reza.eng 1843 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۴ سی روز روزه گرفتیم شاید سی روز گنه کمتر کردیم برای سحر بیدار شدیم نماز صبح سر وقت خوندیم تشنگی کشیدیم گشنگی کشیدیم انتظار شنیدن اذان کشیدیم سی روز توی گرما روزه گرفتیم سعی کردیم کمک کسی کنیم قرآن ختم کردیم شب قدر گریه کردیم و از خدا بخشش خواستیم توبه کردیم و حلالیت طلبیدیم حالا اون سی روز تمام شده میتونیم همو درک کنیم برای تمام ایام سال؟ می تونیم که توبه نشکنیم؟ میتونیم دل نشکنیم؟ میتونیم سال دیگه بجای قرآن به سر گرفتن به قلب بگیریم؟ می تونیم تهمت نزنیم؟ می تونیم با هم بخندیم اما به دیگری نخندیم؟...... 11 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 تیر، ۱۳۹۴ دست خودم نیست، گاهی دلم میگیره.. 15 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ خستم میقهمی خستهههههههههههههههههههههههههه. 9 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ دوست داشتم زندگی بنجامین باتنی داشتم در پیری به دنیا می آمدم و در 1 سالگی از دنیا میرفتم... به مرور جون میشدم هر چه میگذشت جون و جون تر میشدم از پختگی به خامی میرفتم اون موقعه دیگه افسوس گذشته و زمان هایی که رفته رو نمیخوردم اشتباهی نبود که ازش درس بگیرم ... 20 لینک به دیدگاه
?., 1265 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ یه روزی که از همه ناراحتی، از همه دلگیری،امیدی به هیچ کس نداری...یکی مثل فرشته میاد تو زندگیت...خیلی دوسش داری....یه حستازه بهت میده...به احساسش مطمئنی ولی میدونی هیچ وقت نمیتونی باهاش باشی....... سردرد میگیری.....دوسش داری خیلی زیاد....دلتنگمبه اندازه ی همه ی حس خوبی که بهم دادی......... 13 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ یه روز تعطیل... یه هوای طوفانی... یه آسمون آبی.... یه خونه آروم و ساکت... یه من....یه "تو".... یه هوای دلگیر.... 94/4/28 15:52 9 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ راستی دوستان عزیز از سما شیرینی بگیرید ارشد ارزیابی دانشگاه خودمون پذیرفته شده اونم بدون کنکور البته هنوز به ما شیرینی نداده نه سما نه فرزانه اون یکی دوستم که آلودگی محیط زیست قبول شده بدون کنکور 11 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ هنوز تو خیابون آب میخورم دور و برم رو نگاه میکنم . تازه به ماه رمضون داشتم عادت میکردم 14 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ از تغییر مسیر تو زندگی نترس . . . 17 لینک به دیدگاه
reza.eng 1843 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 تیر، ۱۳۹۴ همیشه برای داشتن باید جنگید برای بدست آوردن با ارزش ها باید جنگید اما انسان ها مغرور حاضر جنگیدن نیستن و ترسو بودن خودشون با جمله همیشه که نیست اینطوری لذت داره هرچی قسمت باشه سرگرم می کند اینجور آدما ترسو هستند 11 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ سلام دوست دارم چندخطی بنویسم.. شاید نمیتونستم بیام بنویسم به دلایلی و حرفایی ولی اومدم دیگه بنویسم.. من روزی که از اینجا رفتم به خاطر یه دلیل و یه قسم بود رفتم نمیتونستم برگردم.. ولی همیشه با یه دوست صحبت میکردم که دلم نمیاد اینجا رو ترک کنم خیلی ها شناخت داشتن به برگشتنم و امید داشتن به دایی اینو گفته بودن ... ولی برگ زندگیم برگشت و برام اتفاقاتی افتاد که کلا دیگه نتونستم برگردم.. از اونور ناراحتی هایی داشتم که کلا منو ناامید کرده بود از زندگی ...