رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

امروز رفته بودم برا مصاحبه .. تو قسمت نام و نام خانوادگی برا اینکه من رو با اقا اشتباه نگیرن و ممکن بود مثه همیشه تو رزومه ها خاک بخوره و یادشون نباشه، تو پرانتز زدم ( خانم) .. بعد خودم از کارم خندم گرفته بود حواسم نبود جلوش نوشتم :دی:ws28:

 

نام : متین (خانم) :دی

 

بعد به خودم اومدم خطش زدم:ws28:

  • Like 30
لینک به دیدگاه

دیروز رفته بودیم خونه دختر داییم

 

بابام گفت دیگه کم کم رفع زحمت کنیم

 

دختر داییم در جواب بابام:

 

حالا چرا انقد زود می‌خواید زحمتو........زحمت کشیدید خیلی‌ خوش تشریف آوردید راضی‌ به زحمتتون نبودیم:ws3:

 

 

من:ws28:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

همه دور هم نشسته بودیم داشتیم فلیم نگاه میکردیم مامانم از اتاق اومد بیرون :girl_angel:

خواهرم برگشت گفت مامان نمازت قبول باشه:girl_blush2:

منم که خواستم یه چیزی بگم حواسم نبود گفتم مامان خدافظ:whistle::icon_pf (34):

خواهرم :lol:

مادرم:ws47:

بابام :2i1d1co:

من:w821::w888:

  • Like 31
لینک به دیدگاه

همین الان یه سوتیه دیگه دادم خفن

عصری تنها تو خونه بودم که یکی زنگ زد خونه گفت به بابات بگو افشورید زنگ زد

منم گفتم باشه بهشون میگم

الان همه اومدن خونه به بابام میگم بابا بنفشه زنگ زده بود گفت بهش زنگ بزنی:ws3:

بعد بابام اینجوری شد:JC_thinking:گفتم نه بنفشه نبود فرشته بود:w16:

یه مکثی کردم گفتم آره آره فرشته بود گفت کارت داره:ws37:

حالا مامانم اینجوری شد:w58::guntootsmiley2:و بابام اینجوری:banel_smiley_52:

بعد گفتم بابا نمیدونم که صدای یه آقا بود که اسمش الف ,ش,و,ر داشت :ws28:گفت افشوریدو میگی گفتم آره:w02:

مامان:spiteful:

بابام:1111:

بعد دیدم اونجا بمون ممکنه بلایی سرم بیاد اومدم اینجا:4chsmu1:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

دوستم تعریفید که با مخاطب خاصش تو پارک در حال دلو قلوه دادن بودن که یهو مخاطب خاصش سرشو میکنه اون وری میگه یا خدا الله اکبر یا جد سادات یا جد بی بی بتول خلاصهههههههه میگه تا اینارو گفت کیفشو برداشت دوید من شوک شدم روموبرگردوندم ببینم چی دیده گفت داداش داشت میومد سمت ما منم گرخیدم خواستم فرار کنم گفت داداشش بنده خدا مونده بود طرف من بیاد یا خواهرش که درحال دووووو بوده گفت نشست رو زمین زد زیر خنده ماهم در حالا فرار :)))))

  • Like 12
لینک به دیدگاه

روز اﻭﻝ ﺗﺮﻡ ﻗﺒﻞ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻤﯿﻠﻬﺎﺗﻮﻥ

ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻡ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻦ

ﺍﯾﻨﺎ ﺍﯾﻤﯿﻞ ﻫﺎﺷﻮﻧﻪ:

ﮔﻮﺩﺯﯾﻼ 125

ﺟﯽ ﺟﯽ ﺳﻮﺳﻮﻝ

ﭘﯿﺸﯽ ﻣﻠﻮﺱ ﻧﺎﺯﯼ

ﺟﯿﺠﻠﺘﻮ ﺑﻮﺧﻮﻟﻢ 112_

i want closer wooow2231

sharj midam _web migiram 69

ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ |:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
اعتراف میکنم بزرگترین افتخارم تو زندگی اینه که هر سه قسمت فیلم اخراجیهارو قبل از اینکه برن سینما , تماشا کردم! :ws28:

 

منم بزرگترن افتخارم اینه اخراجیهای 3 رو نگاه نکردم:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

برا کلاس تمرین مربی ها رو برا هنرآموزها تقسیم می کردن و رو یه تیکه کاغذ اسمشو می نوشتن می دادن دستمون!

 

مال من رو هر جوری نگاش کردم نتونستم بخونم، چون فکر نمی کردم اونی که می بینم باشه! نوشته بود: "آبــشار"

 

اومدم خونه ولی بازم :ws52: اینطوری بودم! زنگ زدم به همون خانم خوش خط (اینجاش سوتیه!)

پرسیدم: اسم مربی آبشاره؟؟

گفت: نه! آتیشباره!:ws28:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

رفتم پست، برا ارسال مدارک مامانم !

آقاهه گفت کد ملیتونو هم بنویسین!

دوباره مدارکو درآوردم یه نگاه به کدملی مامان و دوباره گذاشتم پاکت و نوشتم رو پاکت!

رسیدو داد دستم پولشو گرفت و اومدم!

نگاه می کنم جلو شماره تلفن توو رسید کد ملی رو تایپ کرده!

 

موندم سوتی منه یا اون؟ :ws28:نگفت شماره ملی که بگم من اشتباه شنیدم بجا شماره تل! گفت کد ملی!

