رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

من مسافرم...مقصدم ایران است...

 

از این گوشه به آن گوشه ی تابلوش می دود خیالم....

 

یک روز مهمان توام در شیراز...یک روز مهمان اویم در نصف جهان....یک روز هم مهمان آنانم در دیار تبریز....

 

به شما پایتخت نشینان هم سر می زنم...اما چه فایده که نیستین....پس من در نبودتان از هوای خوب شهرتان به جایتان نفس می کشم...

 

و در اخر سُر می خورم از دماوند رو به دریا.....

 

نسیم دریا را که استشمام کردم.....تمام خاطرات را بغل می کنم....برمی گردم به نقطه ی شروع.....

.

.

.

مدتی نیستم به خاطر این ایرانگردی که وصفش رو کردم.....

 

مواظب عیدتان باشید که عسل باشه.....به هم زهر نکنید با طعم کینه های گذشته....

 

سالتون نو....نه کهنه ای که لباس نو پوشیده.....سالتون از دل و روح نو....

 

شیرینی پیشکش لحظه های عیدتون....البته پیشاپیش...

 

به شرط زنده بودن سلام می کنم مدتی بعد از سفر.....مواظب خودتون باشید...:icon_redface::icon_gol:

 

عیدی من در لحظه ی تحویل سال نو....اونا که به یاد من هستند...و من به یادشون هستم....فقط و فقط آرامشه.....:icon_redface::icon_gol:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

کاهش سرعت نت کشور بخاطر جلوگیری از حملات سایبری واقعا دیگه ازون حرفاس ، به کره شمالی خوش آمدید

  • Like 14
لینک به دیدگاه

31 فروردین 91

بگذریم

هائد

 

بی نگاه احدی روی پاهایم هستم

امروز در تنپوش سبز یک فضای باز

جوان هایی را دیدم که به ریش سفید پیرمردی چون من میخندیدند و بگذریم

بگذریم از عهد های شکسته شده از نامردمان روزگار و بگذریم

دلم آرامش سالهای جوانی را می خواهد گرچه بگذریم

من در این بی هوایی ها نفس کشیدم ، خار در گلو دارم که سخن نمیگویم

این کلمات سخن من نیست ، جامه دریدن هاییست که صدا می دهند و باز هم بگذریم

میترسم از روزی که روز نباشد ، شب تاریک باشد و من پیرتر از قبل شوم و باز هم بگذریم

میآید آنروز همه می گویند چشم بر امید باز کن - با که سخن میگویید وقتی امیدم بگذریم

راستی ، بگذریم

  • Like 18
لینک به دیدگاه

وای خدای من داغون شدم ..

چقدر اعصابم بهم میریزه میبینم یکی به یکی دیگه خیانت میکنه

همین الان یه خبر از دوستم شنیدم

با بغض و ناله بهم میگفت فلانی بهم خیانت کرد

بهم میگفت هنوز دوسش داره

اینو که گفت میخواستم سرمو بکوبم به دیوار دوست داشتن تا چه حد ...

 

وای / وای / یاد درد خودم افتادم / چقدر سخت بود / الان که دارم به اون روزا فکر میکنم بغض گلمو گرفته

 

خدا به دوستم صبر بده

نمیدونم میتونه از پسش بر بیاد یا نه

واسش دعا میکنم

خدایا به امید تو / هوای این رفیق مرد و مشتی منو داشته باش :icon_gol:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

اندکی دورتر از اینجا،

 

جایی ست که من برای تو بی تاب ترم

 

جایی که کلیدها رقصی با قفل ها ندارند

 

از آماسهای کلماتم پیدا نیست؟

 

این ضربه کاری بود...

 

حتی برای باختن هم دیر شده

 

باور کن این بازی تا انتهای شب

 

ما را خواهد برد

 

بیا

 

بیا و این ورق را طوری برگردان

 

که بانوی دل باشد.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

دلم میخواد بزنم تو سر دانشجویی که زمان دانشجوییش درست درس نخونه ( با خودمم :whistle:) :4564:

قبل از اونم بزنم تو سر اساتیدی که تدریس رو صرفا واسه بدست اوردن پول انجام میدن ، بقول دوستم جز دسته استاد بیشعورها هستن :w000:

:vahidrk:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

فارغم از هر دغدغه و مشغله ای .....:ws37:

این روزا سرگرمیم تو انجمن شده موندن تو پروف و گوش دادن به آهنگش!

همه احساسم تو این آهنگه:ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

هیییییییییییس همه جا تاریکه/ نفسهام برای هم پشت پا میگیرن/ صدام گسه/ حرفام تلخه/ نگاهام گزندس/ آرزوهام نفرینه/ خنده هام زهر خنده/ سر تیتر همه افکارم انتقامه/ در نهایت این دلمه که زیر بار اینهمه کمرش شکسته- نرفته، مونده- میدونه همش تصوراتمه- میدونه که محاله بتونم اینقدر بد باشم/ کاش همه چیزم خوب بود اما دلم تاریک، گس، تلخ، گزنده، زهر آلود و انتقام جو بود. آخه بیشتر آدما عادت دارن به صورت نگاه کنن نه به صیرت،

  • Like 5
لینک به دیدگاه

هیچ‏ ‏وقت‏ ‏کسی‏ ‏رو‏ ‏تو‏ ‏جمع‏ ‏تحقیر‏ ‏نکنین..‏ ‏هرچیم‏ ‏سمتتون‏ ‏بالا‏ ‏بود‏ ‏یا‏ ‏اون‏ ‏طرف‏ ‏کار‏ ‏اشتباهی‏ ‏کرده‏ ‏بود‏!‏!

  • Like 18
لینک به دیدگاه

دختر : بابا کی میریم خرید کنیم؟

پدر: دخترم هنوز حقوق ندادن همه جنس ها گرون

امسال یه کم باید صرفه جویی کنیم

اخبار ساعت 9: آقا اومدین خرید ؟؟؟

بله خیلی هم خوبه جنس ها ارزون هستش

... و قیمت ها مناسب .

دختر نمیدونه پدر کارگرش دروغ میگه یا اخبار . . .

  • Like 14
لینک به دیدگاه

موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش دید؛

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد؛

همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد؛

ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید؛

از مرغ برایش سوپ درست کردند؛

گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند؛

گاو را برای مراسم ترحیم کشتند؛

و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد؛

و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد ...!

  • Like 10
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...