mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ سپاس spow.کتابو حتما" میخونم ولی من هنوز جوابمو نگرفتم. 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ سپاس spow.کتابو حتما" میخونمولی من هنوز جوابمو نگرفتم. ممنون محسن جان کتابا ایده های خوبی برا شروع وادامه بحث میدن همونطوری که خودتون اغازش کردید منم درخدمتم 4 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ ادم باید خودش اول تغییر بده بعد بقیه رومن این کتاب چند سال پیش خوندم اما یادم نمیاد:icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ ادم باید خودش اول تغییر بده بعد بقیه رومن این کتاب چند سال پیش خوندم اما یادم نمیاد:icon_pf (34): البته این که بدونیم مشکل اصلی از خودمونه خودش نشونه خوبیه. خب.حالا میخوایم درست بشیم یا نه؟و اگه بخوایم از کجا باید شروع کنیم؟به نظرت اگه بخوایم درست بشیم میتونیم به خودمون سختی بدیم یا نه؟ 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ اینو برای چندمین بار خوندم وتو حکایات مدیریتی میزاشتمش حیفم اومد وقتی به موضوع مربوطه اینجا نباشه بازسازي دنيا : پدر روزنامه ميخواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش ميشود. حوصله پدر سر رفت و صفحهاي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش ميداد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد. "بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو ميدهم، ببينم ميتواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟" و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. ميدانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت. پدر با تعجب پرسيد: "مادرت به تو جغرافي ياد داده؟" پسر جواب داد: "جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم." آموزه های حكايت : - در حل مسئله بايد به ابعاد مختلف مسئله توجه كرد - برخي اوقات حل يك مسئله به روش غيرمستقيم امكانپذير است. - حل يك مسئله سادهتر ممكن است منجر به حل يك مسئله پيچيدهتر شود. - اگر آدم ها درست شوند، دنیا درست خواهد شد. 6 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ اینو برای چندمین بار خوندم وتو حکایات مدیریتی میزاشتمشحیفم اومد وقتی به موضوع مربوطه اینجا نباشه بازسازي دنيا : پدر روزنامه ميخواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش ميشود. حوصله پدر سر رفت و صفحهاي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش ميداد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد. "بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو ميدهم، ببينم ميتواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟" و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. ميدانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت. پدر با تعجب پرسيد: "مادرت به تو جغرافي ياد داده؟" پسر جواب داد: "جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم." آموزه های حكايت : - در حل مسئله بايد به ابعاد مختلف مسئله توجه كرد - برخي اوقات حل يك مسئله به روش غيرمستقيم امكانپذير است. - حل يك مسئله سادهتر ممكن است منجر به حل يك مسئله پيچيدهتر شود. - اگر آدم ها درست شوند، دنیا درست خواهد شد. 3 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ خب.