رفتن به مطلب

همسرم منو واسه خودم نمیخواد


ارسال های توصیه شده

سلام خدمت همه دوستان

بریم سر اصل مطلب!

من یه پسر 33 ساله هستم که به تازگی موفق شدم ازدواج کنم. البته تازه عقد کردم. 6 ماهی هست.

مشکلم اینه که همسرم منو به خاطر خودم نمیخواد. دایم در پی عوض کردن منه. تو این شش ماه تقریبا همیشه دعوا داشتیم. اما مسائلی که ایشون سر اون مسائل با من دعوا میکنه اونقدر کوچک و جزئی هستن که بیانشون واسم سخته

موضوعاتی که دعوا داریم:

1- نحوه تلفظ کلمه دیگه

2- نحوه تلفظ کلمه زندگی

3- نحوه درست کردن انتهای لقمه نان!

جدید ترین موردش که باعث شده برا اولین بار تو این 6 ماه واسه یک هفته با هم قهر باشیم، سرد شدن چایی بوده که واسه خودم ریخته بودم و بخاطر تماشای تلوزیون یادم رفته بود بخورمش.

خانومم به خودش این حق رو میده که هرجور بخواد با من صحبت کنه.مثلا اون روز زنگ زدم دیدم حالش گرفته هست. گفتم چیزی شده؟ عصبانی شد و جواب داد به تو چه ربطی داره که من چمه؟

به من میگه تو ضعیفی، مرد نیستی چرا؟ چون واسه مغازه ای که میخواستم شروع کنم رفتم پول قرض گرفتم. چونکه رفتم با خواهر و برادرش در مورد دلیل این رفتار های خانومم صحبت کردم.

بار ها بهش گفتم عزیزم لطفا تا میرسم بهت شروع نکن به ایراد و بهونه گیری،اینجوری ازت زده میشم. ایراد و بهونه هم خواستی بگیری بگیر اما به روش درست و تو زمان درست. اما کو گوش شنوا

شاید فکر کنید که ازدواج اجباری بوده اما نه اینطور نیست. خودش گفت زمانی که واسه بار سوم اومدی خواستگاریم از خوشحالی کلی گریه کردم و نماز شکر خوندم

راستش حسابی گیج شدم . دیگه دارم علاقمو بهش از دست میدم. جدیدا دیگه سعی میکنم ازش فرار کنم

خلاصه دیگه نمودونم چکار باد انجام بدم

ممنون میشم راهنماییم کنید

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 66
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

به نظرم اولش باید بگین خانم چند سالشونه ؟ و اینکه چقدر مهرشونه ؟

چون مهریه و تضمین اینکه مرد مجبوره تا ابد زن و رفتار های بدشو تحمل کنه باعث میشه که هیچ دلیلی برای اصلاح خودش نداشته باشه . و خب باید خیلی زودتر ازینها نسبت بهش شناخت بیشتری پیدا میکردین .

اختلاف فرهنگی هم خیلی مهمه . اگه زن حس کنه از شما سرتره ایرادگیری ها و بهونه گیری هاش همین طور ادامه پیدا میکنه .

و البته قطعا تو زندگی مشترک بهتره ایرادات رو رفع کنین اما باید دو طرف باشه .

و سعی کنین بیشتر بهشون محبت کنین و به شکل های مختلف سورپریزش کنین . کم کم ایشونم از ایرادگرفتن های زیاد شرمنده میشه .

خوشبخت باشین .:a030:

لینک به دیدگاه
به نظرم اولش باید بگین خانم چند سالشونه ؟ و اینکه چقدر مهرشونه ؟

چون مهریه و تضمین اینکه مرد مجبوره تا ابد زن و رفتار های بدشو تحمل کنه باعث میشه که هیچ دلیلی برای اصلاح خودش نداشته باشه . و خب باید خیلی زودتر ازینها نسبت بهش شناخت بیشتری پیدا میکردین .

اختلاف فرهنگی هم خیلی مهمه . اگه زن حس کنه از شما سرتره ایرادگیری ها و بهونه گیری هاش همین طور ادامه پیدا میکنه .

