشیده تا چشم کار می‌کرد و تا انتهای مسیر او را همراه بود و صدای پای آب با او بود و خاطرات و یادگارهای جوانی.... آب جاری می آمد و از زیر دیوار شمالی وارد خانه می‌شد، از حیاط می‌گذشت، به حوضخانه می‌رفت و از زیر دیوار جنوبی به بازارچه محله می‌ریخت، حیاط خانه اگرچه کوچک بود اما باغ خیال او بود، که در تلفیق خاک و سبزی درختانش سعادت این دنیایی را جستجو می‌کرد و بهشتی را که همان نزدیکی بود و در آئینه صاف حوض کوچکش پاکی و صداقت را که از مهر بی‌پایان آغوش مادر آموخته بود. و اکنون به آن باغ خیال می‌اندیشید و به آن حس غریب تعلق که این روزها نداشت و به عطر دل‌انگیز آن فضا که دیگر داشت از یاد می‌رفت. مسیر خانه تا امامزاده مسیری بود طولانی با ردیف درختان جوان و پرندگانی که بر آنها لانه ساخته بودند و آن جوی آب که تمام راه با او بود. و زندگی در خیابان جریان داشت و به درون بافت شهر جاری می‌شد، راهها پر از فضاهای دلپذیر و آشنا بود و آدمهایی که هنگام ملاقات با یکدیگر به گفتگو می‌ایستادند. حس امنیت و آرامش بود و حس خفیف خوشایندی که از پانهادن بر کف سنگفرش شده پیاده راه حاصل می‌شد. زندگی در عبور پرصدا و پردود ماشینها جریان داشت، بناهای جدید، هر کدام با بدنه‌های بی‌تفاوت و هیبت نامتناسب خود، او را در طول مسیر بدرقه می‌کردند، گاهی هم بدنه خراب شده ساختمانی که زمانی به زیبایی و شکوه خود می‌بالید روحش را آزرده می‌ساخت. به بالا نگاه کرد، آسمان از پس لبه‌های مغشوش و نامنظم ساختمانها و از میان شاخه‌های درختان، سرد و خاکستری و عبوس دیده می‌شد. از ساختمانهای تجاری، خرده فروشی‌ها، اغذیه‌فروشی‌ها و بدنه‌های نامعلومی گذشته بود. آنسو اتوبوسها و ماشین‌ها از کنارش می‌گذشتند. به تقاطع خیابانها که می‌رسید از کنار ردیف ایستاده ماشینها رد می‌شد و آنهایی را که از کنارش عبور کرده بودند پشت سر می‌گذاشت. به میدانی رسیدکه در میان چرخش و حـرکت مـاشینها و اتوبوسها گم شده بود. در میان دود و همهمه، میدان سبز می‌نمود و زیبا، با حوض آب و آبفشان بزرگی در میان، چقدر سبزی و آب دور از دسترس می‌نمود، به یاد آورد: نهرآبی که از کرج می آمد در مسیر خاکی خود بطور طبیعی این راه را که اکنون بلوار عریضی شده طی کرده و خیابان اصلی را قطع می‌کرد، عابرینی که از کنارش می‌گذشتند حرکت طبیعی، مداوم و ملایمش را حس می‌کردند، گاهی در کنارش می‌نشستند و گاه غبار خستگی صورت را با آب زلال آن می‌زدودند. از حرکت طبیعی این نهر بود که درختان ضلع جنوبی خیابان سبزتر و تنومندتر و بلندتر بودند و درختان ضلع شمالی آن کوتاهتر و کوچکتر، بعدها با کشیدن کانالهایی آب را از شمال تهران به این مسیر هدایت کردند تا درختان سمت شمال نیز سیراب گردند. در ادامه مسیر خیابان اصلی به طرف شمال بعد از نهر کرج ردیف درختان توت بود که تا مسافت زیادی این مسیر را همراهی می‌کردند. درخت توت با بخشندگی زیاد، مدت زیادی سبـز اسـت و بار می‌دهد .