  • Like 19
لینک به دیدگاه

داداشم امروز اعصابش خرد شده بود:ws3:

همینجوری هی داشت از آدمای عوضی و نامرد حرف میزد که یه دفعه گف"اینا سر مردمو کلاه میمالن"w58.gif

 

 

من هنوز موندم میخواسته بگه "سر مردمو شیره میمالن" یا "سر مردم کلاه میزارن":whistle:

عصبانیت چه میکنه با آدما:w02:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

سوتی داداشمه:whistle:

تابستونا که میام خونه چاق می شم بعدش که میرم خوابگاه لاغر می شم

دیروز تو آشپزخونه داشتم غذا می خوردم مامانم بم گفت شکمت گنده شده

یهو داداشم بم گفت برو بوکسری بزنش

بعدش با لحن عصبی(می خواستم مسخره اش کنم فیلم بازی می کردم) گفتی چی؟

گفت بوکسری بزنش

با همون لحن گفتم چی رو ؟

گفت موهاتو

بعدش زدم زیر خنده (ترسش از بین رفت:whistle:)

  • Like 15
لینک به دیدگاه

امروز آبجیم یه آهنگی گذاشت گفت حدس بزن خواننده ش کیه

دوستم هم کنارم نشسته بود

گفتم نمیدونم

فت شاهین جمشیدی

یهو دوستم عصبانی شد گفت یعنی چی همه خواننده شدن

رادان،حامد بهداد ،کویسی:w58:

گفتم کییییییییی؟؟؟؟؟؟؟

دیدم خودش غش کرده گفت بابا فتحعلی اویسی منظورمه

انقدر عصبانی شدم قاطی کردم:icon_pf (34):

  • Like 18
لینک به دیدگاه

امروز ظهر رفتم وضو بگیرم وقتی اومدم تو دیدم دامادمون گفت تو چطور وضو گرفتی آبش خیلی داغ بود

من بالای اتاق نشسته بودم اونم کنار در بود

منم دست کشیدم پایین اتاق گفتم با این وضو گرفتم این شیر آب

دیدم دامادمون نگاه کرد گوشه اتاق گفت کدوم؟:w58:

گفتم این نه اون بیرونی:ws3:

(اصن تو اتاق شیر آب وجود داره که من هم میخوام درستش کنم میگم این نه اون بیرونی)

  • Like 19
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

با دوستم رفته بودیم خرید بعد فروشگاهش دوتا در داشت...ماشینو سمت در اول پارک کردم و اومدیم تو فروشگاه و حرید کردیم و اینا...بعد از اون یکی در رفتیم بیرون...حالا هر داریم دنبال ماشین می گردیم.... میگه: مهنار ماشینت کـــــــــــــــــــــو؟ دزدیدنش؟ هی وای من :4564:

حالا من خودمم شوکه شدم...چون ماشین من تا کلید خودش نباشه اصن روشن نمیشه.....:w58: بعد کلی گشتن گفتم: نسیم ما از این در اومدیم تو؟ اینجا که این شکلی نبود :ws52:

 

گفت ای خدا خفت نکنه منو سکته دادی :w000:

گفتم توام هی کولی بازی در میاری چرا؟ :w000:

 

خلاصه به خیر گذشت :ws37:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

بالاخره سوتی هم یقه ی منو گرفتicon_pf%20(34).gif

داشتم اطلاعات ثبت نام رو وارد میکردم که ....

من آخر سر هم هدف از اینکه موقع نصب کیبورد زبان فارسی جای بعضی حرف کیبورد جابجا میشه چیه؟

"پ" و "ژ" هر بار جاشون یه طرفه .......که باعث شد درثبت مشخصات فردیم سوتی بدم

:banel_smiley_4:

اصلا" نمیدونم چرا سازمانهای دولتی ایران کیبورد مجازیشون جای " پ " و "ژ" فرق داره

خلاصه اینکه الان حالم اینجوریه:banel_smiley_4:

فکرشو بکن اطلاعاتم که بیاد چه اسم خونوادگی پیدا میکنمsigh.gif:ws37:icon_pf%20(34).gifw58.gif

  • Like 15
لینک به دیدگاه

سوتیه مامان61312_1111.gif

مامانم رفته کت و دامن برا خودش خریده دیروز اورد پوشید دید کت آستیناش یکم بزرگه 19482_eva.gif

حالا آورده خودش درستشون کنه 56562_ghati1.gifبعد نیم ساعت صدام کرده بیا اینو بپوش ببینم چطور شد:w02:

رفتم میگم ماشالله خیاطی شدی برا خودتا:ws3:میگه شماها از اول استعداد منو نادیده گرفتین:whistles:

حالا خواستم بپوشم هر کاری کردم دستمو از آستین بیارم بیرون نشد که نشد :ws28:میگم مامان نمیتونم بپوشمش:ws52:

برگشته میگه ای وای کتمو خراب میکنی نکشش:whistles::vahidrk:

آستینمو اوردم بالا نگاه کنم دیدم بهلههههههههههه مامان خیاط من ته آستینو بهم دوخته دیگه جای اوردن دست به بیرون نیست:ws28:619120_sarcastic.gif755320_shok.gif

حالا من دارم بدو بدو میرم به خواهرمم نشون بدم 721120_biggrin.gifمامان از پشت داره داد میزنه اگه بری حسابتو میرسم بهشون نشون نده:w000:

خلاصه همه کلی خندیدن :ws28:بعد کت و برداشتم دادم به مامانم میگم دستت طلا روحمون شاد شد739819_teehee2.gif

برگشته میگه خودم از قصد این کارو انجام دادم تا بخندیدن:viannen_38:

منم گفتم آره بابا میدونم :ws3:بعد دیگه فرار کردم امنیت جانی نداشتم311220_wacko3.gif

  • Like 28
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...