و البته قطعا تو زندگی مشترک بهتره ایرادات رو رفع کنین اما باید دو طرف باشه .

و سعی کنین بیشتر بهشون محبت کنین و به شکل های مختلف سورپریزش کنین . کم کم ایشونم از ایرادگرفتن های زیاد شرمنده میشه .

خوشبخت باشین .:a030:

24 سالشونه و 500 تا

از اقوام هستش. اما هیچکس باور نمیکنه همچین اخلاقی داره. جوری که حتی با یکی از دختر اقواممون که باهاش صمیمیتره صحبت کردم که اینجوری میگه و این حرفا رو زده ولی حرفم رو باور نکرد حتی وقتی پیامک هاش رو بهش نشون دادم هم باور نمیکرد. توی اقوام ما هروقت میخواستن یه دختر خوب و کدبانو و همه جوره خوب رو مثال بزنن ایشون رو مثال میزدن.

از لحاظ فرهنگی وضع ما بهتره. اعضا خونواده من همگی تحصیل کرده هستن و نه اهل دود و دم هستن نه مشروب ولی پدر ایشون متاسفانه معتاده.

والا شش ماهه که شرمنده نشده هیچ تازه بهم میگه مثل دهاتی ها حرف میزنی. مثل بچه ها غذا میخوری!!

 

قبل از ازدواج یه نفر بهم گفت یاد بگیر تو سری زن باشی که اگه توسری زن نباشی تو سریخور میشی.

کم کم دارم به حرفش میرسم. من تو این مدت شش ماه، همه جوره سعی کردم درکش کنم اما الان فکر میکنم که اشتباه کردم. باید هیچوقت درکش نمیکردم چون ایشون تمام این کارای منو به حساب ضعفم میزاره

لینک به دیدگاه

من یه پسر 33 ساله هستم که به تازگی موفق شدم ازدواج کنم. البته تازه عقد کردم. 6 ماهی هست.

مشکلم اینه که همسرم منو به خاطر خودم نمیخواد. دایم در پی عوض کردن منه. تو این شش ماه تقریبا همیشه دعوا داشتیم. اما مسائلی که ایشون سر اون مسائل با من دعوا میکنه اونقدر کوچک و جزئی هستن که بیانشون واسم سخته

موضوعاتی که دعوا داریم:

1- نحوه تلفظ کلمه دیگه

2- نحوه تلفظ کلمه زندگی

3- نحوه درست کردن انتهای لقمه نان!

جدید ترین موردش که باعث شده برا اولین بار تو این 6 ماه واسه یک هفته با هم قهر باشیم، سرد شدن چایی بوده که واسه خودم ریخته بودم و بخاطر تماشای تلوزیون یادم رفته بود بخورمش.

خانومم به خودش این حق رو میده که هرجور بخواد با من صحبت کنه.مثلا اون روز زنگ زدم دیدم حالش گرفته هست. گفتم چیزی شده؟ عصبانی شد و جواب داد به تو چه ربطی داره که من چمه؟

به من میگه تو ضعیفی، مرد نیستی چرا؟ چون واسه مغازه ای که میخواستم شروع کنم رفتم پول قرض گرفتم. چونکه رفتم با خواهر و برادرش در مورد دلیل این رفتار های خانومم صحبت کردم.

بار ها بهش گفتم عزیزم لطفا تا میرسم بهت شروع نکن به ایراد و بهونه گیری،اینجوری ازت زده میشم. ایراد و بهونه هم خواستی بگیری بگیر اما به روش درست و تو زمان درست. اما کو گوش شنوا

شاید فکر کنید که ازدواج اجباری بوده اما نه اینطور نیست. خودش گفت زمانی که واسه بار سوم اومدی خواستگاریم از خوشحالی کلی گریه کردم و نماز شکر خوندم

راستش حسابی گیج شدم . دیگه دارم علاقمو بهش از دست میدم. جدیدا دیگه سعی میکنم ازش فرار کنم

خلاصه دیگه نمودونم چکار باد انجام بدم

ممنون میشم راهنماییم کنید

 

24 سالشونه و 500 تا

از اقوام هستش. اما هیچکس باور نمیکنه همچین اخلاقی داره. جوری که حتی با یکی از دختر اقواممون که باهاش صمیمیتره صحبت کردم که اینجوری میگه و این حرفا رو زده ولی حرفم رو باور نکرد حتی وقتی پیامک هاش رو بهش نشون دادم هم باور نمیکرد. توی اقوام ما هروقت میخواستن یه دختر خوب و کدبانو و همه جوره خوب رو مثال بزنن ایشون رو مثال میزدن.

