*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ من بیهوده سوختم.درست مثل یک سیگار روشن وسط لبهای کسی که سیگاری نیست!!... 2 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ بهتر است تنها باشید اما خوشبخت تا اینکه با کسی باشید که همه کار برایش میکنید و در عوض هیچ 3 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ مخاطب خاص من این روزها همه تولدم را تبریک می گویند و برایم آرزوی خوشبختی می کنند... اما هیچ کس نمیداند خوشبختی من یعنی تو!! تویی که فرسنگ ها از من دوری اما از خود من، به من نزدیکتری وقتی دستم را میگذارم روی قلبم وقتی نام زیبای تو را در دل فریاد می زنم تنم شکل آغوش تو را به خود می گیرد و عطر نفس های تورا, آن هنگام که روی گونه های من می لغزد تداعی می کند پس همه کائنات خوشبختی مرا به تصویر می کشندو دعای عزیزانم را مستجاب می کنند لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ مخاطب خاص من یک شب دیگر سالگرد روزی است که من خودم را در آغوش زمین دیده ام....زمینی که تو را هم در آغوش دارد... مجنون نازنینم را... وچه سعادت مند ام که پا در زمینی گذاشته ام که عطر نفسهای تو را تداعی می کند و قلب مرا به تپش وا می دارد... پس من هر روز عاشق تر از پیش به امید آغوش تو در آغوش زمین فرو میروم... لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ مخاطب خاص نازنین! من بهترین هدیه تولدم را از خدا به یادگار گرفته ام میخواهی تو هم بدانی چه هدیه ای را....؟! خداوند آنقدر مرا انسانی شایسته می پندارد که روح تو را در کالبد بیجانم دمید وعطر نفس های تو را به من بخشید... پس اینگونه سالروز میلادم را تهنیت گفت و برایم آرزوی خوشبختی کرد... تو نیز در این ساعات مقدس آغوشت را از من دریغ مدار... که من با هر نفس نیازمند مامن وجودت هستم!!! 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ مخاطب خاص من فردا روز میلاد نازنین توست برایم هدیه نگیر آغوشت را به من ببخش! آری زندگی من, درست شنیده ای, آغوشت را... برای من , آغوش توبهترین هدیه دنیاست 6 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ عروسکی زیبا بودم به دست کودک روزگار چه زیبا مرا آراست و چه زیبا لباس زندگانی به تنم نهاد با من بازی می کرد انگونه که خود میخواست گاهی مرا سوار بر تابش تکان میداد گاهی دستپخت شور و تلخش را به من خوراند و گاهی ... کم کم انگار برایش کهنه شدم یا شاید کنجکاوی کودکانه اش گل کرده بود دستهایم را کند پا هایم را جدا کرد دست در چشمانم نهاد تا انها را دراورد جامه ام را درید مرا به تار تار کیسوانم آویزان نمود و بعد به گوشه ای پرت کرد این بود روزگار و صاحب اختیار من ...... 6 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ عزیزترینم من اگر خودم هم بخواهم قلبم دیگر نمیتواند تو را فراموش کند... کائنات نام تورا در سرنوشت من حک کرده اند... روح تو را در کالبد نیمه جان من دمیده اند و عطر نفس هایت در جای جای زندگی من پاشیده اند... تو محبوب نازنینی زندگی من...محبوب نازنین دوستت دارم 4 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ بازم زلزله..... زلزله بسیار شدیدی سراوان در استان سیستان و بلوچستان را لرزانده است. مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران بزرگی این زمین لرزه را هفت و نیم ریشتر اعلام کرده است که بنا به گفته معاون پژوهشگاه زلزلهشناسی بزرگترین زلزله پنجاه سال اخیر ایران است. زمین لرزه در دهلی نو پایتخت هند نیز احساس شده است. 14 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ رسم زمانه است...اگر نرم باشی له می شوی....اگر خشک باشی می شکنی....... 10 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ انگاری زمین هم دیگر طاقتِ مترسک ها را ندارد... می لرزد تا زود تر بیافتند... تا کلاغ ها صاحب مزرعه شوند.... . . . واژه ها رو خوردم...خساست کردم این بار... اما کلاغ ها بیشتر از این ارزشِ نوشتن نداشتند... 13 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ آرزوهامو امشب میذارم پشت در.......بیچاره رفتگـــــــــر......چه بار سنگینی داره......! 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ دیروز گفتم خدارو شکر خوراکی متضاد خوردم چیزیم نشد اما از دیشب دارم میمیرم عجب سرامی بدی خوردم نه شب تونستم بخوابم نه روز آرومو قرار داشتمدکتر بیچاره هنگ کرده بود که چطور در عرض 2ساعت به این وضع افتادم:icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ گاه ، نوشته سراغم نمی آید همیشه نوشته ام 9 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ هیئت نظارت انتخاب کرده لامصب گلچین معتمدین انتخاب کرده یعنی تفکرات محشر توپ دموکراسیتون تو حلقم :icon_razz: 12 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ نوشتن ی نعمت بزرگه.. وقتی نه بتونی بنویسی نه بتونی حرف بزنی ناچاری خفه خون بگیری! 20 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ دلم میخواد سه تار بزنم ولی ... ! کاشکی بودی کنارم .... تو میزدی منم غم این چند سال تنهایی رو گریه میکردم ! چقدر دلم برای سر گذاشتن رو شونه یه نفر بدون منت تنگ شده ..... ******************* پ.ن : ننویسم بهتره .... 20 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ هرچی فکر میکنم میبینم دل شکستن هنر نمی باشد.. می باشد؟! شایدم می باشد ما نمی دانیم!! 17 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ اولین امتحان کارآموزیمو دادم اینقدر دارو تو سرم چرخ می خورد که دیگه در حال دیوونگی بودم...خدایی موندم بچه ها چطوری از 2 هفته پیش می خوندن؟!دیوونه نشدن واقعا؟!! ************* گاهی کلی حرف داری بزنیا اما ترجیح می دی سکوت کنی! وقتی حرفت و حست و درک نمی کنن یا نمی خوان درک کنن دیگه حرفی نمی مونه که، می مونه؟! چقدر سکوت کردم این روزا ...! 12 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ الان تو یه جمع پر تنشی بودم و آرامشی نبود. ولی دقت کردین محیط مجازی هر چقد هم شلوغ باشه به اون صورت تنش زا نمیشه.. 17 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده