رفتن به مطلب

همفکری ایا شرایط ازدواج دارم؟


ارسال های توصیه شده

غول اره دارم کم کم میسازم

ولی یکجوری دودل شدم

 

بیرون محل کار!!

اخه به چه بهانه ای یعنی بگم بیاد کجا؟

 

الان از مرخصی اومده چادری شده

امروز که داشت به من میگفت برای این اینطوری شدم که دیگه کمتر با دیگران شوخی وراحت باشم

منم بدتر گفتم خوب کاری کردی اینطوری سنگین تر رفتار کنی بهتره:banel_smiley_4:

 

آخی... نازی...چقدر دست دست میکنی....اب میشی اینجوری که!!!!

 

خیلی مودبانه اگه برات سخته باهاش قرار بزاری بیرون و ازش درخواست کنی تلفنی بگو! حرفاتو بنویس و باز پشت تلفن بهش بگو!

پیامک نهع ها!!! تلفنی...ولی از من میشنوی لذت حضوری و یه شاخه گل رو از دست نده!:ws3:

نهع هم گفت مصر باش و چند بار دیگه درخواستت رو مطرح کن...مطمئنا در مرحله اول نهع خواهد گفت...

بیا نتیجه رو هم اینجا بگو...دوست دارم بدونم چی میشه!:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 151
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سلام

 

آخی ببینید همه دست به دست هم دادن که شما کارتونو انجام بدید، نترسید بابا، اونم مطمئنن حس کرده

 

نهههه اصلا این جمله رو نگید، یه جوری بگید که مشخص شه منظورتون ازدواج ه، مثلا بگید امکان این هست با خانواده حضوری برسیم خدمت خانواده تون؟ یا یه چیزی تو مایه های این

 

دوستمونم درست می گن، 100% انتظار اینو نداشته باشید که بار اول بله رو بگیرید

 

موفق باشید :w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سلام

 

آخی ببینید همه دست به دست هم دادن که شما کارتونو انجام بدید، نترسید بابا، اونم مطمئنن حس کرده

 

نهههه اصلا این جمله رو نگید، یه جوری بگید که مشخص شه منظورتون ازدواج ه، مثلا بگید امکان این هست با خانواده حضوری برسیم خدمت خانواده تون؟ یا یه چیزی تو مایه های این

 

دوستمونم درست می گن، 100% انتظار اینو نداشته باشید که بار اول بله رو بگیرید

 

موفق باشید :w16:

 

خوب دقیقا چی بگم

شما بودید چی میگفتید؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بابا پَ چرا شما اینقدر سختش میکنید ؟؟؟

 

هم شما ازتون سن و سالی گذشته هم اون خانم قطعاً اگه شما به اون خانم پیشنهاد بدید ایشون قصد شما و پاک بودن نیتتون رو میفهمن یا میگه آره یا میگه نه یا میگه باید بیشتر با هم آشنا بشیم ...

 

اگه توی محیط کار یه وقت با هم تنها شدید و موقعیتش پیش اومد بهش بگید اگه نه تلفنی یا بیرون از محیط کار موضوع رو اینجوری مطرح کنید که میشه خانواده هامون بیشتر با هم آشنا بشن ؟؟؟؟ اینجوری که بگی دیگه 100 % مطمئن میشه که شما قصدتون ازدواجه و نیت دیگه ایی ندارید ... بعد اون خانمم اگه نیتش ازدواج باشه حتماً یه شماره تلفن از بابایی ، مامانی ، برادری بزرگتری چیزی میده که از خونواده هاتون پیش برید .... به نظر من این بهترین راهه

 

بابا اینقدر این پا و اون پا نکن تا تنور گرمه پیشنهادتو بده .... نترس ؛ اگه واقعاً به صلاح جفتتون باشه خدا همه ی کارا رو خودش پیش میبره که آب از دلتون تکون نخوره !!!

 

اگه بهش پیشنهاد دادی حتماً بیا اینجا بگو

  • Like 4
لینک به دیدگاه
خوب دقیقا چی بگم

شما بودید چی میگفتید؟

 

خوب من اگه بودم حتما حرف خانواده ها رو می زدم، می گفتم مزاحمتون شدم که ببینم اجازه می دید با پدر و مادر خدمت خانواده برسیم؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
بابا پَ چرا شما اینقدر سختش میکنید ؟؟؟

 

هم شما ازتون سن و سالی گذشته هم اون خانم قطعاً اگه شما به اون خانم پیشنهاد بدید ایشون قصد شما و پاک بودن نیتتون رو میفهمن یا میگه آره یا میگه نه یا میگه باید بیشتر با هم آشنا بشیم ...