اگه قبول کنین امروز درباره غیبت کردن و بدگویی صحبت کنیم. امیدوارم که همه شرکت کنن 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ چشم رفیق درخدمتیم اگه این بلایای اسمانی وزمینی اجازه بدن تو نت بمونیم راستش درمورد سوال قبلیت یاد یه سری چیزایی افتادم که تو تغییر باورهای شخصیم خیلی اثرگذار بودن یه خاطره یه پنجره! شروع دبیرستان همیشه مصادف میشه با شروع چالشهایی نو افکاری جدید وبسط شاید فکرهایی که ذهنهای جستجوگری از قبل دنبال یه سری مسایل بودن نمیخوام زیاد تو جزئیات برم تو سال دوم دبیرستان یه اتفاقی برام افتاد که مسیر زندگیمو برای سالهایی طولانی ودرپی اشتباهات وحشتناکی از مسیر خودش دور کرد تو همون سال یه درسی بود به اسم تاریخ معاصر یه استادی برامون میومد جانباز بود وکوله باری از ادب ومعرفت ودانش تنها درسی بود که تو عمرم براش فوق برنامه میموندم وگاهی جمع کوچکمان ساعتهای متمادی پس از اتمام درس عادی درکلاسی مشغول بحث وشنیدن وگفتن از تاریخ فلسفه اجتماع زندگی اینده وخلاصه هرچیزی که ذهنی جویا درپی اونه سال 76 داشت میرسید!! خلاصه یه حرفی اون موقع اون بنده خدا گفت شاید اگه زودتر بهش فکرکرده بودم زودتر از اشتباهاتم درس میگرفتم ومجبور نبودم این همه دنبال زندگی بدوم خلاصه حرفش این بود که اگه بجای چگونه وچطور چرا رو جایگزین کنیم خودبخود دیدی نو فکری نو وچالشی نو خواهیم داشت که مارو به سمت درستیها هدایت میکنه سالها طول کشید تا گوشه ای از حرفای اون برام جا بیفته وامروز مطمئنم باید بجای چطور همیشه بپرسم چرا؟ نگوییم چطور بپرسیم چرا؟ شاید دوستایی که اون اوایل منو اونور دیده بودن این امضای منم خاطرشون باشه ممنون محسن جان 4 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ چشم رفیق درخدمتیماگه این بلایای اسمانی وزمینی اجازه بدن تو نت بمونیم راستش درمورد سوال قبلیت یاد یه سری چیزایی افتادم که تو تغییر باورهای شخصیم خیلی اثرگذار بودن یه خاطره یه پنجره! شروع دبیرستان همیشه مصادف میشه با شروع چالشهایی نو افکاری جدید وبسط شاید فکرهایی که ذهنهای جستجوگری از قبل دنبال یه سری مسایل بودن نمیخوام زیاد تو جزئیات برم تو سال دوم دبیرستان یه اتفاقی برام افتاد که مسیر زندگیمو برای سالهایی طولانی ودرپی اشتباهات وحشتناکی از مسیر خودش دور کرد تو همون سال یه درسی بود به اسم تاریخ معاصر یه استادی برامون میومد جانباز بود وکوله باری از ادب ومعرفت ودانش تنها درسی بود که تو عمرم براش فوق برنامه میموندم وگاهی جمع کوچکمان ساعتهای متمادی پس از اتمام درس عادی درکلاسی مشغول بحث وشنیدن وگفتن از تاریخ فلسفه اجتماع زندگی اینده وخلاصه هرچیزی که ذهنی جویا درپی اونه سال 76 داشت میرسید!! خلاصه یه حرفی اون موقع اون بنده خدا گفت شاید اگه زودتر بهش فکرکرده بودم زودتر از اشتباهاتم درس میگرفتم ومجبور نبودم این همه دنبال زندگی بدوم خلاصه حرفش این بود که اگه بجای چگونه وچطور چرا رو جایگزین کنیم خودبخود دیدی نو فکری نو وچالشی نو خواهیم داشت که مارو به سمت درستیها هدایت میکنه سالها طول کشید تا گوشه ای از حرفای اون برام جا بیفته وامروز مطمئنم باید بجای چطور همیشه بپرسم چرا؟ نگوییم چطور بپرسیم چرا؟ شاید دوستایی که اون اوایل منو اونور دیده بودن این امضای منم خاطرشون باشه ممنون محسن جان سپاس spow عزیز میگم بهتره خودت زحمت یه تاپیک جدید رو بکشی و بحثها رو اونجا دنبال کنیم. این تاپیک شاید نتونه بقیه رو هم اینجا جمع کنه 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ سپاس spow عزیزمیگم بهتره خودت زحمت یه تاپیک جدید رو بکشی و بحثها رو اونجا دنبال کنیم. این تاپیک شاید نتونه بقیه رو هم اینجا جمع کنه ممنون داداش چرا نتونه استارتر به این خوبی بزارش تو امضات منم برم وبرگردم همین کارو میکنم بعد دورهم میشینیم وبحث رو ادامه میدیم زنده باشی 3 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ ممنون داداشچرا نتونه استارتر به این خوبی بزارش تو امضات منم برم وبرگردم همین کارو میکنم بعد دورهم میشینیم وبحث رو ادامه میدیم زنده باشی ok عزیزم. منتظرت می مونم 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۸۹ خب.اگه قبول کنین امروز درباره غیبت کردن و بدگویی صحبت کنیم.امیدوارم که همه شرکت کنن درمورد غیبت وبدگویی هممون گرفتارشیم نه شما گرفتارش نیستی؟ شما واقعا یک فرشته اید! راستش عرض به حضور انور با سعادت شما که عیب کار اینجاست تمام اموزه های اخلاقی ودینی که باهاشون بزرگ شدیم تاکید بر عیب بودن این خصلت دارن اما چرا عموم معتقد نمیتونن از این عادت رفتاریشون دست بکشن؟ هرکدوم از ما شاید تو صحبتامون علامه دهر بشیم ودست ارسطو رو تو ارائه تزهای اخلاقی از پشت ببندیم اما همین که چند قدمی دور میشیم باز برمیگردیم به همون قالب وفرم قبلی خب این ایرادرو داریم چجوری میشه ترکش کرد؟ خماریش خیلی بده؟ به نظر خودم اگه سطح توقعاتمون رو از اطرافیانمون منطبق بر تواناییهاشون کنیم وخواسته هامون هم درچارچوب واقعیات باشه اگه کمتر به خاله زنک بازیهای معمول توجه نشون بدیم وخودمون رو تو قید وبند رودرواسی ومجبور شدن نندازیم اگه واقعا به اون چیزی که معتقدیم پایبند باشیم این مسایل بزودی جمع میشن فقط یه همت عمومی میخواد برا اینکار تا با ساده ترین تغییر عادات به نتایج واقعا خوبی برسیم ممنون 5 لینک به دیدگاه
mohsen 88 10106 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۸۹ من یه مدتی سعی کرده بودم که بدگویی نکنم.اتفاقا" خیلی هم خوب پیش رفتم باور کن برای یکی دو ماه خیلی خوب بودم.اما نشد.یعنی همین که یه خورده از خودم غافل شدم شدم همون آدم قبلی. اما تجربه خوبی بود.بهم ثابت شد که اگه بخوام میتونم این عادت بد رو کنار بزارم. میرسیم به حرف spow که برای اینکه یه سری از عادات بدمون رو کنار بزاریم باید یه خورده خماریش رو هم تحمل کنیم.اما باور کنین میشه.این عادت خاله زنک بازیه و هر چیزی هم که مربوط به زنها میشه قطعا" لذت کاذب داره اما ترکش حقیقتا" لذتبخش تره. بیاین یه خورده سختی رو به بالا بردن ارزش انسانی خودمون تحمل کنیم.از پرسه زدن تو نت یه چیز هم به خودمون اضافه کنیم و تصمیم خودمونو بگیریم. من تصمیمم رو گرفتم و اگه خطایی کنم حتما" تو همین تاپیک به همه میگم.ولی این دفعه میخوام جدی تر از قبلا" روی تصمیمم بایستم 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ بحث امروز چیه ؟ بحثی که توبخوای ولی چندنفر واقعا دراین مورد فکر کردن؟ چندنفر نظر دادن که چی به چیه حرفای من ومحسن همش درست بود؟ کسی دید بهتری نداشت شاید من اشتباه میکنم 4 لینک به دیدگاه
hilari 2413 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ شرمنده وقت نکردم همه پست ها رو بخونم ( از آخر شروع کردم , دی) در مورد غیبت کردن باید بگم راستش یه تجربه ای که من داشتم این بود که وقتی تو جمع خودمونی میگفتم غیبت نکنید همه میگفتن این که غیبت نیست ما داریم راستشو میگیم دروغ که نیست ! جالب بود بعضی ها هنوز فرق غیبت و تهمت رو نمیدونند ! قانع هم نمیشن ! حالا با اینا چه میشود کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فکر کنم اگه خجالتو کنار بزاریم ( اول به خودم میگم چون بالا گفتم فقط تو جمع خودمونی گاهی تذکر میدم , اونم با خنده که طزف بر نخوره !) و به عقایدمون پایبند بشیم میشه کارایی کرد. برم پست های دیگه رو بخونم 5 لینک به دیدگاه
hilari 2413 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ قبول دارم.مثلا" من اگه آدتامس میخورم صبر میکنم تا به سطل آشغال برسم و بعد پوستش رو مندازم توش.این تو اطرافیان من هم خیلی تاثیر داشت.باید یه حساسیتی تو جامعه نسبت به اینجور مسایل پیدا بشه.همه باید دغدغه مسایل اینچنینی داشته باشن.مثلا" تا وقتی مردم نسبت به رعایت قانون بی تفاوت باشن بی قانونی از بین نمیره موافقم منو یاد یه چیزی انداختید من نسبت به ریختن آشعال تو خیابونا ( از آدامس وپوست میوه و... ) بیزارم همیشه حتی اگه سطل آشغالم پیدا نکنم تمام آشغالا رو میریزم تو پلاستیک و میزارم تو کیفم و میارم خونه البته دوستام مسخره ام میکنند اما من توجه نمیکنم ! تا اینجا رو که خوندم با حرفای دوستان , فکر کنم راه طولانی برای بهتر شدن در پیش داریم اما کار نشد نداره ! 4 لینک به دیدگاه
mim-shimi 25686 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ به نظر من عدم حضور کسی حتی اگه واقعا خصوصیاتش گفته بشه که همه هم بدونن،غیبته.مهم نبودنشه.اگه هم حقیقت نباشه که تهمت میشه اما بعضی طرافیان من،صحبت راجع به خصوصیات واقعی کسی که تو جمع نیست رو غیبت نمیدونن.بالاخره تکلیف چیه؟ 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ [/b][/color] موافقم منو یاد یه چیزی انداختید من نسبت به ریختن آشعال تو خیابونا ( از آدامس وپوست میوه و... ) بیزارم همیشه حتی اگه سطل آشغالم پیدا نکنم تمام آشغالا رو میریزم تو پلاستیک و میزارم تو کیفم و میارم خونه البته دوستام مسخره ام میکنند اما من توجه نمیکنم ! تا اینجا رو که خوندم با حرفای دوستان , فکر کنم راه طولانی برای بهتر شدن در پیش داریم اما کار نشد نداره ! مطمئنا نشد نداره چون تنها کاری که غیر ممکنه مرگه ولی درحدخدا مشکل داریم اونم بصورت عمومی حالا دوستانی که اینجوری نیستن صحبتی با اونا نیست چون حکما اونا فرشته اند ولی مابقی که قبول دارن بهتره بیان وراه حلشونم ارائه بدن 3 لینک به دیدگاه
spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۸۹ به نظر من عدم حضور کسی حتی اگه واقعا خصوصیاتش گفته بشه که همه هم بدونن،غیبته.مهم نبودنشه.اگه هم حقیقت نباشه که تهمت میشه اما بعضی طرافیان من،صحبت راجع به خصوصیات واقعی کسی که تو جمع نیست رو غیبت نمیدونن.بالاخره تکلیف چیه؟ ممنون عزیز اگه ما واقعا به این نتیجه برسیم که نتیجه گیری ومعیارهای قضاوت ما اغلب نسبی وبراساس تشخیص خودمونه مطمئنا خیلی از این گفتارها خودبخود حذف میشن اما واقعا ما از ادعاهای خودمون کوتاه میایم چقدر با خودمون وتصمیماتمون روراستیم 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده