رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تازه سال تحویل شده بود از خوراکی ها عکس گرفته بودم استادم بهم پی ام داد خواستم عکس بفرستم که بفرمائید خوراکی یهویی عکس خانوادگی فرستادم بگذریم آب شدم بگذریم دیگه از خجالت حرف نمیزدم با پرویی گفتم پاکش کن :ws3:

خدایا یا تلگرام از من بگیر یا باهاش حرف بزن بفهمه من سوتی ام دیگه :banel_smiley_4:

 

تلگرام های جدید قابلیت پاک کردن چت و عکس ها رو داره حتی برای کسی که فرستادید.

وقتی دلیلت میزنید دوتا گزینه میاد یکیش پاک کردن برای شخص مقابل هست یکیش صرفا فقط برای خود شخص فرستنده هست.

 

من یکبار یه سوتی استیکر فجیع دادم تنها شانسی که آوردم فقط دونفر دیدنش:whistle: و در کمتر از یک دقیقه فهمیدم پاکش کردم چون گروه جزو سوپر گروهها بود و قابلیت پاک کردن چت و داشت:icon_pf (34): و کلا اون دسته استیکر و از گوشیم حذف کردم تا دیگه موقع خواب و بیداری سوتی ندم:whistle:

لینک به دیدگاه
تلگرام های جدید قابلیت پاک کردن چت و عکس ها رو داره حتی برای کسی که فرستادید.

وقتی دلیلت میزنید دوتا گزینه میاد یکیش پاک کردن برای شخص مقابل هست یکیش صرفا فقط برای خود شخص فرستنده هست.

 

من یکبار یه سوتی استیکر فجیع دادم تنها شانسی که آوردم فقط دونفر دیدنش:whistle: و در کمتر از یک دقیقه فهمیدم پاکش کردم چون گروه جزو سوپر گروهها بود و قابلیت پاک کردن چت و داشت:icon_pf (34): و کلا اون دسته استیکر و از گوشیم حذف کردم تا دیگه موقع خواب و بیداری سوتی ندم:whistle:

روز اول عید هنوز آپدیت نشده بود که بشه خودمون حذف کنیم که این فاجه اتفاق افتاد:hanghead:
لینک به دیدگاه
روز اول عید هنوز آپدیت نشده بود که بشه خودمون حذف کنیم که این فاجه اتفاق افتاد:hanghead:

 

از قبل عید فعال شده بودها

فقط خدا نخواد آبروی آدم بره حالا عکس خانوادگی چیز خاصی نیست بدتر نباشه:whistle:

لینک به دیدگاه
از قبل عید فعال شده بودها

فقط خدا نخواد آبروی آدم بره حالا عکس خانوادگی چیز خاصی نیست بدتر نباشه:whistle:

آخه عکس راحت بود بی حجاب ...من پاک کردم عکسو بلافاصله ولی نیاورد اون موقع اون گزینه رو که برای استادم پاک کنهولی الان میاره شاید من تلگراممو آپدیت نکرده بودم

 

لینک به دیدگاه

:banel_smiley_4::banel_smiley_4: من قصد دارم یه تاپیک بزنم اسمشو بزنم ماجراهای من و تلگرام :banel_smiley_4::banel_smiley_4::banel_smiley_4::banel_smiley_4::banel_smiley_4::banel_smiley_4:

باز هم حماسه ای دیگر از خودم :ws3:

 

باز هم داشتم با یه فرد محترم مشورت میکردم بعد ایشون همش وویس میفرستاد من تا حالا تجربه نکرده بودم خواستم امتحان کنم دکمه ضبط زدم بعد گوش کردم دیدم خوب نشد بازم یکی دیگه ضبط کردم با کمال نبوغ هر دو رو اشتباهی براش فرستادم :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34):

هیچی دیگه نصف شد از خنده ....اصلا نرفته بودم چک کنم چی فرستادم .....من باید الهه سوتی معرفی کنن :hanghead:

لینک به دیدگاه

ی بار یکی از دوستان که همکار جدید پیدا کرده بود و میخواست رابطه کاری اش با طرف گرم بشه به من گفت داداش یه فیلم خوب بده میخوایم دو نفری ببینیم ازین حرفا ( کارشون اپراتور یه واحدی بودن و یه تایمی بیکار بودن در طول روز )

 

منم ک جدیدا ی فیلم دانلود کرده بودم اجمالی یه نگاهی به فیلم انداختم دیدم اکی هست دادم بهش گفتم برو حالشُ ببر :w02: اونم گفت داداش ی دونه ایُ ازین حرفا :budhug:

خودم همون روز نشستم فیلم رو ببینم :putertired:

یهو وسط فیلم به یه صحنه خیلی مزخرف که تو نوع خودش خاص بود رسیدم ! اولش خنده ام گرفت این دیگه چی بود ( اصلا به فیلم نمیخورد همچین اتفاقی وسطش بیوفته ) بعد یهو یادم افتاد چه سوتی دادم :w768:

 

زودی زنگ زدم بهش گفتم داداش شرمنده فیلم تایم فلانش مورد داره !:w554: جلو بزن اون قسمتُ :mpr:

 

طرف گفت آقا ما پیش پای شما رد کردیم ، خسته نباشی :ws3:

 

آقا سوتی ما باعث شد الان اونا رفیق فابریک همن :ws28:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

خونه من طبقه دومه دیروز برگشتی اشتباهی رفتم طبقه یکم همون واحد پایینم کلید انداختم هرکاری کردم دیدم باز نمیشه ، سرمو بلند کردم دیدم زده واحد 9 :ws28: :ws28:

 

در رفتما ، داشتم فک میکردم اگه صابخونه میومد چکارم میکرد :icon_pf (34):

 

 

سوتی نمیدین چرا :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
زنگ زدم به طرف میگم شما شرکت هستین ما تشریف بیارییم :icon_pf (34)::ws28:

 

طرف ترکید از خنده اونور تلفن :ws28:

 

واااای منم این سوتی رو دادم:icon_pf (34): بچه های خودمون ترکیدن از خنده

 

هنوزم ک هنوز بهم میگن تشریف نمیاری:ws28:

 

ولی خدایی خیلی سوتیه ضایعیه:ws3:

لینک به دیدگاه
واااای منم این سوتی رو دادم:icon_pf (34): بچه های خودمون ترکیدن از خنده

 

هنوزم ک هنوز بهم میگن تشریف نمیاری:ws28:

 

ولی خدایی خیلی سوتیه ضایعیه:ws3:

 

حالا یبار همکارم میخواست بگه کی تشریف میارین گفت کی مزاحم... (میشینش رو نگفت) سریع فهمید سوتیشو ، ادامشو نگفت دیگه :ws28::ws28:

لینک به دیدگاه

سه روزه حياط آب ميدم:ws37:

 

خيلي حس خوبيه مخصوصا وقتي با گلا حرف ميزنم و قربون صدقشون ميرم:hapydancsmil:

 

درختا خب زيادن تقريبا شاخ و برگاشون از بالا پيچيدن به هم :icon_redface:

 

مثلا تنه درخت آلبالو رو ببيني بالا رو نگاه كني آلوچه ميبيني رو درخت:banel_smiley_4:

 

درخت انگور ديدين تقريبا ميخوابه رو زمين:banel_smiley_4:

 

رو ب روش يه درخت بود كه پدر جان درخت انگور رو بلند كرده بود گذاشته بود رو اون درخت با طناب بسته بود كه به سمت بالا رشد كنه و بره رو پشت بوم و تالار كنيم:hapydancsmil:

 

منم انقددددددددر به اين دوتا درخت آب ميدادم كه آب كم ميموند از باغچه بزنه بيرون:banel_smiley_4:

 

صبح رفتم گيلاس بچينم :w02:

 

از ايوون به سختي خم شدم تا باغچه:ws3:

 

برگارو ميزدم كنار كه قشنگاي پنهون شده رو بچينم:hapydancsmil:

 

يهو اين شكلي شدم:w58:

 

رفتم پايين درست نگاه كنم بهش:ws38:

 

دوباره اومدم بالا و برگارو زدم كنار:banel_smiley_4:

 

ديدم بعلههههههه خوده خوده خودشههههههه:w000:

 

همون درخت كه پدر درخت انگور بهش بسته:hanghead:

 

 

نه شاخه نه يه دووووووونه برگ:sad0:

 

اون درخت نبود:sad0:

 

يه تنه درخت خشكيده بود كه پدر پايه درخت انگور كرده بود:banel_smiley_4:

 

من سه روزه بهش آب ميدادم:sigh::ws28:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

فک میکنم اسم من خدای سوتی هستش :icon_pf (34):

استادم زنگ زد برای هماهنگی کلاس بعد گفت فردا ساعت 10.30 یهویی هل شدم گفتم صب دیگه :4564::4564::4564::4564::4564::4564: بنده خدا مکث کرد گفت بله صب :banel_smiley_4: بعد اینکه قطع کرد گفتم مگه میشه 10.30 شب باشه آخه این چه سوالیهههه:4564::4564::4564::4564::4564::4564::4564::4564::icon_pf (34)::icon_pf (34)::ws27::ws27:

لینک به دیدگاه

من یکی دو هفته پیش تا تونستم سوتی دادم

 