 

اگه توی محیط کار یه وقت با هم تنها شدید و موقعیتش پیش اومد بهش بگید اگه نه تلفنی یا بیرون از محیط کار موضوع رو اینجوری مطرح کنید که میشه خانواده هامون بیشتر با هم آشنا بشن ؟؟؟؟ اینجوری که بگی دیگه 100 % مطمئن میشه که شما قصدتون ازدواجه و نیت دیگه ایی ندارید ... بعد اون خانمم اگه نیتش ازدواج باشه حتماً یه شماره تلفن از بابایی ، مامانی ، برادری بزرگتری چیزی میده که از خونواده هاتون پیش برید .... به نظر من این بهترین راهه

 

بابا اینقدر این پا و اون پا نکن تا تنور گرمه پیشنهادتو بده .... نترس ؛ اگه واقعاً به صلاح جفتتون باشه خدا همه ی کارا رو خودش پیش میبره که آب از دلتون تکون نخوره !!!

 

اگه بهش پیشنهاد دادی حتماً بیا اینجا بگو

 

تنور که گرمه

:sad0:

خانواده ها بیشتر اشنا بشن:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تنور که گرمه

:sad0:

خانواده ها بیشتر اشنا بشن:5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

پ ن پ ...!!!!! خانواده ها کمتر اشنا بشن

 

ای آقا شما با این طرز تفکر که داری فکر کنم باید تا آخر عمرت مجرد بمونی !!!

 

یه خورده جرئت داشته باش !!! از ما گفتن بود و از شما هم شنیدن یا نشنیدن !!! خود دانی ....:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای آقا!!

مطنئـــــــــــــــــــــــــــــــــن باش که اون خانوم خیلی بیشتر از شما منتظر اینه که شما این حرف رو ب زبون بیاری.

شماهم انقد خودتو ایشونو اذیت نکن

ب نظر من که بر اساس شواهد و قرائن ایشونم از شما خوشش اومده.

دست بجنبون برادر!

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ای آقا!!

مطنئـــــــــــــــــــــــــــــــــن باش که اون خانوم خیلی بیشتر از شما منتظر اینه که شما این حرف رو ب زبون بیاری.

شماهم انقد خودتو ایشونو اذیت نکن

ب نظر من که بر اساس شواهد و قرائن ایشونم از شما خوشش اومده.

دست بجنبون برادر!

 

از چه لحاظ میگید ایشون بیشتر منتظره؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
پسری هستم 28 ساله

و کارمند

از یکی از همکاران که خانم 30 ساله است خوشم امده

ولی جرات ندارم ازش سوال کنم نظرشما چیه؟ یا معیار های شما برای ازدواج چیه از چه پسری خوشتون میاد

من ادم سربه زیر وکم رویی مخصوصا توی این موراد هستم

شرایط رو الان میگم

من کارمند هستم ان خانم هم کارمند هست توی همان اداره واتاق من

در شهر خودم خانه دارم

درامد هم خداروشکر بد نیست هم حقوق کارمندی و هم یک مقدار درامد از اینترنت

رشته من کامپیوتر است رشته ان خانم علوم انسانی است

الان 1000 کیلومتر ازخانواده ام دور هستم ان خانم هم مال این شهر نیست درواقع هر دوی ما غیر بومی هستیم وتو اینجا غیربومی ها باهم بیشتر خوبند تا بومی با غیربومی

دراینجا یک خانه اجاره کردم وتنها زندگی میکنم

دانشجوی کارشناسی ارشد هستم ترم سوم وان خانم لیسانس هستند

خانواده ام خدا رو شکر هیچ ایرادی ندارند

اهل دود ودم خلاف اینها نیستم

فقط یک ایراد بزرگی که دارم وناراحتم چاق هستم 90کیلو هستم

ان دختر خانم هم از خوشگلی اگر بگید زیاد خوب نیست درحد متوسط است چون من هم زیاد عقیده ندارم که زیادی باید خوشگل باشه نمیدونم چی شد که توی دام ایشون افتادم ولی رفتارش تاحالا نشان میده که ادم بدی نباید باشه

