رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

گاهی نوشته هامو کسی دوس نداره بعضی اوقات نوشته هام ممکنه کسانی رو ناراحت کنه

 

باید حواسم باشه به چیزی که مینویسم , با نوشته هام کسی رو ناراحت یا دل کسی رو نشکونم

 

معذرت میخوام .........

  • Like 18
لینک به دیدگاه

تو این مدت اخیر به خاطر فشاری که به خودم آوردم کمر دردم زیاد شده خیلی.... یه جورایی تو استراحت مطلق به سر می برم...

 

خدا کنه تا یکی دو هفته دیگه بهتر بشه بتونم از مهر برم پیاده روی هر روز :hapydancsmil:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

لذتی که در "چتر شدن تو خونه ی مامان بزرگ" هست ، تو هیچی نیس :hapydancsmil:

مخصوصا وختی خاله و دایی مجرد و هم سن و سال داری :hapydancsmil:

مخصوصا وختی بجز مجردا ، متاهل ها هم با نی نی هاشون اومدن اونجا و قراره یه هفته ای بمونن :hapydancsmil:

 

و مخصوص تر از همه ی اینا ، وقتیه که باغ پسته ی بابابزرگ ثمر داده و الان وقت شنا کردن تو پسته هاس :w02:

 

آخخخ که چقد دلم گونی گونی پسته ی تازه میخواااااد :hapydancsmil:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

تا دیروز که تو خلوتت گریه میکردی و طوری که کسی متوجه نشه اشکاتو پاک میکردی.

ولی من میدیدم.

همه میدیدیم.

بیشتر از اون چیزی که فکر کنی حواسمون بهت هست.

یه وقتاییم حق حق گریه هاتو میشنیدیم.

معلوم بود که دیگه نمیشد کنترل بشه.

امروز به خاطر من خودتو خوشحال نشون میدادی

ولی نمیدونستی منم مث توام

چه نقابهای قشنگی

به خودت نگفتم ولی اینجا میگم که ....

ممنونم...hanghead.gif

  • Like 19
لینک به دیدگاه

خوب آدما خودشون رو نشون می دن...من که فقط سکوت کردم و حتی نگاهش هم نکردم...هر چی دلش خواست گفت ( که البته به نظرم نشونه ی شخصیت خودش بود).... فقط با یه لبخند رد شدم...:icon_redface:

طفلی اون یکی که چشاش زده بود بیرون و دهنش کف زمین بود...:jawdrop:

اگه روانشناس و مشاور مملکت می خواد این باشه...وای به حال بقیه ی آدما....:164:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

امروز بدترین روز زندگیم بود البته به قول خیابانی چون از 12 گذشتیم و الان تو فرداییم پس میشه دیروز

چیز بدتر اینه که روز قبلش بهترین روز زندگیم بود

به هر حال یه سری هدف و ارزو داشتم که چندین سال بود دنبالش بودم هر روز این ارزو ها ضعیف تر می شدن تا امروز تو یه لحظه همه اش خاکستر شد برام عجیبه چرا ناراحت نشدم چرا عصبی نشدم ولی یه احساسی دارم که تا حالا تجربه اش نکردم نه می تونم بخندم نه می تونم گریه کنم احساس می کنم مغزم خالیه قلبم خالیه عین یه بز دارم به اطرافم نگاه می کنم فقط

  • Like 13
لینک به دیدگاه

ردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا صورت گرفت آرایشگر گفت:من باور نمیکنم خدا وجود داشته با شد مشتری پرسید چرا؟

 

آرایشگر گفت : کافیست به خیابان بروی و ببینی مگر میشود با وجود خدای مهربان اینهمه مریضی و درد و رنج وجود داشته باشد؟

 

مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از آرایشگاه بیرون آمد مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و کثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به آرایشگر گفت می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :چرا این حرف را میزنی؟ من اینجا هستم و همین الان موهای تو را مرتب کردم

 

مشتری با اعتراض گفت : پس چرا کسانی مثل آن مرد بیرون از آریشگاه وجود دارند

 

آرایشگر گفت : آرایشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمیکنند .

 

مشتری گفت : دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمیکنند . برای همین است که اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

هیچ کار درستی نیست از انسانها توقع زیادی داشت

کاش یکم فکر میکردیم که مردم در قبال ما هیچ مسئولیتی ندارن و محبتی که در قبال ما میکنن از بزرگواریشونه

پس بهتره با توقع نابجا موجب رنجش اونها نشیم :ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

این روزها دوستانم یا به فکر آنان که در قُمارِ قرعه کشی...لاتاری را بِبرند و بروند...

 

یا در این فکرند که لاتاری را نَبُرده ،بروند!

 

رفتن... و رفتن از این باب که شاید آنور جوب..شاید در ایالات متفرقه ی ینگه ی دنیا...دُمبه ی آبگوشتشان چرب تر باشد...

 

و من فرار می کنم از کارتِ سبز! و دعوت نامه ی آماده...

 

کشور گاوبازها...جایی خوبی ست برای آفتاب گرفتن در ساحل...ولی...

 

ولی من دوست دارم..عَرَق پیشانی ام به جای آن ساحل...بر این ساحل بریزد...

 

این ساحل که زباله دانی شده و جلبک های چسبیده به تانکر های چینی...دریایش را مدتی خونی کرده بود...ولی...

 

ولی باز...دوست دارم...لا به لای سنگ های همین خاک...صدای دریا را بشنوم...:icon_redface:

.

.

.

من...به چشم عده ای از دوستانم.. مجنونم و به چشمه ی عده ی دیگر خوش خیال....

 

و چه خوب که خودم هم معترفم این میان که....جنونم به خاک ست و خیالم خوش به مردمانی که می شناسمشان...:icon_redface:

.

.

.

توضیح:جلبک های چسبیده به تانکرهای چینی همون پدیده ی کِشَند قرمز خلیج فارس هست در چند سال پیش باعث شد آب های خلیج فارس قرمز رنگ بشه که استعاره شده تو نوشته هام به خونی شدن ساحل...پرسیده بودن بچه ها اضافه کردم این توضیح رو:icon_redface:

  • Like 28
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...