اما زمستانها فرق میکرد درختها خشک بودند و بی‌برگ، و مسیر پر برف و سرد و خلوت، در هر فصل این مسیر معنایی داشت و روحی و شکلی، سبزی و آب نزدیک بود و دست یافتنی، آنقدر نزدیک که بدون آنکه به آنها فکر کنی با آنها زندگی می‌کردی. تارهای خیال گسست، تنهایی بود و مسیر طولانی پیش رو که دیگر در آن انسان مقیاس همه چیز نبود، و آدم‌هایی که غریبه، خمود و سردرگریبان در میان همهمه و دود ماشینها با شتاب در حرکت بودند. به پشت سر نگریست، هنوز در ابتدای راه بود، اگرچه ناامن و پرخطر می‌نمود اما هنوز صدای پای آب با او بود. «شهر پیدا بود رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ، سقف بی‌کفتر صدها اتوبوس»(سپهری، سهراب، صدای پای آب) درک عابر پیاده از فضای شهری بی‌شک یکی از با ارزش ترین فضاهای شهری ایران که می‌توان به‌عنوان نشانه‌ای از نحوه تعامل و تاثیرگذاری متقابل فرد و محیط به آن پرداخت، میدان نقش جهان اصفهان است، ابعاد و تناسبهای وسیع میدان که لازمه کانون اصلی توسعه شهری در زمان خویش است در بدنه‌های محصور کننده به ریتم دهانه‌های هم‌پیوست مردم‌نواز می‌انجامد، که اگرچه این فضا به لحاظ وسعت و گستـردگی و ارتفـاع بدنـه‌ها در تعاریف رایج واجد خصوصیت محصور بـودن نیسـت، اما بـدون تردیـد حس مطلوب عابر پیاده را از دیدن تلاقی رنگ دنیایی بدنه‌های آجری با رنگ عرفانی آبی آسمان در مقابل و اطراف خویش و همراهی آنان را با سبزی سبزه‌ها1 که یادآور بهشت زمینی اسـت و حـس آرامشی را که دربرابر تـواضـع جـداره‌های مــردم‌نواز و منظم آن پیدا می‌کند نمی‌توان انکار کرد، زوکر2 بر این اعتقاد است که «فضا به یاری تجسم و تصوری که ناظر از وسعت و حدود فضا و احساس حرکت در آن پیدا می‌کند ادراک، می‌شود».. (توسلی، طراحی فضای شهری1، 1371،صفحه 19) این حس در میدان کامپو3 در سیه نا4 که با ردیف ساختمانهای چهار طبقه اطراف به شکلی نامنظم محصور شده و به لحاظ وسعت و ارتفاع بدنه‌ها از محصورترین میدان‌های جهان به شمار می‌آید (تصویر1)، به گونه‌ای دیگر است. مدخل تمام گذرهای پرپیچ و خمی که از دل شهر آمده و در این میدان تلاقی کرده‌اند با طاق پوشیده شده تا محصور بودن این میدان را معنایی کامل ببخشد. یکنواختی جداره‌ها تنها با قرار گرفتن بـرج ناقـوس شکسته می‌شود که تسلط آن در هنگام عبور از گذرها و مواجهه با فضای باز میدان در تمامی محورها حس می‌شود (تصویر 2). تصویر 1: میدان کامپو به لحاظ وسعت و ارتفاع بدنه‌ها از محصورترین میدانهای جهان به شمار می‌آید. تصویر 2: تسلـط بـرج نـاقـوس در میـدان کامپو در هنگام عبور از گـذرهـا و مـواجـه با فضـای بـاز میدان در تمامی محورها حس می‌شود.