توی این مدت که همکار این خانم بودم نشان دادم که ادم زیراب زن یا دهن بین یا با دیگران مشکل داشته باشم نیستم سرم به کار خودم است

خوب الان میترسم برم بهشون بگم نظرتون چیه؟

یک همکار مرد دارم که ازدواج کرده وبچه هم داره از همانابتدایی زمانی که مشغول به کار دراین اداره شدم میگه چرا زن نمیگیره یا همکارهای دیگر هم میگن زن نمیگیره این خوبه این و.. که همین همکار خانم رو هم گفتند

گفتند میخوای ما بریم جلو بهش بگیم به انها هم روم نمیشه بگم فقط بهشون گفتم دوسال از من بزرگتره فکر نکنم بشه

ولی بدجوری هوایی شدم

الان هم از اداره میام بیرون میام خانه دارم دیونه میشوم بدجوری تو فکرش هستم واقعا دارم به جنون میکشه کارم الکی گریه میکنم کاملا دارم دیوانه میشوم-وقتی هم که تو اتاقنیست یک جوری هستم هوش وحواسم رفته دارم عقلم از دست میدم بدجوری احساسی دارم میشوم درحالی که قبلا اصلا توی این باغ ها نبودم

میترسم برم پیشنهاد بدهم

چطوری پیشنهاد بدهم که بفهمم نظرش چیه ؟

اصلا ان هم نظری به من داره یا نه؟

خودش قبلا که داشت با همکارهاش تعریف میکرد میگفت سختگیر تو انتخاب برای همین تاحالا ازدواج نکرده!!!!!

موضوعی قبلا پیش اومده بود همکارهاداشتند میگفتند مثلا من ازداج کنند بیان برای تحقیق ازتون تعریف میکنم ان خانم هم گفت من هم تعریف میکنم ازتون این یعنی چی؟ یعنی ازمن خوشش اومده یا اصلا نسبت به من احساسی نداره؟!!

قبلا یک تاپیکی هم زدم یکسری مسائل انجا گفتم

که بحثش شده با همکار دیگر بعد اخر وقت اداری که تنها بودم اومده با من دردودل کرده و گریه هم کرده که این کارش بیشتر منو به شک انداخته نکنه خدای نکرده از ان دخترها باشه!!

ما رو گیر اورده

ما هم ساده وبی زبون و معصوم!!!

بیشترین ترسم از همین اختلاف سن است والا یکم بیشتر شجاعت داشتم که برم موضوع بگم بهش

ولی خودم فکر میکنم زمان همه چیز رو روشن میکنه

میترسم بیشتر طولش بدم مرغ از قفس بپره

دو سه روز دیگر هم میره مرخصی دیگه نمیبینمش معلوم نیست از دوریش چی باید کنم

به نظرتون بهش بگم بعدازاینکه از سفر اومدید یک درخواستی دارم که بعد از تاسوعا عاشورا بهتون میگم چطوره؟

اصلا به نظرتون کسی حاضره به چنین جوانی زن بده؟

من خودم بدجوری دست کم میگیرم همیشه میگم اصلا شرایط مناسبی ندارم که دختری ازمن خوشش بیاد

الان حدود سه ماه است با ایشون همکار هستم

خصوصیاتی که از ایشون فهمیدم اینه که زیاد اهل جنب وجوش هستند و عیب اصلیشون هم اینه که زیادی عجول هستند

توی اتاقی که هستم کلا 4نفر هستیم که من فقط یک مرد هستم وسه تا خانم که دوتای دیگر متاهل هستند

قبلا داشتند با همیدیگرصحبت میکردند مثلا ایشون گفت من تو ازدواج زیادی سخت گیر بودم برای همین هنوز ازدواج نکرده ام

و چند روز بعد یک همکارها که متاهل بود موضوعی پیش اومده بود به من گفتند اگر برای تحقیق خواستگار اومدند تو اداره ازشما تعریف میکنیم این خانم هم گفت منم زیادی تعریف میکنم البته این موضوع مال یک ماه نیم پیشه

یک چند تا نکته هست شما اینها رو چی درنظر میگیرد عادی یا نظری داره

مثلا میوه گرفته بودند برای من اومد میوه پوست کند!

