رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

محل کارم تغییر کرده

از فردا باید یه جای دیگه و با یه دسته ادم دیگه کار کنم

خب من تو بخش فعلی تقریبا 7 سال کار کردم ولی الان که دارم میرم تقریبا مثه امام خمینی در لحظه ورودش به ایران هیچ احساسی ندارم

یکی از دلایل انتقال من برخورد های بود که با ریس داشتم

ایشون اهل تبریزاند که تنها میتونم درموردش بگم خیلی متاسفم براش.

به هرحال چند ماه اینده باید اموزش و فعالیت های تازه ای داشته باشم .:whistle:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

عشق ینی این که...

هر روز ترسِ اینو داشته باشم..

یهو بی هــوا بهم بگی:

دیگه دوسـِـت نــدارم...

عشق ینی ترسِ از دست دادنِ تـــو!

من میترسم

پس عاشــقـــم...!!!:hanghead:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

گاهی هست که...

باید کاری رو میکردی ...ولی نکردی

باید حرفی رو میزدی.... ولی نزدی

باید یه احساسی رو منتقل می کردی... که نکردی

اون موقع ها ...البته یه خورده بعدش ...یه فکری تو ذهنت مدام میگه... آخه چرا نتونستی

ولی دیگه دیر شده

با خودت میگی ...نکنه مسیر زندگیم به این باید ها مربوط میشد ....و من نتونستم

یه خود درگیری بدی داری

الان درگیر خودمم...کاش با یه چَک همه چی حل میشد...ولی افسوس که نمیشه

  • Like 12
لینک به دیدگاه

یه وقتایی نمیدونی به یکی چجوری بگی نامـــرد که حق مطلبو ادا کرده باشی و طرفم بفهمه که چقدر برازنده این صفت ه :ws3:

 

 

گاهی وقتا واقعا کلمات و جملات تو بیان حقایق و خصلت های درست و نادرست آدما لال میشن :ws37:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

ساعت ها...

 

بی وقفه از تو می نویسم

 

با قلبم می نویسم

 

تو می خوانی...شاید هم...

 

سکوت می کنی...نادیده می گیری

 

برای دیگری می نویسی

 

اشک می ریزم...سکوت می کنم

 

با قاصدک ها همراه می شوم

 

با قلبم می نویسم

 

وتو باز هم برای دیگری...

 

این است تسسل عشق نافرجام مان

 

نازنین فاطمه جمشیدی

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

هر روز با تو در سرزمین رویا قدم میزنم
.

 

هر روز با عطر تن تو رویاهایم را معطر میکنم
.

 

در حالی که تو عشق منی اما من در حسرت آغوش تو ام
.

 

تو از من رویت را برمیگردانی اما من عاشق نگاه تو ام
.

 

تو در برابرمن سکوت میکنی اما من تشنه شنیدن صدای تو ام
.

 

تو از من بی اعتنا میگذری اما من در حسرت روزی هستم که بی ریا پناهم باشی
....

 

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

انتظار همه را نیز به آخر برسان

 

همه پرورده ی مهرند ومن آزرده ی قهر

خیر در کار جهان نیست ، تو هم شر برسان

 

لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد

به جگر سوختگان داغ برابر برسان

 

مردم از ماتم من شاد و من از غم خوشحال

شادمانم کن و اندوه مکرر برسان

 

مرگ یا خواب ؟!چقدر این دو برادر دورند

مژده ی وصل برادر به برادر برسان

  • Like 3
لینک به دیدگاه

محبوب دوست داشتنی ام تو کجایی؟؟؟؟؟

 

این روزها
دستانم تورا کم میآورند

 

با هر نفس در ورطه تنهایی های گاه

 

وبی گاهم رها می شوم... تا به آرامش برسم

 

باز هم نا ارام ... نا مطمئن نفس میکشم..

 

نمیدانم شاید زمان همه چیز را به نحو احسن تغییر دهد...

 

شاید بتوانم با اشکهایم کنار بیایم

 

اما با دوری تو هرگز...

 

 

نازنین فاطمه جمشیدی

 

:icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

مرتب می گویی من....!

 

تکرار می کنی تو......!

 

لحن صدایت فریادی دلخراش است

 

روحم زخم بر می دارد...

 

دیگر من و تویی وجود ندارد!!!

 

مرا را در آغوش بکش

 

آنقدر ارام و عاشقم

 

که باور می کنی ... جزی از وجود تو ام!
:icon_gol:

 

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دختر همسایمون با دوس پسرش بهم زده ، از صب تاحالا انقد کولی بازی درآورده همه ی ساختمون خبردار شدن :banel_smiley_4:

دلم برای پسره سوخت واقعا ... چه موجودی رو تحمل می کرده تاحالا :banel_smiley_4:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

این روزها

 

خودم هم به سختی نازنین را می شناسم...

 

دختر بهار... لیلی یار...

 

شده مسافر غرب انتظار...

 

همدم اشک و آه

 

یه دلخسته تنها بدون تکیه گاه...

 

تلخ... سرد ...بی احساس...

 

یه گل رز پزمرده و حساس...

 

آینه که جای خود دارد...

نازنین فاطمه جمشیدی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

نقل قول نمی گیرم که سارا عصبانی نشه :icon_redface: شما هم پاک کن نقل قولو :ws37:

.

خب من اسم هرچیزی رو عشق نمی ذارم ... تفاوت برخورد من با شما اینجاس ... :icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...