اینکه شکست رو قبول کردمو میخوام برم ... اینکه خیلی اتفاقاقتی بیفته که کلا به همه چی ناامید بشی .. نمیتونم اینجا عنوان کنم ولی خیلی ها خبر دارن.. سختم بود باورش اینکه چه جور کنار بیام و چی بگم.. چیکار کنم.. شاید باعث شد اون اتفاق که دیگه برنگردم اینجا.. ولی یکی از دوستام برگه سبز زندگی و زیستن رو بهم داد و نشون داد.. شاید اینجا نبودم.. ممنونم ازش.. از تمام دوستانی که در دوره بیمارستان من درکنارم بودن.. و از تمام کسایی که برای من دعا کردن ممنونم.. و از همه معذرت میخوام بخاطر اتفاقی که دردناک ترین حرف دنیا اول برای خودم بود و بعدا برای دوستانم... به هیچ زبانی نمیتونم زحمات تمام دوستان رو جبران کنم.. و هیچ توجیه ای ندارم.. ببخشید از تمام دوستانی که با برخورد سرد من مواجه شدن واقعا شرایط سختی داشتم و دارم.. و به امید حرفای شما زنده ام و زندگی میکنم.. یه خبر خوش که دارم اینه دوره درمانمو شروع کردم.. خبرای خوشی دستم اومده و به قول یکی از دوستانم خبرای خوب در راههه به امید خدا.. من هیچ وقت شکست رو قبول نکردم و نمیکنم. و به قول یکی از دوستان که بالای پروفایلم حرفشونو نوشتم.. قوی جلو میرم.. میتونم. همینطور که تونستم 35کیلو کم کنم.. همینکه ریسک ترین عمل قلب رو انجام دادم اینکاررو هم میتونم کنم.. توکل به خدا دوست دارم باز با دلای مهربونتون برام دعا کنید این ارادم محکم بشه.. و تنهاارزویی که دارم اینه درد نکشم.. ممنونم ازهمتون. و عذرخواهی میکنم از تمام کسانی که خبر ناخوشایندی از من شنیدن.. واقعا میگم چه پسر چه دختر دوستتون دارم.. مثل خواهرا و برادرای گل من میمونید .. خدابه همتون سلامتی و موفقیت بده. 39 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ بخوااااااب ديوانههههه !!! نداي درون من :| 17 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ اثلا حوصله شر و ور و مسخره بازی و دوز و کلک ندارم 14 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ با لراز پام روزی 4 ساعت میخوابم.خدایا فک کنم دارم میام پیشت برو فکراتو بکن ببین چی میخوای بپوشی 14 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ چرا اين دو شب انقدر خواباي بد ميبينم!! پريشب خواب ديدم جنگ شده!! ديشب حواب ديدم داعش اومده !! حس نا امنيه بدي داشتم!! هنوزم باهامه 9 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ خواب زن میگن چپه انشالله اینجور باشه بگذریم .... الان تو برهه ای هستیم که میتونیم هم به ثریا برسیم و هم میتونیم به مذلت بشینیم میگم الان فرصتی که میگن شانس در خونتو میزنه همینه میتونیم سرمایه رو برزیم تو صنعت اونم مادر نه ات اشغال و یا میتونیم ات و اشغال بریزیم مثل پفک و چیپس رو وارد کنیم بوخوریم و خوش باشیم الان وقت تصمیم گیریه دقت کنین و دنبال کنین اخبار رو الان هیئت المانی ایرانه ببینیم چه میکنه این وزیر صنایع؟؟؟..... 16 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ ي مدتيه دارم فكر مي كنم چقدررررر ما غلط املايي داريم تو نوشته هامون!! شايد خيلياش براي راحتي تو نوشتن باشه ها ولي به نظرم يجورايي ناجور داره ميشه!! زياد داريم به بيراهه ميريم!! كار از سپاسگزار و اينا هم گذشته!! 12 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۴ بزرگ ترین راز زندگیم گفتم...."بهش" 8 لینک به دیدگاه
sama-sh 6913 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۴ دلتنگی از یجایی به بعد دیگه خیلی آزارم میده… 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده