S a d e n a 11333 ارسال شده در 10 مرداد، 2013 آرام باش عزیز من، آرام باش حکایت دریاست زندگی گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی گاهی هم فرو میرویم، چشمهای مان را میبندیم، همه جا تاریکی است، آرام باش عزیز من، آرام باش دوباره سر از آب بیرون می آوریم و تلالو آفتاب را می بینیم زیر بوته ای از برف که این دفعه درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود... "شمس لنگرودی" 5
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 هـمـه گفـتـند : "او" کـه رفــت ، زنـدگي کــن ! ولـــي... کـسـي درک نـکـرد کــه "او" ... خـود زنــدگــي ام بــود.... __________________ 4
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 ای کاش هیچگاه نگاهمان باهم آشنا نبود ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم ای کاش از همان ابتدا بی وفایی ها و ریاکاریت را باور داشتم انتظار باز آمدنت را بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن.... اما امشب مینویسم...تا بدانی که دیگر با یاد آوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمیشود چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.... امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خوابها و رویاهایم بگذاری!!! چون این بار من خواستم....... 4
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 مي خواهم باشم! براي چشمانت! كه ستاره شبهاي تاريك من است! براي شنيدن خنده هايت ، براي تصور آينده هاي هنوز نيامده! آينده هايي كه هرگز نخواهند آمد و فقط در تصور ما شيرين است! چه فرق مي كند؟ چه واقعي چه تصور! خنده هاي توست كه دلهره هاي هميشه ام را مي ربايد! مي ربايد و از همه حس ها آنچه به من برمي گرداني شادي و آرامش است …بخند! به خاطر كودكاني كه امشب در هر جايي از دنيا متولد شده اند. تو كه مي خندي ، زمين آبستن كودكاني از جنس لبخند مي شود! كودك كه باشي به خاطر كودكان كه بخندي به كودك بودنهاشان كه مي خندي زيبا مي شوي . بعد بشين در گوشه اي خلوت از تنهايي هايت شعرهايم را بخوان و باورم كن. مرا و عشقم را! آنوقت ايمان دارم كه از اين بيشتر شاعر مي شوي! كودكي اگر كه كرده باشي اگر كه چهار دست و پا در آفتاب روي خاكهاي حياط رفته باشي!!!!! و به ريش دنيا خنديده باشي! و رفته باشي ، به اينهمه قصاوت كه خنديده باشي آنوقت حتما شاعر مي شوي!كودكي اگر كه كرده باشي … مي خواهم بمانم ! ماندنم گران اگر كه تمام شود حتي! دارم كودكي هايم را به ياد مي آورم! تو كه مي خندي جهان به زيبايي لبخند حقيقي كودكيهايم مي شود … كودكي نكرده ام، سالهاست. حالا كه مي تواني ، حالا كه فقط تو مي تواني بخندانيم ، بخند كه دارم باز ميگردم به كودكي… به روزهاي خنده هاي واقعي ، به روزهاي مهربانيهاي بي مهابا، به آن روزهايي كه هنوز جدايي را نمي دانستم كه چيست … چه اهميت دارد كه كودكي كرده باشم يا نه، چه اهميت دارد؟ تو كه باشي تو كه مي خندي دوباره كودك مي شوم … . بخند …با من …براي من…همين! هنوز دوستت دارم و هنوز همين براي ادامه حياتم كفايت مي كند 4
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 بهـ راستیــــ پایانیــــ از اینــــ تـراژدیـکــــ تـر ...! تـو راهـتـــ را بگیـریــــ و برویــــ منــــ راهـــمـ را بگیـرمـــ و برومــــ آنچنانــــ کهـ حتیـــ چیزیــــ باقیـــ نمانـد برایــــ عبرتــــ دیگرانــــ. حتی یه نامه؟ 3
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 آموختــه ام کــه وابستــه نبــاید شـــد ، نـه بـه هیچکــس و نـه بــه هیــچ رابطـــه ای … و ایــن نشـدنـی تــرین اصلــی بــود کـه مــن آمـوختـــم ! 3
