رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

پر حرف ترین روزارو دارم میگذرونم

ولی دیگه به بالشمم اعتماد ندارم والا

شانس ندارم اونم یه روز دهن باز میکنه...

منی که روز همینجا پر حرف ترین بودم...

نمیشه اینجاام بنویسم

اه

----

1401/11/14

  • Like 3
لینک به دیدگاه

چقد خسته م 

چرا یه دونه مهندسا ازم پرسید خوبی ؟گفتم نه گفت خسته ای گفتم نه 

ولی خیلی خسته م 

***چرا باید مدیرمون زنگ بزنه بگه از فلانی چیزی یاد بگیر ، ولی من از طرف خوشم نمیادکه ،  میگم شلوغش می کنه وحدت بینمونو از بین میبره ،  میگه به رفتارای اشتباهش کار ندارم تو یاد بگیر شلوغش کنی ولی مثبت .

***خسته شدم اینقد برنامه زمان بندی نوشتم برای ی پروژه ،  هزارتا برنامه نوشتم، باز هنوز اون یکی رو تحویل ندادم باز میگن یه دونه ۱۳۵ روزه بنویس اخه نمیشه ۳۶۰۰ ایتم رو تو ۴۵ روز جا دادن یه سری تو چهار ماه ، یه سری ۶ ماه ، یه سری ..... واقعا پاشیدم 

***چرا اینجوری سوتی میدم جلو  بقیه، بعد میرم پیش دخترا تعریف می کنم (تاحالا اینقد همکار خانوم نداشتم) ،  اونا تو اوج خستگیشون می خندن ، من بدون منظور حرف می زنم بعد میبینم سنگین انداختم ب بقیه 

 

****چرا وقتی ناراحت شدم خودمو ازش گرفتم برای پس گرفتنم کاری نکرد 

*** امروز راه رفتم هی می گفتم تو زندگی بعدیم کارفرما میشم ن پیمانکار ، اصلا میدونید چیه تو زندگی بعدیم فلانی نمیشم ، مهندس میگه چرا به نظر من خوبه ک اینی ک هستی میگم اخه جواب همه رو بایدمن بدم ، اوشون میگه ببخشید بحث صورت وضعیت رو ب شما گفتم  دیدم ناراحت شد گفتم ن شوخی کردم اخه این مشکلا ت وجود داره برای این صورت وضعیت  اقای مهندس (خسته م غر می زنم بعد میبینم طرفم گناهی نداره ) 

***چرا  یه نفر دیگه اشتباه کرده ، یه نفر دیگه زیراب زده ، ولی چرا فلان مهندس سه چهار روزه از من ناراحته ?

 

 

آشفتگی فکری من 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

چقد احتیاج دارم تو زندگی شخصیم ی نفر باشه با رفتارش بهم ثابت کنه ، اخلاقم ، محبت کردنم ، خنده هام، نگرانیام مزخرف نیس 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

ادما !!

* ته جلسه یه دونه از مهندسا منو نگاه کرد گفت زنا افریده شدن برای حرص دادن مردا افریده شدن برای تحمل کردن من خندیدم گفتم برعکسه امروز میگفت خانوما باور کن راحتن ولی شما استثنایی این استرسی ک سرکار تحمل می کنی گفتم اره خوبی ک داره میرم خونه اینقد خسته م نه بحثی نه چیزی زود میرم میخوابم 

* عصر همین روز همکارم داشت منو میرسوند با دلی پر تعریف می کرد به خانومم زنگ زدم میگه چی شده یاد من افتادی میگه اینقد باز خواست کرد بیکاری زنگ زدی چرا بقیه روزا زنگ نمیزنی میگه گفتم من هر روز بهت زنگ میزنم تهش پشیمون شدم بهش زنگ زدم 

میگفت من موندم از دستش چی کنم زنگ میزنم میگه ،زنگ نمیزنم میگه اینستا جوابشو میدم میگه جواب نمیدم میگه حرص میخورد واقعا نمیدونم چی کنم من فقط میخندیدم 

اون یکی میگه چرا همه خانوما اینجورین با یه دونه اشنا میشی اصلا بعدی قابل پیش بینی نیس ادم دستش بیاد خانوما روحیه شون چ شکلیه 

من در جوابش خندیدم و گفتم ولی همتون (مردا ) یه مدلید بنده خدا قبول کرد 

 

یه سری ازم پرسیدن همسرت سیگار می کشه گفتم یواشکی ب شوخی گفتن بهش گیر نده چیکارش داری گفتم من کارش ندارم دوس داره بکشه گفتن مردا دوس دارن خانوماشون بهشون گیر بدن بهش گیر بده 

 

ولی برام جالبه طرز فکر ادما نسبت به هم بدونم 

نمیدونم خانوما اخلاقشون یه جوریه یا اقایون ، دو تا موجود کاملا متفاوت سعی می کنن کنار هم باشن ? باهم نمی تونن بی هم نمی تونن 

 

 

 

 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
در ۱۳۹۷/۸/۱۴ در ۰۰:۳۵، Tamana۷۳ گفته است:

جواب نادانِ بي فكر و مغز جزء سكوت چيزي نيست:)

 

جلو دهن بعضيا رو با هيچ چيز نميشه گرفت:)

 

شخصيت و ادبشون ته كشيده الحمدالله:)

 

خدايا خودت به بعضيا شعور و شخصيت عطا بفرما:)

 

 

دیوانهههههه

لینک به دیدگاه

سلام به همگی نواندیشانی‌های در آخرین ساعات سال 1401 آروزی سلامتی دارم برای همگی و امیدوارم سال دیگه بهتر از امسال باشه

  • Like 3
  • Thanks 2
لینک به دیدگاه
۳ ساعت قبل، Lean گفته است:

سلام به همگی نواندیشانی‌های در آخرین ساعات سال 1401 آروزی سلامتی دارم برای همگی و امیدوارم سال دیگه بهتر از امسال باشه

درود بر شما،عید شما هم مبارکباد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

سلام...

اینکه قسم خورده بودم نیام انجمن...نشد.

فقط بخاطر همین تاپیک..

---

به صدای فندک سرم بلند میکنم.

اخمام تو هم.چشام میبندم چیزی بگم...یادم میاد حق داره برای آمروم شدنش بکشه...سکوت میکنم..سردی دستام رو صورتم حس میکنم.تو دلم میگم توروخدا جلو این آروم باش...این به حد کافی واس خودش غصه داره...مرحمش باش...یادم میاد خودم که بدترم...

-حالت خوب نیست بریم بیرون؟

+خوبم.

-ولی این سیگار دوازهمینه که روشن کردی تو 40 دقیقه

+هیس

-من کاری نکردم که با من اینجور میکنی

+تو بیخود کردی رو صورتش نگاه کردی

عصبی و لرزش دستام و سردیشون باعث شد بی اختیار داد بزنم

-من نگاه نکردم.من 1 ثانیه دیدم وایساده صورتم محکم برگردوندم و همین باعث شد بعد از 8 ماه که حرف نمیزنیم آنفالو کنه اون تا این مدت از من بی احترامی ندیده بود.ندیده بود چون 8 ماهه هرجا دیدم فقط نگاهمون بهم بود بی حرف...ولی اینبار نه...اینبار فقط و فقط بخاطر بابام صورتم برگردوندم...خط قرمز من بابامه...هیچکس حق نداره به بابام بی احترامی کنه...بابای من کم آدمی نیست...که همچین کسی بخواد جواب پیامش نده...که چی؟چون با من مشکل داره؟جلو چشمت دیدی که همه استوریامو...دیدی که سیر تا پیاز براش تعریف کردم و سکوت کرد...12 سال سکوت کرد...بعد12 سال اومده که چی؟؟؟ الان من کاری نکردم...بخاطر حرف بقیه رابطمون تموم کرد...بخاطر همکارم تموم کرد بخاطر خواستگاریه من تموم کرد...12 سال خواستن و سکوت دوطرفه شده بود حس خوب ...تموم کرد.چیکارش کردم؟45 روز خونه موند واس عملش عین مادر مراقبش بودم...تا خوب شد رفت دفتر گل فرستادم حال روحیش خوب بشه...من کم نزاشتم برعکس بی از حد خوبی کردم که نمک خورد و نمکدون شکوند...