از لحاظ فرهنگی وضع ما بهتره. اعضا خونواده من همگی تحصیل کرده هستن و نه اهل دود و دم هستن نه مشروب ولی پدر ایشون متاسفانه معتاده.

والا شش ماهه که شرمنده نشده هیچ تازه بهم میگه مثل دهاتی ها حرف میزنی. مثل بچه ها غذا میخوری!!

 

قبل از ازدواج یه نفر بهم گفت یاد بگیر تو سری زن باشی که اگه توسری زن نباشی تو سریخور میشی.

کم کم دارم به حرفش میرسم. من تو این مدت شش ماه، همه جوره سعی کردم درکش کنم اما الان فکر میکنم که اشتباه کردم. باید هیچوقت درکش نمیکردم چون ایشون تمام این کارای منو به حساب ضعفم میزاره

با سلام خدمت شما دوست عزیز

 

از گفته های خودتون نقل قول میگیرم و مواردی رو گوشزد میکنم

من یه پسر 33 ساله هستم
24سالشونه

یه کم تفاوت سنی شما بالاست لب مرز هستید..در این دوره و زمانه که خانومها مثل قدیم نیستند که خانه نشین باشند و خیلی زود به بلوغ اجتماعی و شخصیتی میرسند تفاوت سنی نزدیک به ده سال خیلی مشکلات رو برای زندگی رقم میزنه...مثلا خانوم مدام سعی میکنه با چنین رفتارهای به شما بفهمونه بچه نیست و این تفاوت سنی شما دلیل بر برتری شما نمیتونه باشه..شاید یکی از دلایل این باشه (باید صحبتهای خانوم رو هم شنید)

آیا شما دوره ای برای آشنایی قبل ازدواج داشتید؟یا به صرف اینکه از اقوام بوده دوره آشنایی نداشتید؟:ws38:

باید در نظر داشت که رفتار زندگی زناشویی هیچ دختری با غیر همسر تکرار نمیشود...

به صرف اینکه این خانوم شهرت خوبی در بین فامیل داشته دلیل خوبی بر این نیست که میتوانسته همسر خوبی برای شما باشه!

 

از لحاظ فرهنگی وضع ما بهتره.

از کجا اینقدر مطمئن هستید؟:ws38:

من فکر کنم شما مدام این قضیه رو گوشزد میکنید یا جایی گفتید و به گوش خانوم رسیده

بالاخره یه چیزی باید دلیل این تغییر رفتار باشه:w16:

شما شده تابحال این برتری رو به رخش بکشید؟

 

من گمان کنم جایی این کار رو کرده باشید:a030:

چون بالاخره چنین دختری یه شبه عوض نمیشه

توی اقوام ما هروقت میخواستن یه دختر خوب و کدبانو و همه جوره خوب رو مثال بزنن ایشون رو مثال میزدن.

...اول تو رفتار خودتون دلیل تغییر این رفتار رو جستجو کنید:w16:

 

 

از مدرک تحصیلی و سطح شواد خودتون و خانوم هم چیزی نگفتید.....بگید ممنون میشم:a030::icon_gol:

لینک به دیدگاه

:w58:

فک میکنم اینجور مشکلات بهتر باشه با حضور هر دو طرف و در حضور یک آدم با تجربه مثل مشاور حل بشه نه اینجوری

ولی در کل از اینکه انقد راحت مشکلاتتون رو به همه گفتین ( خواهر و برادر و دوست همسرتون) من برداشت خوبی نداشتم :icon_gol:

لینک به دیدگاه
با سلام خدمت شما دوست عزیز

 

از گفته های خودتون نقل قول میگیرم و مواردی رو گوشزد میکنم

 

یه کم تفاوت سنی شما بالاست لب مرز هستید..در این دوره و زمانه که خانومها مثل قدیم نیستند که خانه نشین باشند و خیلی زود به بلوغ اجتماعی و شخصیتی میرسند تفاوت سنی نزدیک به ده سال خیلی مشکلات رو برای زندگی رقم میزنه...مثلا خانوم مدام سعی میکنه با چنین رفتارهای به شما بفهمونه بچه نیست و این تفاوت سنی شما دلیل بر برتری شما نمیتونه باشه..شاید یکی از دلایل این باشه (باید صحبتهای خانوم رو هم شنید)

آیا شما دوره ای برای آشنایی قبل ازدواج داشتید؟یا به صرف اینکه از اقوام بوده دوره آشنایی نداشتید؟:ws38:

باید در نظر داشت که رفتار زندگی زناشویی هیچ دختری با غیر همسر تکرار نمیشود...

به صرف اینکه این خانوم شهرت خوبی در بین فامیل داشته دلیل خوبی بر این نیست که میتوانسته همسر خوبی برای شما باشه!

 

 

از کجا اینقدر مطمئن هستید؟:ws38:

من فکر کنم شما مدام این قضیه رو گوشزد میکنید یا جایی گفتید و به گوش خانوم رسیده

بالاخره یه چیزی باید دلیل این تغییر رفتار باشه:w16:

شما شده تابحال این برتری رو به رخش بکشید؟

 

من گمان کنم جایی این کار رو کرده باشید:a030:

چون بالاخره چنین دختری یه شبه عوض نمیشه

 

...اول تو رفتار خودتون دلیل تغییر این رفتار رو جستجو کنید:w16:

 

 

از مدرک تحصیلی و سطح شواد خودتون و خانوم هم چیزی نگفتید.....بگید ممنون میشم:a030::icon_gol:

 

هر دو لیسانسه هستیم

حتی یه دیپلمه هم تو خانواده ایشون نیست جز خانومم که لیسانس داره. بقیه تا دبیرستان بیشتر ادامه ندادن. در حالی که خانواده ما جز پدر و مادرم همه درس خونده هستن. هیچکدوم اهل دود و دم مشروب نیستیم.

پدر ایشون بعد از فوت خانومش که همین مادر خانوم من باشه معتاد شد. سه تا از برادراش معتاد بودن که دو تاش ترک کردن و خدا رو شکر الان هردو زندگیشون سر و سامون گرفته. دو تا از برادراش تو 2 سال مختلف یهو غیبشون زد. یکیش بعد از دو سال برگشت در حالی که تا حد زیادی موفق شده بود گلیم خودش رو از اب بکشه. اون یکی افتاده بود تو دام گلدکوئیست و یه مدت واسه تمام افراد اقوام زنگ میزد که من پول میخوام برام پول بفرستین.

در حالی که دو تا از برادر های من معلم هستن. یکیشون مهندسه. یکیشون شغل ازاد داره.

نمیخوام با این حرفا بگم من انم که رستم بود پهلوان. فقط میخوام بگم اگه از نظر فرهنگی سر نباشم عقب تر هم نیستم.

نه من تاحالا هیچوقت نشده که این تفاوت ها رو حتی توی یه جمع غریب یا اشنا بگم. اولین بار دارم اینجا میگم. این حرفیه که همون دختر اقواممون که باهاش صحبت کردم هم بهم گفت.و فکر میکنم یجورایی اشتباهم هم همین بوده. ایشون چون تا بحال ازش ایراد نگرفتم و خودش رو فقط به خاطر خودش خواستم، این توهم براش ایجاد شده که خیلی از من سرتره و یا ازش میترسم. اینو بهم گفت که تو با من رودربایستی داری که ازم ایراد نمیگیری. جوری باهام رفتار میکنه که انگار من از پشت کوه اومدکم و حالا ایشون باید منو تربیت کنه.

قبل از عقدمون یه سه ماهی نامزد بودیم. توی شهرستان ما زیاد فرصت نامزدی نمیدن. من هم با توجه به چیزهایی که ازشون دیده بودم و شنیده بودم به این نتیجه رسیدم که دختر با درک و شعوریه.( مثلا ایشون تو بچگی مادرشون رحمت خدا رفت. پدرشون بعد از چند سال رفت مجدد ازدواج کرد ولی زن بابا با بچه های زن اول نمیساخت. همون دختر اقواممون گفت یبار بهش گفتم اون خانوم حق نداره با شما این کار رو بکنه . ولی خانوم من جواب داده بود ایشون جوونه دیگه حق داره بیچاره. یعنی با وجود اینکه از زن باباش خیلی اذیت دیده بود باز هم انصاف رو رعایت میکرد. با این اوصاف چرا من نباید باهاش ازدواج میکردم. همه بهم میگفتن خوش به حالت تو که دیگه خوشبخت شدی. دیگه زن بهتر از این تو دنیا نصیبت نمیشه و ....)

اینکه فرمودین داره اینکارا میکنه که بفهمونه بچه نیست که کار بسیار بچه گانه ایه.

اخه تو این دنیای بزرگ با این همه مشکلات حالا من ته نون رو به سمت چپ بگردونم یا به سمت راست چه اشکالی تو کار خلقت پیش میاد؟ اگر من کلمه "دیگه" رو با لحجه محلی که توش بزرگ شدم و 30 سال همین جوری گفتم بگم،کجای کار دنیا لنگ میمونه که خانومم بهم میگه برو فکراتو بکن (یعنی به طلاق فکر کن)

 

الان جوری شده که هرجا که ایشون باشه من دیگه لب به غذا نمیزنم چون حوصله درگیری های بعدش رو ندارم.

 

همه این حرفا رو هم بهش زدم اما فقط میگه من نمیدونم. من واسم خیلی مهمه که لقمتو اینجور بگیری و این کلمات رو شهری یا بقول اینوری ها تهرانی بگی.جوری که در شان یه لیسانسه باشه

حالا کاش همین دو سه تا کلمه بود. بعد از مدتها تلاش کلمات رو تونستم به همون صورتی که دوست داشت ادا کنم اما ایشون گیر داد به چیز های دیگه این کلمات رو نگو... اون کلمات رو دوست ندارم بگی و ....

لینک به دیدگاه
:w58:

فک میکنم اینجور مشکلات بهتر باشه با حضور هر دو طرف و در حضور یک آدم با تجربه مثل مشاور حل بشه نه اینجوری

ولی در کل از اینکه انقد راحت مشکلاتتون رو به همه گفتین ( خواهر و برادر و دوست همسرتون) من برداشت خوبی نداشتم :icon_gol:

 

چندان راحت هم نبود

اول کلی با خودش صحبت کردم اما وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست به برادرش گفتم اونم نه اینکه درد دل کنم بلکه به این خاطر که راهی بهم پیشنهاد بده که بتونم مشکل رو حل کنم. هرپی باشه اون برادرش بود و بهتر ایشون رو میشناخت. ایشون گفتن که با خواهرش صحبت کنی خیلی بهتره. خوب من هم رفتم با خواهرش صحبت کردم ولی جوابی نگرفتم جز اینکه ناراحت شد که چرا به خواهر و برادرام گفتی.

به دوست همسرم که اقوام نزدیک خودمون هم هست به این دلیل گفتم که دیگه نمیخواستم به خواهر و برادر ایشون بگم. از طرفی نیاز به همفکری با یه دختر داشتم که بتونه کمکم کنه. بهتر از همه این خانوم بود که هم عاقل بود و هم بی طرف و هم مورد اعتماد و هم اینکه خودش واسط این ازدواج بود

لینک به دیدگاه

قبل از عقدمون یه سه ماهی نامزد بودیم. توی شهرستان ما زیاد فرصت نامزدی نمیدن. من هم با توجه به چیزهایی که ازشون دیده بودم و شنیده بودم به این نتیجه رسیدم که دختر با درک و شعوریه.( مثلا ایشون تو بچگی مادرشون رحمت خدا رفت. پدرشون بعد از چند سال رفت مجدد ازدواج کرد ولی زن بابا با بچه های زن اول نمیساخت. همون دختر اقواممون گفت یبار بهش گفتم اون خانوم حق نداره با شما این کار رو بکنه . ولی خانوم من جواب داده بود ایشون جوونه دیگه حق داره بیچاره. یعنی با وجود اینکه از زن باباش خیلی اذیت دیده بود باز هم انصاف رو رعایت میکرد. با این اوصاف چرا من نباید باهاش ازدواج میکردم. همه بهم میگفتن خوش به حالت تو که دیگه خوشبخت شدی. دیگه زن بهتر از این تو دنیا نصیبت نمیشه و ....)

دوست عزیز

شما میگی سه ماه نامزد بودید...

در این سه ماه چه حرفهایی باهم میزدید؟آیا راجع به این مسائل صحبتی نشده بود؟

 

شما میگویید ازاقوام است آیا تابحال یکبار هم غذاخوردن شمارو ندیده بود؟

 

فامیل هستید ولی یک ادبیات و فرهنگ صحبت کردن ندارید؟:ws52:درطول این همه مدت خویشاوندی آیا ایشان پی به این مشکل شما نبرده بوده است؟

اینها سوالاتی ست که ایشان باید جواب بدهد و پاسخهای شما نمیتواند ملاک و سنگ محک خوبی برای قضاوت باشد...

این خورده ایرادها معمولا در زنان نشان دهنده مشکل بزرگتریست که ایشان یا خجالت میشکد بگوید یا نمیخواهد مستقیم بگوید....مطمئن باشید مشکل شما نحوه غذاخوردن شما نیست:a030:

همیشه مشکل دوطرف دارد آیا تابخال از خود نپرسیده اید شاید مقصر رفتار خود من باشد؟

 

اگر واقعا خانوم شما این ایرادات رو که میگید داشته پس باید قبل ازدواج هم این رفتا رو داشته باشه نمیتونه یه شبه این همه رفتارش عوض بشه:banel_smiley_4:

اگه داشته و شما ندیده گرفتید که یه نحوی مقصر خودتون هستید اگه نداشته و بعدازدواج پیداشده آیا فکر نمیکنید طرزبرخورد خودشما باعث این تغییر رفتار شده؟:ws38:

 

آیا در اون سه ماه نامزدی کوچکترین حالتی ازاین مشکلات را بروزنداد؟

اینکه فرمودین داره اینکارا میکنه که بفهمونه بچه نیست که کار بسیار بچه گانه ایه.

اخه تو این دنیای بزرگ با این همه مشکلات حالا من ته نون رو به سمت چپ بگردونم یا به سمت راست چه اشکالی تو کار خلقت پیش میاد؟ اگر من کلمه "دیگه" رو با لحجه محلی که توش بزرگ شدم و 30 سال همین جوری گفتم بگم،کجای کار دنیا لنگ میمونه که خانومم بهم میگه برو فکراتو بکن (یعنی به طلاق فکر کن)

 

الان جوری شده که هرجا که ایشون باشه من دیگه لب به غذا نمیزنم چون حوصله درگیری های بعدش رو ندارم.

 

همه این حرفا رو هم بهش زدم اما فقط میگه من نمیدونم. من واسم خیلی مهمه که لقمتو اینجور بگیری و این کلمات رو شهری یا بقول اینوری ها تهرانی بگی.جوری که در شان یه لیسانسه باشه

حالا کاش همین دو سه تا کلمه بود. بعد از مدتها تلاش کلمات رو تونستم به همون صورتی که دوست داشت ادا کنم اما ایشون گیر داد به چیز های دیگه این کلمات رو نگو... اون کلمات رو دوست ندارم بگی و ....

در تمام نوشته های شما از پست اول تا کنون یه غرور خاصی موج میزنه که همه حق رو به خودتون دادید

اگه این چنین حرف زدن در زندگی هم بوده خانوم به نحوی جلوی همین ادبیات موضع گرفته

دوست عزیز

تا وقتی صحبتهای خانوم شما شنیده نشه این مشکل لاینحل میمونه:a030:

مشکلات زندگی زناشوی همیشه باید دوطرفه بررسی بشه و یک طرفه هرگز شما به نتیجه مطلوب نمیرسید مخصوصا که شما ایشون رو مقصر صرف میدونید و خودتون رو مبری از هرگونه اشتباه:icon_gol:

لینک به دیدگاه

از نظر من پیمان عزیز همه چیز رو روشن کردن و حرفی برای گفتن باقی نمیمونه. بنده فقط میتونم در تایید حرفهای ایشون چند نکته رو اضافه کنم.