  21. Neutron

    "انسان روشنفکر" کیست؟

    ابزار کار روشن‌فکر چیست؟ کاغذ و قلم؟ پتک؟ می‌نویسد یا پاک می‌کند؟ یا خط می‌زند و از نو می‌نویسد؟ نقد می‌کند یا خلق؟ یک بازگو کننده است؟ آیا باید چکیده‌ای از آن‌چه تاکنون نوشته شده است بداند؟ آیا او خلاق است؟ خلاقیت او در فکر است؟ آیا نابغه است؟ آیا نیازی به نبوغ دارد؟ فرآیندهای ذهنی او آنی هستند یا زمان‌بر؟ چهارچوب‌ها را سریع در ذهن می‌بندند یا آجر به آجر؟ آیا تمام روشن‌فکران ساختارگرا هستند؟ آیا برای اندیشه ساختاری می‌توان تعریف کرد؟ این یک وصله‌ی کهنه نخواهد بود؟ روشن‌فکر حق دارد ساکن و ثابت بماند؟ پاسخ‌های ابدی می‌تواند بدهد؟ چقدر می‌تواند تغییر کند؟ مقدم و مؤخر بودن زیر سؤال بردن مقدم است یا مؤخر؟ آیا نمی‌توان بیش از یک پاسخ صحیح داشت؟ هر روز تغییر کردن‌اش ضعف است یا پویایی؟ تغییر زاویه‌ی دید همان تغییر است یا فقط تعمیم نظرات قبلی به شمار می‌آید؟ آیا وظیفه روشن‌فکر پرسیدن است؟ آیا می‌تواند پرسش‌های بی‌پاسخ بپرسد یا آن وظیفه فیلسوفان است؟ مرز فیلسوف و روشن‌فکر کجاست؟ آیا روشن‌فکر بیشتر به حال و جامعه مربوط است؟ آیا اندیشه سطح بالا و پایین دارد؟ آیا قرن روشن‌فکران سریع‌تر از خودشان نبود؟ آیا آنان از زمانه عقب نمی‌ماندند؟ آیا توانستند پابه‌پای جوامع بیایند؟ تأثیر آنان بر جوامع چقدر است؟ آنان بر جامعه مؤثرند یا برعکس؟ یا هر دو بر هم؟ آیا می‌توان این دو را از هم تفکیک کرد؟ روشن‌فکر وجدان جامعه است یا رهنمایش؟ روشن‌فکر چقدر مهم است؟ روشن‌فکر لازم است یا کافی؟ آیا شخص او مهم است؟ آیا روشن‌فکر نتیجه دغدغه‌های جامعه‌اش نیست؟ آیا بروز آن دغدغه‌ها اجتناب‌نا‌پذیر است؟ روشن‌فکر قالبی برای همین بروز است؟ نقش شخص او چیست؟ یک پیامبر؟ یک ناجی؟ عروسک جبر تاریخ؟ روشن‌فکری جهت دارد؟ آیا می‌توان فارغ از محتوا نگاهی انداخت؟ آیا اندیشه فرم دارد که بتوان محتوا را از آن جدا نمود؟ فرم همان ظرافت بیان است یا روال بیان؟ آیا می‌توان بیان را فقط به خاطر سلسله‌ی دلایل و قدرت شکل‌گیری قضایا تحسین نمود؟ آیا این خیانت به محتوای آن نیست؟ خیانت به روشن‌فکر نیست؟ پس نمی‌توان مخالف بود و تحسین کرد؟ آیا روشن‌فکر می‌تواند منحرف باشد؟ آیا انحرافات روشن‌فکری نوع دیگری از جهان را نمی‌سازند؟ آیا تاریخ را فاتحان می‌نویسند؟ آیا انحراف روشن‌فکران را نیز فاتحان می‌نویسند؟ رابطه روشن‌فکر با گذشته چیست؟ آیا او باید جهان را از نو بر هیچ بسازد؟ یا بر روی خاکستر چهارچوب‌های سوخته‌ی گذشتگان آتش بیافروزد؟ آیا باید بر شانه گذشتگان بایستد؟ افق‌های دورتری که خواهد دید چقدر باید با افق‌های نزدیک‌تر گذشتگان هم‌خوانی داشته باشد؟ گذشته چراغ راه آینده است؟ روشن‌فکر ندای آینده است؟ پس گذشته چه دارد؟ روشن‌فکری شرم دارد؟ آیا باید روشن‌فکران را لعن کرد؟ آیا آنان مسؤول سیه‌روزی بشر هستند؟ آیا پیروی از عقاید آنان سرزمین‌ها را سوزاند یا تمسخر آنان؟ اندیشیدن شرم دارد؟ جرم است؟ روشن‌فکر ناسزا است؟ ناسزا به چه؟ به او؟ به اندیشه؟ به انسان؟ به تمام تاریخ؟ ممنون از میرزا پیکوفسکی
  22. *mini*

    انسانیت یعنی...