نفسم بالا نمیاد حالا سردی دستام کل وجودم سرد کرده..

+چرا بهم نگفته بودی اینارو؟

-بگم که چی بشه؟بگم اون برمیگرده؟بگم باورم میکنه؟برام تموم شد...بدون اینکه اینارو بدونه قضاوتم کرد و رفت...بی حرف  بدون دعوا...فقط چون من خواستگار داشتم...خواستگاری که همه به دروغ گفتن دارم تا من و رضا جداشیم..براش توضیح دادم حرف همه رو باور کرد جز من...لحظه ای که بغض کردم کجا بود که الان از من ناراحته که صورتم برگردوندم

+برم باهاش حرف بزنم؟

_نه...بخواد برگرده من نمیخوامش..خسته ام..خسته از اینکه بره و بیاد..من حوصله عشق و عاشقی ندارم...اونم نداره...29 سالمه..منتظر برگشتش نیستم..با عقل انتخابش کرده بودم شد این.پس چه بهتر که خودشو شناسوند برام

+هیچ تلاشی نمیکنی برای برگشتش؟

_نه..کردم...توضح دادم..حرفام زدم..اون وکیل خوب آدمارو میشناسه...اون حتی اجازه دفاع از خودم نداد مجبور شدم حرفام استوری کنم تا بخونه.

+کلوز؟

_آره...7 تا استوری بود همه رو دید...سکوت کرد...تو نمیتونی تصور کنی چه طوری قلبم شکست..من 12 سال این آدم برای خودم بت کرده بودم...تا که دیدمش افسوس خوردم..12 سال دلم میخواست این آدم داشته باشم؟

+بهش گفته بودی میخوایش؟

_میدونست...اونم میخواست..احمق نبودم که زل زدناش نفهم...تو هر مراسم رو به رو هم...هرجا زل زدن...

+حیف این خواستن تموم کنید

_حیف منم و قلب و جوونی و حسم....که تموم شد...ببین من غرق کارم که یادم نیاد ...چرا دوباره عذاب بدم خودمو.

+سیگار بکش

_هر هر خندیدم.نمیکشم.

+این سکوت جفتتون .... 29 سالته...34 سالشه...بچه نیستید 

_همین دیگه...عاقلانه ترین کار همین سکوت و دوریه.

+پس آنفالوش کن نبینیش

_مهم نیست برام 

+منم خر آره مهم نیست باور کردم

_بریم کنار آتیش؟سردمه

+واس هم باشید دنیا زیر و رو بشه بهم میرسید غصه نخور

_من واس رفتنش غصه نمیخورم.واس نبودنش غصه نمیخورم..واس این که حرف همه رو باور کرد و در برابر حرفام سکوت کرد عصبی ام.بخشیدمش ولی.

+سال جدید بهش فکر نکن

-دقیقا هدفم حذف کردنشه از زندگیم.

+به کسی حق حرف زدن درموردش نده

- اوهوم بدم میاد کسی درموردش حرف بزنه...نمیزارم...

1402/1/10

 

  • Like 2
  • Sad 1
لینک به دیدگاه

.

ساعت ٦رسيدم خونه...بدون اينكه به چيزي فكر كنم لباسم عوض كردم و رفتم خونشون.

در باز شد ديدن اون همه مهمون واس افطاري برام قابل هضم نبود:)

مگه عروسيه اخه!