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 گاهــــی وقتی کسی از زندگیتان میرود دارد به شما لطف می کند او فضایی خالی به جا می گذارد برای کسی که لیاقت آنجا بودن را داشته باشد . . . 3
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم خود خودتـــ را یــادتـــ را اسمــت را امــا فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه!!! 3
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 چه سخت است خواندن شعری که مثل شعر نوشته نشده باشد روی هر لغت مکث می کنیم و ذهنمان از حرکت باز می ایستد مثل وقتی که در سنگلاخ راه می رویم و گاه از رو به زمین می افتیم 2
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست تا بدانی نبودنت آزارم می دهد لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است لمس کن لحظه هایم را تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم لمس کن این با تو نبودن ها را 2
raz-raz 3612 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 من هرگز نمی نالم…قرنها نالیدن بس است…میخواهم فریاد بزنم…!اگر نتوانستم سکوت میکنم…. 2
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 تو بیآ ، مَنـ ــ میشوم لیلی ات اَصلا میشَوَمـ ــ سهرابــت ؛ بگـ ــویـ ـد نوش دارو هـ ـم پذیرُفـ ـتـهِ میشَود حَتـ ـی بَعد مَرگَمـــ . . . 3
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام عشقت باید تو بغلت باشه محکم تو سینه خودت فشارش بدی تا نفسش بند بیاد جیغ بکشه دور خودت بچرخی و بچرخونیش این قدر بچرخی ... این قدر بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... بچرخی ... بچرخونی ... تا سر هر دوتانو گیج بره پهن شید رو زمین بعد چشماتونو ببندید دنیا دور سرتون بچرخه ... بچرخه ... بچرخه ... بعد خوشحال باشی که چقدر زورت زیاده که تونستی دنیا به این بزرگی رو بچرخونین دو نفری♥.. __________________ 3
raz-raz 3612 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را ﺑﻪ ﺣﺮﺍﺝ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ… بی انصاف چانه نزن ﺣﺴﺮﺕ ﻫﺎﯾﻢ … به قیمت عمرم تمام شده!! 2
raz-raz 3612 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 اشک هایم هم شبیه تـــــــو شده اند گریه که می کنم نمی آیند . . . . خط می کشم روی اسمت با مدادی که نوک ندارد هیچ وقت ! . . وقتی که مرا دور می زنی ؛ یادت باشد که عشق را در میدان من آموختی …. دوباره به من خواهی رسید ، شک نکن . . . . جلوتر نیا خاکستر می شوی اینجا دلـــــی را سوزانده اند 2
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 وسط دعوا یه جمله هست كه ميتونه داستان رو عوض كنه ... ♥ حرف نزن بيا بغلم ♥ 3
.Yaprak 15748 ارسال شده در 11 مرداد، 2013 بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه محکم بغلت کنه بذاره اشک بریزی راحت شی بعد آروم تو گوشت بگه:«دیوووووووووووووونه من که باهاتم» 1
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 فراموش شدن همیشه از نبودن نیست! گاهی از نزدیک شدن زیاد فراموش میشی. است. ! قبول دارین؟ 3
mani24 29665 مالک ارسال شده در 11 مرداد، 2013 « پیشانی ام » سجده گاه لب هایت ؛ « چشمانم » میعادگاه قدم هایت « دستانم »، تکیه گاه خستگیهایت؛ و « قلبم»، حریم دلتنگیهایت تمامی اینها ، ارزانی « نیم نگاهت »! 3
"nazanin" 3610 ارسال شده در 12 مرداد، 2013 دیشب خدا آهسته درگوشم گفت: دیگر بس است! بارانم از اشک هایت خجالت میکشد! Click here to view the original image of 700x334px.
ارسال های توصیه شده