    توو خیلی جاها معناهای مختلفی داره گاهی به رحم کردن به یک نفر اطلاق میشه گاهی به انجام کار خیری برای یه عده آدم گاهی هم به نحوه برخورد ... حالا چندتا سوال هست : 1- از نظر شما انسانیت به چی میگن؟ 2- اصلا معنی انسانیت یعنی چی؟........ 3- اگر کسی این خصلت رو نداشته باشه یعنی آدم بدیِ؟
  23. Mahnaz.D

    یه عکس....یه دنیا حرف

    امروز تو ایستگاه اتوبوس بودم.....یه کاغذ به بدنه ی ایستگاه زده بودن...رفتم طرفش ببینم چیه.... دیدم یه نوشته هست برای تحقیق در مورد ایدز...یه سری داوطلب HIV+ می خواستن که یه سری تحقیق روشون انجام شه..... نگاه کردم...یه کم رفتم تو فکر..... رفتم به دوستم زنگ زدم...4 دقیقه و خورده ای حرف زدیم...برگشتم تو ایستگاه اتوبوس...و با این صحنه از همون آگهی دست نخورده مواجه شدم.... چند نفر تو این شهر ایدز دارن؟ در عرض 4 دقیقه 2 تا از شماره ها برداشته شد...... تا آخر روز چند تاش برداشته می شه؟
  24. همبستگی ویژگی‌خاص انسان نیست. تمامی جانداران کره زمین به همبستگی و همکاری با همنوع خود، علاقمندند و از آن سود می‌برند. این ویژگی در کلنی میکروب‌ها تا ارتباط تک‌تک سلولهای بدن انسان با یکدیگر دیده می‌شود. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از دویچه وله ، شمار پژوهشگرانی که در مورد تکامل جاندارن کره زمین و عوامل موثر در روند تکامل تحقق می‌کنند، کم نیست. مارتین نووآک، کارشناس ریاضیات زیستی (بیومتمتیک) در دانشگاه هاروارد یکی از این پژوهشگران است. دکتر نوواک می‌گوید که برخلاف آنچه در کتاب‌های دینی، فلسفی و شعر و ادبیات در مورد احساس کمک به دیگران می‌‌گویند، این حس ربطی به بزرگواری “انسان” ندارد. همبستگی و کمک به هم‌نوع همه جا در طبیعت محسوس است. مارتین نووآک توضیح می‌دهد که این حس در واقع، ریشه در منطق و آینده‌نگری تمامی موجودات زنده دارد که در نهایت به منافع خود فکر می‌کند. البته ابعاد این “آینده نگری” مسلمأ در انسان و کلنی میکروب‌ها با هم فرق می‌کند.
  25. پژوهشگران می گویند نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد، مغز انسان ها در چندین قرن گذشته به تدریج کوچک تر شده است. به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، انسانهای ماقبل تاریخ از مغزهای بسیار بزرگتری برخوردار بوده اند و مطالعات نشان می دهند مغز انسان از پنج هزار سال پیش تا کنون در حدود ۱۵۰ سانتیمتر مکعب کوچکتر شده است که این میزان با ۱۰ درصد از کل حجم مغز برابری می کند. بر اساس این تحقیقات در ۲۰ هزار سال گذشته حجم مغز مردها از هزار و پانصد سانتیمتر مکعب به هزار و سیصد و پنجاه سانتیمتر مکعب کاهش یافته است. میانگین وزن مغز یک فرد بالغ ۱.۳ تا ۱.۴ کیلوگرم است. برخی از جراحان مغز و اعصاب بافت مغز زنده را مانند خمیردندان و مواد نیمه جامد دیگر توصیف می کنند. در حدود ۸۰ درصد از محتوی جمجمه انسان را مغز فرا گرفته است و مابقی آن از میزان یکسانی خون و مایع نخاعی انباشته شده است به بیانی دیگر حجم مواد انباشته شده در جمجمه انسان با گنجایش بطری دو لیتری آب معدنی برابری می کند.
×
×
  • اضافه کردن...