رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

چقدر ارامش دارم وقتی میرم بهشت زهرا. سر خاک اونایی که دوسشون دارم و الان نیستن.

دلم واست تنگ شده بابا بزرگ خوبم. زود رفتی، خیلی زود.

عمو جونم توام زود رفتی، پسرت هنوز هر شب گوشی تلفن رو ورمیداره و میگه بابا...

خاله، مهدیه تنهاست تو ام زود رفتی.

دایی میدونی دخترت الان تنها زندگی میکنه، همه فامیل نگرانشن ، چرا انقدر زود رفتی؟

دلم واسه همتون تنگ شده.....

  • Like 16
لینک به دیدگاه

در جستجوی آب.............یا درازی ها میچرخن!!!!

 

همیشه وقتی برای یه روز کلی برنامه داری همه چیز بهم میریزه صبح پا میشی میبینی آب قطعه.:4564:..... از شب قبل لوله از آزادی ترکیده و بقیه ماجرا....

 

تو مسیر اینارو دیدیم که عزیز دلم میگفت خاله اینا چی اند؟ درازیا میچرخن

 

دلم میخواد برگردم به کودکی:sigh: زندگیه مارکوپولویی هم نداشته باشم:sigh:

 

 

 

 

c378ckcyqm1ywn3j1e4.jpg

  • Like 17
لینک به دیدگاه

حتا به خودم اجازه نمی‌دادم که از آن اتاق بیرون بروم. به اتاق ما می‌گفتند مسجد، چون ما سه نفر عرق نمی‌خوردیم. و همیشه موقعی که بقیه پیک به پیک هم می‌زدند، ما سه نفر مشغول بودیم که خودمان را خواب کنیم. به رضا هم عرق نمی‌دادند چون بد مستی می‌کرد. مثلن هنوز پیکش را زمین نگذاشته بود شروع می‌کرد از کارهایی که با دخترهای مردم می کرده حرف می زد. از همه جور مزه‌ای که هرجای بدن زن ممکن است داشته باشد هم تعریف می‌کرد. حتا یک بار آب خالی را با آبمیوه قاطی کرده بودند و به عنوان عرق سگی داده بودند که بخرد و او هم طبق معمول خر مست شده بد. سال‌ها از آن خاک‌برسر گیری هایمان گذشت و من فهمیدم که بزرگترین اشتباهم این بوده که خودم را توی آن اتاق حبس کرده‌ بوده‌ام. حقیقت این بود که من نه برای ترس از خدا که دقیقن به خاطر انتظار برای معشوقم که شاید دوست نداشته است که من، مردی که عاشقش شده، عرق بخورم، این کار را نمی‌کردم. من عشقم را هم پیش فروش کرده‌ام و این حقیقت ماراست. وحالا پس از سالها درگیر یک حقیقت دیگر شده ام که: آن روزها اشتباه می‌کردم. کسی به خاطر پاک بود، از آدم تشکر نمی‌کند. این یاغی‌ها هستند که به محض اینکه فقط یک بار از خودشان خوبی نشان می دهند به یک اسطوره تبدیل می شوند. کسی برای یک عمر پاک بودن تره هم خرد نمی‌کند. یاد رضا می افتم که وقتی عرق می‌خورد می‌گفت: " به سلامتی خر که پوستش کلفته و فقط یک خر میدونه که زیر این پوست کلفت یه قلب تنها داره می‌تپه. به سلامتی پدرم که منو خرترین آدم دنیا میدونه و به سلامتی عشقم که اونقدر خره که نمی فهمه من جونمم براش می‌دادم. به سلامتی هر کی که منو به این روز انداخت و پوستم کلفت شد و قلبمو نابود کرد. می‌زنم به سلامتی همتون که می دونم خوش ندارین کنارتون بشینم و خر خنده بزنم. به سلامتی اونایی که توی مسجد خوابیدن و باور نمی‌کنن که ما این راه‌ها رو رفتیم و آخرش خوردیم تو دیوار."

 

( کپی شده از جایی دیگر )

  • Like 10
لینک به دیدگاه

من واقعاً نمیدونم آدما چرا اینقد حرفی میزنن که نمیتونن بهش عمل کنن:w58: یا عرضه اینکارو ندارن!!!!!!:banel_smiley_4:

تعدادشونم ماشا... کم نیست :icon_razz:

خب باباجون مجبوری مگه ؟ :banel_smiley_4:

نتیجه : تو اکثر مواردحرف آدمار فقط باید شنید و هیچ حسابی روشون باز نکرد :w16:

یکی رو هم دیدم حرفش حرفه هواشو داشته باشم :ws37:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

حالم خیلی خوبه چون به همه ی آدمایی که برام مهم هستن با کارم نشون دادم چقدر دوسشون دارم همونطور که نیاز داریم محبت ببینیم یه جاهایی نیاز داریم محبت بکنیم:w16::icon_gol:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

امشب تولد پسرعمه ام بود . . .

 

براش کیک درست کردیم . . .

 

شمع روشن کردیم . . .

 

گل گرفتیم . . .

 

فقط . . . تو بهشت زهرا براش تولد گرفتیم . . .

 

بجای خنده صورتمون خیس بود . . .

 

 

اتفاقات این مدت چقدر زندگیم رو زیر و رو کرده . . .

  • Like 17
لینک به دیدگاه
من واقعاً نمیدونم آدما چرا اینقد حرفی میزنن که نمیتونن بهش عمل کنن:w58: یا عرضه اینکارو ندارن!!!!!!:banel_smiley_4:

تعدادشونم ماشا... کم نیست :icon_razz:

خب باباجون مجبوری مگه ؟ :banel_smiley_4:

نتیجه : تو اکثر مواردحرف آدمار فقط باید شنید و هیچ حسابی روشون باز نکرد :w16:

یکی رو هم دیدم حرفش حرفه هواشو داشته باشم :ws37:

 

قانون شماره 5 زندگیم(!):

آدمارو نه با حرف های زیباشون که با عملشون باید باور کرد...:sigh:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نمیدونم چرا وقتی با دیگران حرف میزنم انقد خوب قانعشون میکنم ...که خودم متعجب میشم:w58:

ولی از صبح تا شب با خودم سرو کله میزنم...قانع نمیشم که نمیشم...:4564:

بابا خوب یکیم پیدا شه منو قانع کنه:w000:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

ما از اونایی هستیم که دعاهامون می خوره به پنجره بعد کمونه می کنه می خوره به سقف...سقف خــــراب میشه رو سر خودمون...:banel_smiley_4:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

این آدما که تو اتوبانا میندازن پشت آدم هی چراغ میندازن چی پیش خودشون فکر میکنن ؟!!!:w000:

حق با اوناست که از همه سبقت بگیرن یا اتوبان ارث باباشونه یا فقط اونان که عجله دارن باید برسن خونه ؟؟؟ عجب آدمایی عجب....:banel_smiley_4:

یا مثلا از این چراغ سفید تلسکوپیا میندازن و خاموش نگهش میدارن تا برسن به آدم یه دفعه فلاش بزنن !!!!:w58:

خوب بابا مگه دزد و پلیسه ، مگه جنگه یا فیلم خارجیه یا فست اند فوریسه 3 که اینطوری میکنی !!! یه موقع طرف هول میکنه میره تو گارد ریل ، خیالت راحت میشه ؟!!!

میخوای بگی خیلی خفنی ؟!!!:whistles:

بابا بزرگ شو تورو بخداااا

  • Like 15
لینک به دیدگاه

یه وقتایی انقدر حالم بده ، که میپرسم از هر کسی حالتو .

 

یه وقتایی حس میکنم پشت من ... همه شهر میگرده دنبال تو ....

  • Like 13
لینک به دیدگاه

میدونی یه وقتایی این خنده ها همشون زورکی عه واسه اینکه دیگه مامانم غصه نخوره، واسه اینکه بازم بابا از درد من از خونه نزنه بیرون، زهرا نشینه یه گوشه، سعید نگه اجی چرا اخه اینجوری داری میکنی با خودت....

خسته شدم ازین خنده ها.

شاد بودن از من فراری شده، من تو لحظه هام زندگی میکنم اما وقتی به یکم گذشته تر فکر میکنم فقط میبینم که شاید بودن تو با من فقط حال منو بهتر ازینی میکرد که الان هستم با اینکه کوتاه بود اما بهترم کرد، اینو مامان میگه:ws37:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

نمیدونم چرا کلاسمون رو مثل مرغدونی میبینم...!واقعا خیلی شبیه هستن...بچه هامون هم واقعا شکل مرغ و خروس میبینم...این وسط منم مثل ی کبک میمونم ک سرش واقعا زیر برفه!هر از گاهی با حرفای بعضی ها سرشو میاره بالا و ی نگاهی ب اطراف میندازه!از این نگاه هم جز وحشتم نیفزود...من نمیخوام مرغ باشم؛کبک بودن رو هم دوست ندارم!کبک ها خیلی بیشتر مورد طمع گربه و شغال هستن...من از اطرافم میترسم....نیاز ب کمک ی جغد پیر دارم ولی پیداش نمی کنم!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

به جرات میتونم بگم ( برای تایید حرفمه :دی ) دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم و بهترین تولدی بود که تا حالا داشتم ...

 

شاد ترین و شولوغ ترین روز و دوست داشتنی ترین افراد کنارم بودم (هرچند که جای یکی دو نفر دیگه کنارم خیلی خالی بود ) ...

از همین جا از تک تکشون ممنونم :flowerysmile:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

پاشدیم رفتیم آزمون استخدامی شهرداری، تو بخش مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و قوانین و مقررات مربوط به شهرداریها

سوال دادن کدوم کشورای منطقه تو ناآرامی سوریه بیشتر دخیل بودن :banel_smiley_4: تو آزمون استخدامی هم این سوریه دست از سرمون برنمیداره :ws27:

کلاً با این بخش سوالا خیلی حال کردم، حسابی شیفته ارتباط هدف آزمون و نوع سوالا شدم :ws28:

  • Like 18
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...