یا مهمان داشت و ابمیوه گرفته بود به من هم تعارف کرد گفت میخوری گفتم نه ممنون نمیخورم بعدش دیدم خودش رفت توی یک لیوان برام ابمیوه ریخت اورد ومنم ضد حال زدم بهش گفتم ابمیوه نمیخورم دوست ندارم!!

این مکانی که ایشون میزشون هست درست روبروی کولر است اتاق ما هم چون سرور هست وکولر همیشه بیشتراوقات باید روشن باشه ایشون هم جاشون روبروی کولر است وهمیشه داره یخ میکنه

داشتم توی یک اتاق جدید شبکه بندی میکردم وکابل شبکه وپریز شبکه میزدم وتنها بودم وایشون اومدند توی این اتاق وموضوعی پیش اومد گفتم چرا شما همش میخواهید از اتاق برید گفت چون جایی که هستم خیلی سردم میشه والا دوست ندارم برم!

یا تعریف میکرد بچه های شمال از عهده کارشون برمیان به من میگفت

من الان تنها توی این شهر هستم

یکبار که زیادی خسته شده بودم از پله ها زیاد بالا وپایین رفته بودم یکی گفت امروز زیادی خسته به نظر میاید و.. و این خاوم درجا گفت این یک ماه وخورده ای لاغر شدید وزن کم کردید

اصلا فکر نمیکردم به این جور چیزها هم اینها توجه میکنند!!

یکبار یک ماموریت سرزده میخواستیم با مدیر بریم مدیر گفت به هیچ کی نگو از اتاق که کیفم برداشتم میخواستم برم گفت کدوم شهر میرید من گفتم بهمون گفتم نگید کجا بهش مثل اینکه برخورد منم فهمیدم مثل اینکه به همکارهای دیگر گفت نکنه تو ذهنیت ایشون هم افتاده من مورد اعتماد نیستم

بعد فرداش که از ماموریت اومدم دیدم کلا تحویل نمیگیره وگفتم از حرف دیروز من اگر ناراحت شدید چون مدیر گفته چیزی نگیم بعد گفت نه من فکر کردم نکنه همکاران اینقدر ذهنیت منفی دادند به شما اینطوری فکر کردید گفتم نه من اصلا دهن بین نیستم

من بیشتر اوقات میخواهم یک چیزی بگم که بعضی اوقات حرف ممکنه باعث دردسر بشه درجا حرف میخورم ادامه نمیدهم یک چند باری که باهاش درمورد کار و.. صحبت میکردم بعضی حرف ها یکدفعه میخوردم قطع میکردم بعد همان روزی که اومد دردودل کرد گفت من دیشبش داشتم فکر میکردم چی شده شما این رفتار میکنید اعتماد ندارید چی شده

فکنم خالی داشت میبست شب به ما فکر میکرد؟!!

منم بهش گفتم من بعضی اوقات بعضی حرف ها میخورم نه اینکه به شما یا دیگران اعتمادی ندارم به نظرم اگر ان حرف بزنم برای به شخص خودم بد میشه که نباید بگم همین

مثلا امروز هرچی توی شهر گشتم کتاب نبود تو تهران هست ایشون هم چند روز دیگر تهران میروند

منم داشتم از اتاق میومدم بیرون گفتم یک لحظه میایید بیرون اون بیرون گفت خیر باشه!! یعنی اصلا توی این فاز نیست

گفتم دارید میرید تهران یک کتابی هست برام میگیرید گفت باشه حتما-ولی تا این تاریخ نمیام

 

 

با سلام

 

به موارد بولدشده ددقت کن.....

 

قبلا هم در تاپیکهای مشابه گفته شده...

 

خلاصه بگم این ازدواج به صلاح نیست:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
با سلام

 

به موارد بولدشده ددقت کن.....

 

قبلا هم در تاپیکهای مشابه گفته شده...

