MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۲ چقدر خوبه زیر بارون ... دستتو بذاری تو دست تنهایی و قدم بزنی...:aghosh: 13 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ چقدر دلم هوای بچگی هامو کرده... همون وقتایی که لحظه شماری میکردم که 6 سالم بشه و کلاس اول ثبت نامم کنن !.. همون وقتایی که به هیچی فک نمیکردم جز به دفتر نقاشی و مدادنگی هام... 14 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ بی مناسبت کادو بخر ! بگو این توی ویترین برای تو بود ! در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده ! لباس های رنگی بپوش ! آب نبات چوبی لیس بزن ! نوزاد فامیل رو بغل کن ! عکسات رو با لبخند بگیر ! بستنی قیفی بخور ! زیر جمله های قشنگ یه کتاب خط بکش ! به کوچیکتر ها سلام کن ! تلفن رو بردار و به دوست های قدیمیت زنگ بزن ! حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو ! زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن ! هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش ! توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟! خاطرات قشنگ رو بنویس ! بالا بلندی، وسطی بازی کن ! قاصدک ها رو بگیر و آرزو کن و فوتشون کن ! نفس های عمیق بکش ! به درد و دل دیگران با دقت گوش بده ! سوار تاکسی شدی بلند سلام کن ! جمعه ها کوه برو، هر جاش که خسته شدی، یه ذره دیگه ادامه بده ! نون خامه ای بخر و با لذت بخور ! قبل خواب، کارای روزت رو مرور کن ! هیچ وقت خودت رو به مردن نزن ! چون ... هر جا وایستی، مُردی !! زنده باش، زندگی کن ! 13 لینک به دیدگاه
MahSa.92 2151 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ خدا جونم مرسی که کمکم کردی سر قولی که به خودم دادم بمونم ... مرسیییییییی 12 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ مــی پسـندم پــایـیـز را که مـعـافـم مـی کـنـد از پـنـهـان کـردن دردی کـه در صـدایـم مـی پـیـچــد ُ اشـکـی کـه در نـگـاهــم مـی چـرخـد آخـــــه هـمـه مـی دانـنــد ســــــــــــــــرمـا خـورده ام 12 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ به محتاج تو محتاجی حرومه افشین یداللهی آری . . . 11 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ حس غریبی است پر کردن تنهایی با آدم هایی که از خودت تنهاترند... با آدم هایی که سرنوشت تو و آنها را در یک نقطه تقاطع داده است و تو می خواهی دو خطی را که هر لحظه از هم دور می شوند به زور کنار هم نگه داری... نمی شود... تلاش بیهوده ای است... 18 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ امروز با دوستام يه عالمه حرف زديم... بالاخره اين سكوت لعنتي مسخره رو شكستم. نميدونم چرا بعضيامون نميخوايم حرف بزنيم؟ حس خوبي بود اينكه يه كمي شناخته شدم و شناختم بايد دوباره تجربه اش كنم... 15 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ زمان وایستاده روی نقطه تنهایی من .... 13 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ خسته شدم از بس افقی به مانیتور نگاه کردم بابا از ناحیه سر دچار ساییدگی شدم فکر کنم از بس سرم رو بالشت بوده دهههههه 9 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ اووووه! خدا سال پیش، تغییر فاز دادیم! از یه انولوپ چند لیتری اومدیم توو یه انولوپ خدا لیتری! اکسیژنش رو حروم کردیم و گفتیم زندگی می کنیم! این ظاهرشه! در اصل، هر لحظه به خنده ای، به گریه ای، به حسی و به فکری و جرقه ای و حرکتی، زنده ایم! 364 روز فوتمون می کنن! یه روز هم ما فوت می کنیم! زندگی زیباس! زیباییشو اون 364 روز می بینیم، یه روز می مونیم توو کف ک چرا بقیه نمی بینن؟؟ 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ بعضي آدما حضورشون حتي مجازي، عجييييييييب بهت آرامش ميده! 12 لینک به دیدگاه
sasan2007 1323 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۲ کاش بعضی آدما می فهمیدن که الان باید قدر همو دونست الان باید به هم امید بدن الان باید با هم صادق باشند الان باید همو درک کنند وگرنه بعد از مردن هم دیگه این ها حسرت های بزرگی توی دل میشن 9 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ تا میخوای عادت کنی باز یه تلنگر دیگه بهت وارد می کنن... دیگه باید تمرین کنم کمی دل سنگ شم وگرنه دلی برای خودم باقی نمیمونه!! هر روز....روز جدید...اتفاق جدید! نمیشه ادم غصه عزیزش نخوره؟میشه اخه!!! خدایا مراقب همه باش....مراقب ماهم باش 8 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ چقدر امروز به هممون خوش گدشت...ولی وقتی داشتم بر می گشتم خونه حس کردم با رفتنش داره تمام احساسات من رو هم می بره... 9 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ گواه و مدرک نمی خواد دوست داشتن! همین که به خاطر دیدن اسمش، یه دونه اشک کوچولو بیاد و بی صدا رو گونه ام بشینه، نشون می ده که هنوز بعد یک دهه، به یادشم! به یاد روزایی که اون پیشمون بود... 14 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ من هیچگاه نمی خوابم از هوش می روم دیروز رفته بودم امروز هم از هوش می روم افتادنی که مرا می افتد هنگامه ی منی که می افتد معشوق جان به بهار آغشته ی منی ، منی ، منی که مرا می افتد و می روم از هوش منی اگر تو مرا تو شانه بزن زانو منی از هوش می… می توانید اجرای این شعر را با کمی تغییر با صدای محسن نامجو از لینک زیر گوش کنید: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام رمز فایل: hesamtanhai 5 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ امروز راه رفتیم تو دانشگاه فقط خندیدیم نمی دونم چرا این جوری شدیم ما! به درز دیوار هم خندمون میگیره کلا انگار تو دانشگاه هرچی به آخراش نزدیکتر میشی بیشتر خوش میگذره خدا ترمای آخرو بخیر کنه! 15 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۲ چقدر ذهنهای مسموم شده دور و برم هست هر چه زمان میگذره این اتفاق پر رنگتر میشه چطور باید با ذهنهای مسموم مبازره کنم؟راهش چیه؟ چقدر دنیا عوض شده خیلی چیزایی که بد هستن به معنای واقعی عادی شدن و در عوض کارای خوب کم و ناپیدا شدن و جالب اینه که میگن هم رنگ جماعت بشیدبه چه قیمتی هم رنگ بشم؟؟؟؟؟؟ 15 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۲ اخ جوووووون نزدیک ۳۰ واحدام رو زنده کردم و ۲ ترم جلو افتادم :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v.... خدا خیر رییس دپارتمان بده:aghosh:...این دفتر پذیرش که فقط چوب میذاره لایه چرخه آدم! 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده