رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

* v e n o o s * مهمان

احساس میکنم پیر شدم و شدیدا به بازنشستگی نیاز دارم و باید برم مسافرت،:ws3:

 

آخ این پروژه آخر رو بدم و راحــــــــــــــــــــــــــــــت بشم !!!:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

معتقدم همونطور که گاهی قطع عضو جان انسان رو نجات میده در سیستم اداری هم نیاز به قطع عضو داریم اعضای متعلق به دهه 40 و 50 باید از سیستم قطع بشن شاید عفونت از بین بره

  • Like 11
لینک به دیدگاه

روزهاي خسته‌ي اسفند . . .

از پي هم مي‌دوند!

و من

در حساب و كتاب امسال

باز هم تو را كم آورده‌ام...!

 

3ومی میشه!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

آخـــــــــــیش پرشین گیگ دُرُس شد hanghead.gif

تمام شریان های حیاتی بدنم منجمد میشن وقتی می ترکه این سایت ...... تصور اینکه تمام لینکایی که تو انجمن گذاشتم می خوان بپرن ....... وااااای خدای من :icon_pf (34):

  • Like 12
لینک به دیدگاه

کسی از ما نمی پرسه که بهارمون کجاست

خنده ی سبز بهار کجای گریه های ماست ؟

کسی از ما نمی پرسه که کجای جاده ایم

بین این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم ؟

کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رو

به دل ما یاد بده تولد دوباره رو

تقویم کهنه رو باید ببندیم

بازم باید دروغکی بخندیم

بهار داره پا می ذاره تو خونه

قناری دل ما کی می خونه ؟

یکی باید واسه ما بهار رو معنا بکنه

سفره ی گمشده ی هف سین پیدا بکنه

یکی باید بیاد و بگه بهار چه رنگیه

یگه تحویل سال چه لحظه ی قشنگیه

یکی باید بیاد سین سکوت رو بشکنه

رمز قد کشیدن رو تو کوچه فریاد بزنه

تقویم کهنه رو باید ببندیم

بازم باید دروغکی بخندیم

بهار داره پا می ذاره تو خونه

قناری دل ما کی می خونه ؟

"یغما گلروئی"

  • Like 8
لینک به دیدگاه

توی این همه خیابون شهرم

خیابون طالقانیو بیشتر از همه دوست دارم...

چون توی شلوغترین ساعت های روز هم بازخلوته

الان دلم میخوادش:sad0:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

چه خوب یاد گرفتم نقش بازی کنم...!

دیگه به همه ی غم ها می خندم...فقط موندم این وسط روی اونا کم می شه یا من؟!!

 

بی خیال همـــــــــــــــــــــــــه چی...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

خواستم عدسی درس کنم عدس گذاشتم خیس شه اولش کم بودا بعد رفتم دیدم انگار عدسا زاییدن فک کنم تا یه هفته باید عدس بخورم:4564:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

اَه ... انقدر بدم میاد ظهر میخوابی ، بعد که بیدار میشی هیشکی نیست...

همه ی چراغا هم خاموشه!

نمیفهمی شب خوابیدی الان صبحه یا ظهر خوابیدی الان شبه ..!

  • Like 11
لینک به دیدگاه

مرد بد نما

امروز سروده شد

 

 

تو خاطرات سوخته ی امروز

تصویر مردی بدنما دیدم

چشماش شبیه چشمهام بودش

از این شباهت واااااااااای گرخیدم

 

تقویم سوخته توش نوشته باز

از روزگار من ، جدایی ها

توی یونسکو ثبت شد این روز

روزجهانیه ِ تباهی ها

 

تو خاطرات سوخته ی امروز

موهای ریخته باز فراوونه

بازم نوشته این دم عیدی

ارزون ترین کالا فقط جونه

 

من شومم و شومی مرامم هست

جای قناری جغد دوس دارم

با دیدن فیلمای چاپلین هی

با هر درام بدجور می بارم

 

تو خاطرات سوخته ی امروز

سنگک بیاته برری سوختست

گندم بهای پاک بودن نیست

پشکل بهای پاک بودن هست

 

این بار مرد بد نما گم شد

خاکستره عمرش چه کوتاهه

پایان این شعر شتاب انگیز

تنها پناه ِ امن من آهه

 

. . . .

  • Like 13
لینک به دیدگاه

امروز یه لحظه فک کردم دارم میرم تو دهه چهارم زندگی حس بدی بهم دست داد کلا حالم بد شد امروز:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 12
لینک به دیدگاه

مامانم ساعت8 اومده بالا سرم که پاشو صبحونه بخور من 100 دفعه نمیتونم صبحونه آماده کنم

گفتم 5 دقیقه فقط:icon_razz:

گفت تا برسم آشپزخونه بیدارشدیا

تو اون 5 دقیقه 1سره صدا کرد پاشو...پاشوو...پاشوووو....پاشووووووو

کوفت کرد اون 5 دقیقه رو

بیدار شدم تا صورتمو بشورم دیدم خودش رفته خوابیده:banel_smiley_4:

گفتم ای وای ببخشید مامان دیر بیدار شدم تنهایی صبحونه خوردی :5c6ipag2mnshmsf5ju3

گفت نه تو بخور حالا من 1 ساعت دیگه پا میشم بخورم...:w74:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

حُناق گرفته این بلبل سَرگشته....

 

حریصِ یک لحظه هم خوانی ست با جفتی که پرواز کرد رو به آسمان...

 

نه با بالِ خود...

 

با دستِ زندانبان...نه به اختیار...به اجبار...

 

هنوز دِق نکرده....تا بماند به پایِ آن عهد، چند صباحی...

 

تا در لحظه ی وصال در آسمان ها نگوید جفتش که...

 

چرا بد عهدی کردی؟!....سِگرمه هایش در هم نرود یار.... :icon_redface:

.

.

.

حال و هوایی دارند این دو جفت بلبل تکیه داده به هم در یک قفس....

 

اسیر...ولی دل بسته به هم.... :icon_redface:

تازه بعد از رفتن یکی شون می فهمی که تنها دلیل موندنشون دیگری بود...نه خود... :icon_redface:

 

 

  • Like 12
لینک به دیدگاه

ب همکلاس دبستانم اس دادم ک چ خبر چ میکنی؟؟؟؟؟؟میگه دارم فوقمو تموم میکنم دنبال دکترا هستم.......اونوقت من ن تنها هنو فوق نگرفتم بلکه ب دکترا فکر هم نمیکردم.......:4564:از خودم بدم اومد ......از بی هدفیم و بی انگیزه بودنم......از بیکاریم.........انگار من با همه فرق دارم.......

کلا از زندگی عقب افتادم....

وقتی خودمو مقایسه میکنم دلم میخواد بمیرم.......البته همه مثه هم نمیشن ولی بازم......:hanghead:چیکار کنم خدایاااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟

  • Like 15
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...