 

خلاصه بگم این ازدواج به صلاح نیست:icon_gol:

خوب دلیل صلاح نبودن از نظر شما چیه؟ یا ان تاپیک های مشابه میگید

خوب کسب اطلاعات بد نیست که ببینیم دلایل وصحبت ها چیه

  • Like 1
لینک به دیدگاه
خوب دلیل صلاح نبودن از نظر شما چیه؟ یا ان تاپیک های مشابه میگید

خوب کسب اطلاعات بد نیست که ببینیم دلایل وصحبت ها چیه

درفرصتی مناسب مفصل توضیح میدم ..احتمالاقرداشب:a030:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

داستانی داریم

پریروز بابت یک موضوعی که من گزارش میدادم که ایشون تخلف کرده یا نه بهشون گفتم وایشون هم گفتند دیگه انجام نمیدهند وبعد اومد من رو صدا کرد بیرون اتاق گفت باشه وگفت نمیدونم چرا دیگران با من خوب نیستند و.. که صحبت نصفه کاره ماند من رفتم پایین یک کاری داشتم بعد از بالا منو صدا زد که یک لحظه میایید اتاق من بعد رفتم اتاقشون دیدم تنها هستند و همکارهاش نبودند بعد دردودل کرد و... وگفت من قبلا اوایل کارم ادم خشکی بودم تو رفتار ولی بعد کم کم شوخی و زیادی راحت شدم با اقایون ... الان دارند سوعاستفاده میکنند برای همین بعد از اینکه از مرخصی اومدم چادر گذاشتم وکمتر به اتاق ها سر میزنم وبادیگران شوخی میکنم منم گفتم خوب کاری میکنید و زیادی راحت بودید با دیگران

بعد توی این بین یکی از همکارهای اقای ان اتاقش اومد بعد این خانم گفت لطفا اگر میشه برید بیرون اتاق من با ایشون (من) حرف دارم

منم کپ کردم گفتم دیگه از فردا میان پشت سر ما حرف میزنند

یعنی داره به قول دوستان خط میده وپا میده؟!!

 

امروز هم حالا اتفاقی یا شانسی یا قصدی

پایان وقت اداری بود از اتاق اومدم و در قفل کردم که دیدم ایشون هم از اتاق اومدند بیرون که میخواهند بروند ورفتند و من رفتم تو اتاقشون با همکارهاشون صحبتی کردم وخداحافظی کردم وبیرون از اداره رفتم دیدم ایشون هنوز زیاد دور نشدند و یک دفعه دیدم ایشون دارند به پشت نگاه میکنند واحساس کردم سرعتش رو هم کم کرد

دیگه یعنی چی ..

 

حیف که بهترین فرصت رو برای حرف زدن و صحبت از دست دادم بهترین موقعیت بود

  • Like 1
لینک به دیدگاه

با سلام :icon_gol:

 

توجه داشته باشید تمامی صحبتهای من منی به تجربیات شخصی من او استنباط من از گفتار شماست قضاوت و تصمیم نهایی به عهده شما گذاشته میشه اینجا نه کسی میتونه بهت بگه این کار رو بکن یا نکن....این مطلب رو مدنظر داشته باش:a030:

 

بهتره قبل از هرچیزی به این دو سوال جواب بدی

  • واسه چی میحوای ازدواج کنی؟هدفت و دیدگاهت نسبت به ازدواج چیه؟
  • چقدر خودت رو میشناسی؟

 

 

از ابتدای متن شروع میکنم ...

 

ممکنه جاهایی پرسشهایی بکنم که کمی بدون درنظر گرفتن احساسات بهشون پاسخ بدید:icon_gol:

 

شما در ابتدا گفتید :

 

پسری هستم 28 ساله

و کارمند

از یکی از همکاران که خانم 30 ساله است خوشم امده

در همین یه تیکه چندتا نکته هست..

  1. سن شما کمتر از اون خانوم هست
  2. همکار هستید
  3. ازش خوشتون اومده....

 

در ابتدا باید این رو در نظر بگیرید که در تمامی مباحث ازدواج و روانشناسی ازدواج تاکید بر اختلاف سنی بین زوجین هست به صورتی که آقا بزرگتر از خانوم باشه دلایلش هم به وضوح روشن هست بخشی از این دلایل به مشخصات فیزیکی دوجنس برمیگرده بخشی به مختصات روحی...نمیدونم چقدردرمورد تفاوتهای بین دوجنس مطالعه داشتید و چه شناختی از جنس مخالف دارید اما اگه بخواهیم از جنبه فیزیکی بررسی کنیم به دلیل اینکه زنان خیلی زود به سن یائسگی میرسند (بین 35 تا 40 سالگی) به تناسب آن زودتر هم آتش میل جنسی و شور و اشتیاق خود را برای روابط زناشویی از دست میدهند و به سمت منطق گرایی و به اصطلاح پختگی میروند و این درحالی ست که مردان در سن 30 تا چهل ساگی بیشترین تمایل را به روابط جنسی نشان میدهند....

از طرفی شانس بچه دارشدن بانوان در سن بالای 32 سال کمتر است و همچنین بارداری در این سن برای زنان کمی خطرناک...

 

از نظر روحی که زنان عمدتا به افراد کوچکتر از خود دیدی مادرانه پیدا میکنند و هر چه سن بیشتری داشته باشند این حس قوی تر میگردد از طرف دیگر زنان دوست دارند کسی که به عنوان همسر اختیار میکنند از آنان داناتر و قویتر باشد و این دقیقا با آنچه از شما میبینند متضاد است شاید در اوایل زندگی بروز ندهند اما د درزا مدت میبینید که دائم سعی در این دارند که اثبات کنند چون از ما بزرگترند بیشتر میدانند...واین تنها یکی از مشکلات این اختلاف سنی میباشد

 

دومین موردی که اشاره کردید

هر دوی ما غیر بومی هستیم

یعنی ما هر دو از دوشهر متفاوت با فرهنگی متفاوت هستید بهتره تأمل بیشتری در این زمینه داشته باشید تفاوت فرهنگی ،یکی از شایعترین دلایل طلاق است

 

ک همکار مرد دارم که ازدواج کرده وبچه هم داره از همانابتدایی زمانی که مشغول به کار دراین اداره شدم میگه چرا زن نمیگیره یا همکارهای دیگر هم میگن زن نمیگیره این خوبه این و.. که همین همکار خانم رو هم گفتند

گفتند میخوای ما بریم جلو بهش بگیم به انها هم روم نمیشه بگم فقط بهشون گفتم دوسال از من بزرگتره فکر نکنم بشه

ولی بدجوری هوایی شدم

یعنی شما صرفا برای پافشاری همکارانت هوایی شدی؟

در نظر داشته باش ازدواج امری نیست که بشه آدم براش هوایی بشه:a030:

 

الان هم از اداره میام بیرون میام خانه دارم دیونه میشوم بدجوری تو فکرش هستم واقعا دارم به جنون میکشه کارم الکی گریه میکنم کاملا دارم دیوانه میشوم-وقتی هم که تو اتاقنیست یک جوری هستم هوش وحواسم رفته دارم عقلم از دست میدم بدجوری احساسی دارم میشوم درحالی که قبلا اصلا توی این باغ ها نبودم

میترسم برم پیشنهاد بدهم

شما جایی از متن گفتید که الان حدود سه ماه است با ایشون همکار هستم ...به نظر شما سه ماه رابطه اونم در حد همکاری میتونه اونقدر شناخت به شما بده که اینگونه عاشق و شیفته اون بشید؟

چی اون دختر براتون جذاب بوده؟گاهی دافعه و جاذبه هایی که دختران از خودشون نشون میدن بیشتر پسرها رو جذب میکنه .این جاذبه و دافعه ها غریضی هست و اصلا فلسفه ای پشتش نیست

اغلب دخترها لذت میبرند ازاینکه ببینند کسی را به دنبال خود میکشانند

 

خودش قبلا که داشت با همکارهاش تعریف میکرد میگفت سختگیر تو انتخاب برای همین تاحالا ازدواج نکرده!!!!!

موضوعی قبلا پیش اومده بود همکارهاداشتند میگفتند مثلا من ازداج کنند بیان برای تحقیق ازتون تعریف میکنم ان خانم هم گفت من هم تعریف میکنم ازتون این یعنی چی؟ یعنی ازمن خوشش اومده یا اصلا نسبت به من احساسی نداره؟!!

این کاملا ساده لوحانه ست اگه بخواهیم ازاین رفتارها استنباط داشته باشیم که او به شما علاقه دارد

شاید به عنوان یه همکار حس محبتی به شما داشته باشد امابه عنوان همسر آینده؟؟؟؟!!!!......خیلی سخته تشخیص این موضوع.

 

 

فعلا تا اینجا شو داشته باش..

کمی زاویه دیدتو نسبت به فرد عوض کن و احساس رو کنار بگذار و بیشتر حقایقش رو ببین در ازدواج سعی کن چشم اندازی حداقل ده ساله داشته باشی و همه موارد رو طی ده سالآینده زندگی ات بررسی کن...

 

منتظر جواب شما هستم تا بقیه نظراتم رو بگم و حرفهام رو کامل کنم:a030:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...