---

با تك تكشون صحبت كردم رفتم اشپزخونه

كنار گوشم سمت راست صداش شنيدم

-كجا بودي؟

+سرساختمون ببخشيد دير شد

-بيا حياط كارت دارم

عصبي بود...اين يعني هشدار عطي خانوم

-عطي من چند بار بهت گفتم اينا بودني زود بيا

+من علم غيب داشتم بدونم مادرت داداشاشو جمع كرده اينجا...عمه بيكاره بخدا ريخت اينارو ببينيم كه چي!

-كه هزار بار بپرسن عطي كجاس

+ميگفتي سرخاك عمه خدابيامرزتون...والا به كسي چه...

-اعصابم نداري...

+نه...خسته رسيدم كه تو سوال كني كه اينا قيافه بگيرن

+ولي من برات قيافه نگرفتم چيز ديگه گرفتم بمون برم بيارم

-شوخي ميكني؟؟

نزاشت حرفم تموم بشه رفت...اصلا انتظار نداشتم بي مناسبت چيزي بگيره برام!!!و يهو تو مهموني بياره

-اين چيه؟

+بازش كن

-مناسبت؟

+براي مهربون ترين دختردايي كه خواهرترينه برام

بغض جلو گلوم...فهميد...گرفت از دستم بازش كرد

بدون اينكه حرفي بزنم از ذوق چشمام دلم ميخواد داد بزنم

-چقدر خوشرنگه اخه..من اين رنگي روسري نداشتم ديوونه

+من آمار لباسات دارم.دوسش داري؟

-خيلي.دلم رفت براش با همين ميام داخل

+هميشه همينطور بخند ذوق كن من طاقت ديدن نديدن خنده هات ندارم
-چشم قول

+بريم همه ببينن؟

+آره حتما.تو هميشه روسرياي قشنگ برام ميخري

-خودت سليقه نداري من ميخرم

+بيشور:/در باز كن بريم الان بايد جواب يه ايل طايفه رو بدم كه سرساختمون چيكار ميكردم

-پشتتم برو جوابشون خودم ميدم

+هيچي ديگه قلب خودمي

-برو سرتق

١٤٠٢/١/١٥

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هر روز شگفت زده میشه آدم ....

 امروز رفته بودم پیش یکی از این بازرگانیای وارد کننده شرو ورهای شیمیایی  ، یکسری مواد رو قیمت داد موهای تنم ریخت ....

یک مشت مونومر و پلیمر هچل هفت رو بشکه  37 هزار تومن در کیلو یهو شد 640 تومن در کیلو زد به سرم طرف میگه ما خیلی وقته عقلمونو از دست دادیم تو ، تو تولید برق و سوخت خودتی تازه متوجه شدی چت کردی ، حقیقتا حس میکنم تو فضا زندگی میکنیم .

این پرش قیمت با پس سوز روشن از اسفند تا الانه ، موندم چطوری هنوز داریم راه میریم .........

تو اسفند 37 کیلویی فی داد الان 640 تازه مقدار محدود .......... 

مثلا یک بشکه اسفند ماه نزدیک ۸ تومن بوده الان  ۱۱۸ ?

عجیبه واقعا .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

٩روز ديگه ميشه ٩ سال كه عضو انجمنم?

---

دلم ميخواد از خودم تكثير بشه و كارام تموم بشه،من تايم كم ميارم.حتي ذهنم شلوغه ميخوام خاليش كنم?

----

١٤٠٢/٢/١

  • Like 2
  • Haha 1
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

بزرگترين و دومين هدف امسالم

تو ماه دوم تيك خورد

---

دلم ميخواد ماه سوم هدف سومم تيك بخوره?

سرساختمون كه ميرم دلم ميخواد روزي خودم سازنده بشم و بهترين متريال استفاده كنم?

و مطمئنم ميرسم بهش

---

ياد حرف كسي كه داشت از ايران ميرفت افتادم

تو اينجا ايران هيچي نميشي?

خداروشكر ميكنم رفتي و پيشرفت كردم?

شايد بودنت باعث بود من سمت هدفام آروم ميرفتم و حالا مثل جت شدم?

----

همچنان دارم واس آزمون نظام مهندسي ميخونم?

براي سومين بار?

از رو نميرم?

----

عين خوابِ برام تيك خوردن هدفم?

١٤٠٢/٢/١٧

  • Like 2
  • Thanks 1
لینک به دیدگاه

قلبم پرِ

دارم روزاي آخر آزمون تست ميزنم

ولي باز ٢٨/٢٤ تا ميزنم

من چطور دفعه قبل با ٤٥ افتادم؟چرا!

مگه به كجاي دنيا بر ميخورد من قبول ميشدم؟

چيز زياديه؟

چرا بايد هربار بميرم و زنده بشم فقط بخاطر حرف مردم كه قبول بشم و تموم بشه؟

مني كه هزار برابر مهر نظام درامد دارم...

خدايا ميشنوي صدامو؟؟ من فقط واس خوشحالي مادرم دارم ميخونم كمكم كن... من اين روزا نااميدترينم به خودم و مغزم...

چرا نبايد ٣٠ تا درست بزنم؟؟؟؟

مگه تو همون دختري نيستي كه دانشگاه بورسيه شدي...هموني كه ذوق رسيدن به اينجا قوي ترش كرد...

عطي تو هموني كه سخت ترين درسارو پاس كردي...تو تمام مدت دانشگاه يه درس نيفتادي...چرا الان باختي خودتو؟؟؟

اينجا كه هستي خودت رسيدي با تمام تلاشت و شكستات و قوي شدنات..اشكات پاك كن...تو اين آزمون قبول ميشي تو هيچي از بقيه قبوليا كم نداري تلاشت كردي و خوندي...

بسپار به خودش...تو ميتوني از پس همه آزمونا بربياي اينار قوي تر و محكم تر ميري سرآزمون با تمام توانايي هات ٤٠ تا سوال ميزني و آروم درمياي بيرون..

تو دختر قوي كه بايد بتوني.

عطيه

١٤٠٢/٢/٢٤

٤ روز مونده به ازمون.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

چهارشنبه...روز آخر تست.شدت استرس بالا

شب رفتم مهموني تا ١ شب

اومدم خونه از استرس صبح نخوابيدم شايد ٢ ساعت چشام بستم

٥ صبح سمت زنجان

٨ صبح شروع آزمون تا ١٠:٣٠

ساعت ١٠ تموم كردم٤٠ تا تست!!!

از حس خوبم يا خوشحاليم بگم؟؟من نظارت ٤٠ تا زدم كه با ٣٠ تا هم قبولم.

اجرا سخت بود ٢٧ زدم مهمم نيست برام چون من آدم سر اجرا رفتن نيستم.

٧ عصر رسيدم ابهر

از شدت خستگي تمام بدنم درد ميكنه و اين خوشحاليم بايد اينجا ثبت ميشد.

نخوابيدم كه اينجا تايپ كنم.

انقدر ارزش اين تاپيك برام زياده...

نظارت قبول شدم.تمام.شروع مرحله جديد از زندگيم?

خدايا شكرت.من خونه تستام تا ٢٧ روز آخر ٣٨ رسيدم سر جلسه ٤٠.

فقط ميگم خدايا تو باز هم منو شرمنده خودت كردي?

ميخوام يك هفته استراحت كنم.از خوشحاليم لذت ببرم.طول هفته با دوستام قرار دارم و ميخوام كيف كنم بعد از ٢ سال استرس آزمون داشتن?

خدايا شكرت?

١٤٠٢/٢/٢٨

نظارت

 

 

 

  • Like 3
لینک به دیدگاه

رو يه تيكه سنگ كنار آتيش نشستم

حس كردم پشتم كسي هست

صداش اومد

-چرا تنهايي؟برات خوشحالم نتيجه تلاشهات ديدي

+نميدونم همه مشغولن منم اينجا نشستم چرا اومدي پيش من برو تخته بازي كن..اره واقعا از ته قلبم براي اين موفقيتم خوشحالم منتظرم نتايج بياد و راحتشم

-مسئوليتت بيشتر ميشه ولي نگران نباش من كنارتم

+تو هميشه مراقبي خيالم راحته 

-اينكه برام دختر انتخاب كردن ناراحت شدي اومدي بيرون فك نكن نفهميدم ديگه ام به من دروغ نگو ك همه مشغولن

+زندگي خودته بايد سروسامون بگيري.بله ناراحت شدم قلبم درد كرد بغض كردم دروغ نگم؟ اومدم بيرون اشكمم ريخت.گفتن اينا دردي رو دوا نميكنه بگم كه چي؟!

-ميديم قيافه ت ديدي كه گفتم تو تاييد كني ميرم جلو.ميخوام تاييد نكني

+رو دختر مردم عيب نميزارم.

-نزار.بگو مناسب هم نيستيم.تو خودت ميدوني دل من با كيه...نمك رو زخم نپاش

+تهش نشدنيه اين خواسته دلت.قول داديم كنارهم باشيم

-پس با منم كاري نداشته باشيد من زن بگير نيستم وقتي دلم عقلم كنار توئه

+من موندني نيستم ما مال هم شدن نيستيم و نميزارن.

-حرفاي تكراري...تموم كن.مهم منم و تو.جفتمونم كه ازدواج نميكنيم.تمام

+اوهوم.بشين كنارم

-قربونت بشم نبينم اشك بريزيا...ميدونم حالت بد ميشه واس همين گفتم باشه كه بحث تموم كنن من يه تار موي تورو با هزارتا دختر عوض نميكنم

+خانوم دكتر پيدا كردن برات

-من خانوم مهندس دوست دارم قربونت بشم

+نگو گريه ميكنما.اه 

-گريه كني ميرم زن ميگيرما

+بيخود ميكني

-غلط ميكنم.خوبه؟

+اوهوم.بريم پياده روي؟بارونه

-اره دخترم پاشو برم كاپشنت بيارم سرد ميشه

١٤٠٢/٢/٢٩

  • Like 1
  • Sad 1
لینک به دیدگاه

امروز ۳/۳/۱۴۰۲ 

رفتم دنبال کارام کلی حرف و مشاوره تو ذهنم 

اومدم اجرا کنم 

گفتم اخرین مشاور رو از وکیل بگیرم ساعت ۱۲ بهم وقت داد 

رفتم وقتی ک حرف میزد چشام پر اشک بود با زور کنترلش کردم همه راه های جلو رومو بست 

سوار ماشین شدم رفتم سرکار 

همکارم پرسید خوبی ؟ گفتم نه براش همه چی رو توضیح دادم 

همون موقع همکارم اومد دنبالم رفتم با دخترا ناهار خوردم یکیشون پرسید چرا اینجوری ای گفتم همه کشتیام غرق شده یه ذره خندیدم 

رفتم تو کانکس خودمون 

گفتم میخوام رو زمین بشینم همکارم گفت کثیف میشیااا یه خنده معروفم زدم ک همه بهش اعتراض دارن (نمیدونم چ لبخندیه همه میگن فلانی همیشه ارومه با خنده هاشو نگاه ش ولی ادمو داغون می کنه ، اون سری می گفتم همه ب من زور میگن گفتن بهم شما با خنده هات کارخونه رو بهم ریختی بابام می گفت خنده هات قشنگه کسی دیگه نگفته بود چشه خنده هام ) 

بگذریم 

همکارم دید حالمو ، گفت من میرم سرپروژه ،در رو قفل می کنم کلید داری دیگه ؟ گفتم اره 

یه ذره نشستم اشکام اومد دیدم تایم ندارم برای این کارا صبح تا ظهرمو از دست دادم 

رفتم برنامه فردا رو دادم و.... 

 

نمیدونم بعدش چی میشه ، چقد داغون تر میشم چقد میتونم از حقم دفاع کنم نوشتم ک باشه عکس العمل اینده مو نسبت ب حال و روز امروز ببینم 

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...