رفتن به مطلب

اگر این فاصله ها بگذارد...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 98
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

من از این فاصــــــــــــــله ها دلگیرم

 

بی تو اینجا چه غریبانه شبــی میمیرم

 

ساعت گریه و غم هیچ نمیخوابد و من

 

در الفبِِــای زمان خسته ی این تقــدیرم

لینک به دیدگاه

يادته وقتي به من رسيدي پاييز بودي ؟ مث شعراي خودم زرد و غم انگيز بودي؟

 

غصه داشتن چشمات اما ساده و صاف بودن ! حرفايي كه ميزدي روشن و شفاف بودن

 

دلامون روزي هزار بار واسه هم تنگ بودن. وقت ديدن گون ها قرمز كم رنگ بودن

 

...

 

كو دو تا پرنده كه عاشق و ديوونه بودن؟ واسه پيش هم بودن همش توي خونه بودن؟

 

چي شد هديه ي پاييزي من بهار شدي؟ يكي پيدا شد واست يار بشه و تو يار شدي؟

 

كجا رفت اون همه مهربونيا؟ حسودنيا؟ زير چشم من و تو آرزوها كبوديا

 

كجا رفت اون همه شعر پر اسم مهسات؟ من كجا دير رسيدم واسه تكوندن غمات؟

 

بگو من كجاي عاشقي خطا كرده بودم؟ به جز اين بود كه همش واست دعا كرده بودم؟

 

چه كنم شبا كه سر و صداها كم ميشه بيشتر از روزا دلم برات تنگ ميشه..

لینک به دیدگاه

دیگر حتی فاصله هم

 

رنگی از سراپرده ی خیالت ندارد

 

چه کنم؟

 

با تویی که در منی و منی که در تو نیستم

 

تویی که با من نبودی و

 

منی که با هر نفسی با تو بوده ام

 

کاش فاصله ای نبود

 

یا که نه ـ رنگی از تو برایش بود

 

آه که دیگر فاصله ها هم رنگ باخته اند

 

...

لینک به دیدگاه

موضوع رسيدن نيست !

 

ما هزار سال پيش از آنكه

 

خورشيد كوله بارش را به آسمان ببرد

 

به هم رسيده ايم !

 

حالا …

 

خدا پشيمان است !

 

كاري نمي توان كرد ...!

لینک به دیدگاه

شايد تو

سکوت ميان کلامم باشي

ديده نمي­شوي

اما من، تو را احساس مي­کنم

 

شايد تو

هياهوي قلبم باشي

شنيده نمي­شوي

اما من، تو را نفس مي­کشم

لینک به دیدگاه

من از این فاصله ها دلگیرم

 

بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم

 

ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من

 

در الفبای زمان خسته این تقدیرم

 

سالی ست که میخواهم از اینجا بروم

 

ولی افسوس که در قلب زمین زنجیرم

 

در غم عشق ندانسته خویش

 

روی سجاده احساس تو جان می گیرم ... !

لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

آنچنان هم که می گويند دور نيستی

گاهي چنان به من نزديكي

و گاهي چنان دور

كه محو بودنم در تو عجيب نيست

از دلم تا دلت راهي نيست...

تو مرا بخواه ...

تا بداني فاصله ها بي معني است !

 

 

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

برای رسیدن به تو

پا پیش گذاشتم

خودم را قسمت كردم

تو را سهم تمام رویاهایم كردم

انصاف نبود

تو كه میدانستی با چه اشتیاقی

خودم را قسمت میكنم

پس چرا

زودتر از تكه تكه شدنم

جوابم نكردی

برای خداحافظی

خیلی دیر بود

خیلی دیر

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...