*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ما هميشه صداهای بلند را می شنويم پر رنگ ها را می بينيم سخت ها را می خواهيم غافل از اينکه خوبی ها آسان می آيند بی رنگ می مانند و بی صدا می روند...! 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۱ پُل هم مانده است...که بر سر در خود بنویسد... واصل...با...فاصل..... یک روز..وصل کننده......یک روز...فصل کننده.... انگار زندگی همین است....یک موج سینوسی... بهتر است....روی نقطه ی صفر بمانیم....تا بین و 1 و منفی یک سرگردان... 10 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 خرداد، ۱۳۹۱ فاصله ... چه واژه دیر آشنایی... ما اسیر فاصله شدیم ... میترسم آخر فاصله مارا محکوم به حبس ابد کند... 6 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ خدایا؟ دستت را از روی شانه های من بردار ! سنگین است حجم تنهایی ات !!! 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم ، دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود ، کمی نزدیک تر بیا ، می خواهم با تو بودن را حس کنم .... 5 لینک به دیدگاه
pesare baba 2250 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۱ یک لحظه طول می کشه تا از کسی خوشت بیاد , یک دقیقه طول می کشه تا یکی رو بپیچونی یک ساعت طول می کشه تا یکی رو دوست داشته باشی یک روز طول می کشه تا دلت برای یکی تنگ بشه یک هفته طول می کشه تا به یکی عادت کنی کمتر از یک ماه طول می کشه که عاشق یکی بشی اما یک عمر طول می کشه تا فراموشش کنی . 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد، ۱۳۹۱ تو قول بده.. با همين بهار.. خواهي آمد.. من هر روز.. خانه دلم را.. تكان خواهم داد..... 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۹۱ ساعتت جا مانده بود آنقدر که فاصله هامان تکرار شدند! محمدمسعود کرمی 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۱ اگر این فاصله ها بگذرد.... کامِ من... تلخی دنیا را با شیرینی دیدارت عوض می کند... و چه رویایی شود آسمان و زمین آن روزهایم... 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۱ خســـــــــته ام از ایـــن پیاده روهایــــی که هیچ گــــاه به پـــایــــان نمی رســـــد دلــــــــم بــُـن بَســــــت می خواهـــد...! 2 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۱ [h=6]صبح شده است.. گندمزار گیسوانت به بار نشسته لبانت سیب داده است ... وچشمانت خورشید را شرمنده.. خدارا شکر زنده ام تا یک بار دیگر بگویم دوستت دارم.. [/h] 7 لینک به دیدگاه
parisa.na 1558 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور، ۱۳۹۱ شایدآن روز که سهراب نوشت تاشقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت!باید این طور نوشت هرگلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک ویاس زندگی اجباریست زندگی در گروخاطره هاست خاطره درگرو فاصله هاست...! 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مهر، ۱۳۹۱ اگر این فاصله ها بگذارند.... ردِ خیال را تا واقعیت چشمان تو بپیمایم.. آنگاه هست که آرامش از من تا تو... به بینهایت می رسد... 6 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ گفته بود منتظرت می مانم ... فصلها آمدند و رفتند ! اما افسوس به ساحل نرسید قایق من ... رها گشت در امواج ... و نرسید به فردای دگر ...! 5 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۲ وقتی کــه نیستی شکـــــ دارم که بیایی وقتی هم که می آیــــی مطمئن نیستـــــــم که میمانی وقتی هــــم که میروی نمیدانم که باز میگردی یا نــه… این دو دلــــــــی ها دو راهـــــــی ها دوگانگـــــی ها مرا خواهد کشت.. بیـــــــــــا… و یا یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…! 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ خودم را بسته ام به شعر وگرنه نبودنت دردی نیست که از سرم باز شود...! 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ فاصله را دست به سر کردم تا چشم شورش نبیند نزدیکی دلهایمان را... 4 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ مرا بنویس .........مرا در دلت بنویس ........ در ساحل منتظر باش .........زیرا ترانه هایم را به امواج خواهم داد ......... امواج ترانه هایم را به تو خواهند رساند ....... 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ عزیزترینم تا زمانی که شاهزاده قصر شیشه ای دل منی فاصله برایم معنا ندارد... هر زمان که دلتنگ میشوم... دستم را میگذارم روی قلبم...آرام تورا میخوانم...آرام تورا مینویسم... از قصه دلتنگی هایم میگویم... آن هنگام است که عطر نفسهایت را بر بند بند وجودم می ستایم عاشقتر میشوم...ومنتظرت میمانم 1 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ از تو و فاصله با تو، از تو و حضوری دلتنگ تنها مونده بغضی سنگین، که تو سینه می زنه چنگ این غم پنهونی من تو ندونستی چه تلخه این تو خود شکستن من تو ندونستی چه سخته کاشکی بودی تا ببینی لحظه هام بی تو می میرن واسه ی با تو نبودن انتقام از من می گیرن حالاهم صدا با یادت شعر موندن و می خونم می دونم که ناگزیری اما منتظر می مونم موندن من یه گریزه تو هجوم ناامیدی تو در این هجوم ساکن یه حضور ناپدیدی… 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده