رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

مخاطب خاص من

 

این روزها همه تولدم را تبریک می گویند

 

و برایم آرزوی خوشبختی می کنند...

 

اما هیچ کس نمیداند خوشبختی من یعنی تو!!

 

تویی که فرسنگ ها از من دوری

 

اما از خود من، به من نزدیکتری

 

وقتی دستم را میگذارم روی قلبم

 

وقتی نام زیبای تو را در دل فریاد می زنم

 

تنم شکل آغوش تو را به خود می گیرد

 

و عطر نفس های تورا, آن هنگام که روی گونه های من می لغزد تداعی می کند

 

پس همه کائنات خوشبختی مرا به تصویر می کشندو دعای عزیزانم را مستجاب می کنند

 

لینک به دیدگاه

مخاطب خاص من

 

یک شب دیگر سالگرد روزی است که من خودم را در آغوش زمین

 

دیده ام....زمینی که تو را هم در آغوش دارد...

 

مجنون نازنینم را...

 

وچه سعادت مند ام که پا در زمینی گذاشته ام که عطر

 

نفسهای تو را تداعی می کند و قلب مرا به تپش وا می دارد...

 

پس من هر روز عاشق تر از پیش به امید آغوش تو در

 

آغوش زمین فرو میروم..
.
icon_gol.gif

لینک به دیدگاه

مخاطب خاص نازنین!

 

من بهترین هدیه تولدم را از خدا به یادگار گرفته ام

 

میخواهی تو هم بدانی چه هدیه ای را....؟!

 

خداوند آنقدر مرا انسانی شایسته می پندارد که روح تو را در کالبد بیجانم دمید

 

وعطر نفس های تو را به من بخشید...

 

پس اینگونه سالروز میلادم را تهنیت گفت و برایم آرزوی خوشبختی کرد...

 

تو نیز در این ساعات مقدس آغوشت را از من دریغ مدار...

 

که من با هر نفس نیازمند مامن وجودت هستم!!!
:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مخاطب خاص من

 

فردا روز میلاد نازنین توست

 

برایم هدیه نگیر

 

آغوشت را به من ببخش!

 

آری زندگی من, درست شنیده ای, آغوشت را...

 

برای من , آغوش توبهترین هدیه دنیاست:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عروسکی زیبا بودم

به دست کودک روزگار

چه زیبا مرا آراست

و چه زیبا لباس زندگانی به تنم نهاد

با من بازی می کرد

انگونه که خود میخواست

گاهی مرا سوار بر تابش تکان میداد

گاهی دستپخت شور و تلخش را به من خوراند

و گاهی ...

کم کم انگار برایش کهنه شدم

یا شاید کنجکاوی کودکانه اش گل کرده بود

دستهایم را کند

پا هایم را جدا کرد

دست در چشمانم نهاد تا انها را دراورد

جامه ام را درید

مرا به تار تار کیسوانم آویزان نمود

و بعد

به گوشه ای پرت کرد

 

این بود روزگار و صاحب اختیار من ......

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عزیزترینم من اگر خودم هم بخواهم

 

قلبم دیگر نمیتواند تو را فراموش کند...

 

کائنات نام تورا در سرنوشت من حک کرده اند...

 

روح تو را در کالبد نیمه جان من دمیده اند

 

و عطر نفس هایت در جای جای زندگی من پاشیده اند...

 

تو محبوب نازنینی زندگی من...محبوب نازنین

 

دوستت دارم

 

 

260919_g246.gif

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بازم زلزله.....:4564:

 

زلزله بسیار شدیدی سراوان در استان سیستان و بلوچستان را لرزانده است. مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران بزرگی این زمین لرزه را هفت و نیم ریشتر اعلام کرده است که بنا به گفته معاون پژوهشگاه زلزله‌شناسی بزرگترین زلزله پنجاه سال اخیر ایران است. زمین لرزه در دهلی نو پایتخت هند نیز احساس شده است.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

انگاری زمین هم دیگر طاقتِ مترسک ها را ندارد...

 

می لرزد تا زود تر بیافتند...

 

تا کلاغ ها صاحب مزرعه شوند....

.

.

.

واژه ها رو خوردم...خساست کردم این بار...

 

اما کلاغ ها بیشتر از این ارزشِ نوشتن نداشتند...:icon_redface:

 

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دیروز گفتم خدارو شکر خوراکی متضاد خوردم چیزیم نشد اما از دیشب دارم میمیرم عجب سرامی بدی خوردم نه شب تونستم بخوابم نه روز آرومو قرار داشتم:hanghead:دکتر بیچاره هنگ کرده بود که چطور در عرض 2ساعت به این وضع افتادم:icon_pf (34):

  • Like 6
لینک به دیدگاه

هیئت نظارت انتخاب کرده لامصب گلچین

 

معتمدین انتخاب کرده یعنی تفکرات محشر توپ

 

دموکراسیتون تو حلقم :icon_razz:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

نوشتن‏ ‏ی‏ ‏نعمت‏ ‏بزرگه..‏ ‏وقتی‏ ‏نه‏ ‏بتونی‏ ‏بنویسی‏ ‏نه‏ ‏بتونی‏ ‏حرف‏ ‏بزنی‏ ‏ناچاری‏ ‏خفه‏ ‏خون‏ ‏بگیری‏!‏

  • Like 20
لینک به دیدگاه

دلم میخواد سه تار بزنم ولی ... !

 

کاشکی بودی کنارم .... تو میزدی

 

منم غم این چند سال تنهایی رو گریه میکردم !

 

چقدر دلم برای سر گذاشتن رو شونه یه نفر بدون منت تنگ شده .....:hanghead:

 

*******************

پ.ن : ننویسم بهتره ....

  • Like 20
لینک به دیدگاه

هرچی‏ ‏فکر‏ ‏میکنم‏ ‏میبینم‏ ‏دل‏ ‏شکستن‏ ‏هنر‏ ‏نم‏ی‏ ‏باشد..‏‏ ‏می ‏ب‏اشد؟‏!‏‏ ‏شایدم‏ ‏می‏ ‏باشد‏ ‏ما‏ ‏نمی‏ ‏دانیم‏!‏!

  • Like 17
لینک به دیدگاه

اولین امتحان کارآموزیمو دادم :ws3:

اینقدر دارو تو سرم چرخ می خورد که دیگه در حال دیوونگی بودم...خدایی موندم بچه ها چطوری از 2 هفته پیش می خوندن؟!دیوونه نشدن واقعا؟!!:ws52:

 

*************

 

گاهی کلی حرف داری بزنیا اما ترجیح می دی سکوت کنی!

وقتی حرفت و حست و درک نمی کنن یا نمی خوان درک کنن دیگه حرفی نمی مونه که، می مونه؟!

چقدر سکوت کردم این روزا ...!

  • Like 12
لینک به دیدگاه

الان تو یه جمع پر تنشی بودم و آرامشی نبود. ولی دقت کردین محیط مجازی هر چقد هم شلوغ باشه به اون صورت تنش زا نمیشه..

  • Like 17
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...