اولش که رفتم برای تست آمادگی جسمانی و چون یکم دیرتر رسیده بودم و تقریبا کسی نبود و داورها فقط داشتند میرفتند که دیدمشون و فهمیدم زودتر تعطیل کردند که بروند . حالا سه تا داور و سه نفر هم از دوستای دیگه ام کلا 6 نفر بودند همه هم کفش اسپرت پاشون بود و من از اونجایی که خیلی گرمم میشه و کلیه تابستون کفش تابستونی میپوشم یهویی داور محترمه که البته جزو دوستان هستند گفت با همین کفش میخواستی تست بدی منم گفتم نه همراهم آوردم آدم مگه خل هست تو این گرما کفش ورزشی بپوشه:whistle: یه دفعه برگشت گفت ممنون پس ما هممون خل هستیم دیگه که پوشیدیم:w58: منم گفتم نه من توانایی این مدل پوشیدن و ندارم:icon_pf (34):

 

بعدش دیگه اونا رفتند و من رفتم داخل قسمت اداری سازمان بعد نشستیم تو جمعی چهار نفر بودیم سه نفرشون تقریبا مسئول بودند که اونش بکنار و یکی از خانمها قرار بود بره مکه

در حین تعریف و حرف زدن داشتند میگفتند مداوم بین نمازها نماز میت میخونند که یکیشون گفت چرا؟ اونم گفت خب هرکسی بمیره میارند منم گفتم یا خود طرف میمیره یا میکشنش :whistle:

 

بعد اینا تموم شد داشتم برمیگشتم تو اتوبوس واحد یکی از دوستان زنگ زد داشت میگفت خواهرم سوزن رفته تو پاش و بردنش یه درمانگاهی (تو شیراز هست مریض هم باید با چادر بره وگرنه راهش نمیدهند. بعد این طرف رفته بوده اونجا و خراش داده بودند و نتونسته بودند سوزن و در بیارند و بیمارستان دیگه هم قبولش نمیکرده ) منم برگشتم گفتم همینه دیگه وقتی فقط چادر براشون مهمه نه جون طرف همین کارها رو میکنند و وقتی داشتم یکم معترضانه میحرفیدم یهویی نگاهم تو سطح اتوبوس گشت و متوجه شدم تقریبا تمام کسایی که تو اتوبوس بودند چادری بودند:whistle: دیگه به روی خودم نیاوردم و بعدش به بازی پرداختم .

 

اینا همش دردسر رفتند به مناطق پائین شهر هست مجبور بودم میفهیدم وگرنه نمیرفتم:4564:

لینک به دیدگاه
  • 5 ماه بعد...

چند روز پیش اومدم شرکت قرار داشتم با یه شرکتی زود میخواستم برم ، اومدم وسیله هامو گذاشتم رو میز سریع جمع و جور کردم که برم. همکارمم اومد همون لحظه تو اتاق ، یه سلام و علیکی کردم وسیله هارو جمع کردم رفتم ، بعد دو ساعت همکارم زنگ زد گفت سوییچ منو ندیدی ؟؟ شاکی شدم گفتم از من میپرسی ؟ گفت ببین دست تو نیست ، گفتم نه بابا سوییچ تو پیش من چکار میکنه آخه و کلی خنده تمسخر آمیز زدم و سوژه ش کردم که گم کردیو این حرفا ، یهو دست کردم جیبم دیدم تو جیبمهه :icon_pf (34)::ws28::ws28: هیچی دیگه تا برگردم 5 ساعت طول کشید :ws28:

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

خواهرم زنگ زد که بیا شرکت ما، یه کاری هست منم کارم زیاد بود دیگه وقت نکردم ناهار بخورم هول هولکی توراه یه کیک خوردم رفتم

حالا اونا داشتن ناهار میخوردن پشت سر هم اصرار که شمام بیا و فلان منم یهو به یکیشون برگشتم گفتم من میل فرمودم شما بفرمایید:w58:

 

یه لحظه حس کردم جمله ام یجوری بودم:ws3:هیچی دیگه سریع گفتم شما میل کنید:icon_pf (34):هرچند نیش همه شون باز بود:whistle:

لینک به دیدگاه
امروز اومدم برم تو ی مغازه، نفهمیدم در شیشه ایش بسته است. با کله رفتم تو در :/

 

این اتفاق برای من هم افتاده؛ شیشه که خیلی تمیز باشه، دیده نمی شه. :w16:

لینک به دیدگاه
  • 2 سال بعد...

با یه شرکتی کار میکنیم ، بهم گفت نقشه برق تابلو برق دستگاه هارو بده ما خودمون تابلو رو جمع میکنیم ، بعد من شماره دوستمو که مهندس برقه دادم بهش هماهنگ شن باهم ، دوستم پیام داد بهم مطمئنی این برقکاره ؟ هیچی حالیش نیستو کچل کرد منو از بس زنگ زدو ایناااا ، منم از پیامش اسکرین شات گرفتم بفرستم تو گروه شرکتمون  اشتباهی فرستادم واسه خود طرف ??

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...