 

همونطور که پیمان جان فرمودن مشکل خانم شما قطعا نحوه تلفظ کلمات و لقمه گرفتن نیست.

 

متاسفانه خیلی از خانم ها نمیتونن مشکلاتشون رو با همسرشون در میون بزارن که خود دلایل بسیاری داره. البته من چند تا مثال خواهم زد تا روشن بشید. اما اینو به یاد داشته باشید که وقتی خانم ها یه مشکل بزرگ داشته باشن و به هر دلیل موجه یا غیر موجهی از عنوان کردن اون مشکل امتناع کنن همانند همسر شما خودشونو میزنن به در و دیوار. اینکه چرا اینطوریه فکر میکنم خیلی مهم نباشه. چون عموما زنها اینطورن. مهم پیدا کردن اون مشکل و در صورت امکان برطرف کردنشه. روحیات زنها با جنس من و شما فرق میکنه. اونها در مواجه با مسائل مختلف عکس العمل های خاص خودشونو دارن که از نظر من و شما ممکنه بسیار بعید و دور از ذهن باشه. که خوب شما با کسب شناخت از جنس مخالف میتونید این موارد رو شناسایی کنید. من احساس میکنم شما با هیچ خانم دیگری قبل از همسرتون رابطه عاطفی نداشتید و این عدم شناخت از اونجا ناشی میشه. که خوب البته مشکل بزرگی هم نیست به شرطی که بتونید خودتون رو با این مسائل وقف بدید و شناخت صحیحی از روحیات و تفکر و منش همسرتون برسید.

 

برای مثال یک عمل و چند عکس العمل در زندگی زناشویی رو مثال میزنم.

 

اگر به گفته خودتون شما از سطح خانوادگی بالاتری نسبت به همسرتون برخوردارید باید به یاد داشته باشید که نه تنها نباید این موضوع رو عنوان کنید حتی نباید به این موضوع فکر کنید. اگر شما اذعان دارید پدر ایشون معتاده نه تنها نباید اعتیاد پدرشون رو عنوان کنید حتی نباید به این موضوع فکر کنید. ممکنه شما پیش خودتون بگید که پدر ایشون معتاده و من با این موضوع مشکلی ندارم پس نباید در ذهن همسر من تفکر خاصی شکل بگیره یا منطقی نیست که ایشون فکر کنه من این موضوع رو مد نظر دارم.

ولی وقتی شما راجع به یک معتاد یا مقوله اعتیاد حرف بزنید یا در حضور همسرتون با یکی از دوستانتون غیبت یک فرد معتاد رو بکنید. یا از کلمه معتاد و مواد مخدر یا اعتیاد استفاده بکنید، همسرتون حرف رو به خودش میگیره و در وجود خودش احساس حقارت میکنه. چرا که پدری معتاد داره و میدونه شما به این مسئله اذعان دارید. هر حرفی که شما به یک آدم معتاد بزنید یا راجع به یک آدم معتاد و مواد مخدر بزنید در واقع همسرتون در ذهن خودش اعتیاد پدرش رو به تصویر میکشه و با حرف های شما در باره مقوله اعتیاد کنار همدیگه میزاره و این رو توهینی به خود میدونه و شخصیتش با شکست داخلی مواجه میشه. اما افسوس که حتی نمیتونه کوچکترین حرفی به شما بزنه. چرا که حقیقتا پدر معتادی داره. چرا که شما به پدر او ایراد نگرفتید. چرا که این ضعف از طرف خود اوست. و این فشار روانی منجر به این میشه که به شما بگه چرا لقمه رو برعکس میگیری. در واقع به نوعی خودش رو تخلیه میکنه. میخواد یه ایراد و اشکالی از شما بگیره. یا با شما یه مجادله ای داشته باشه تا به آرامشی نسبی برسه. یا به نوعی تلافی کرده باشه. اما شما ریشه این مشکل رو هیچوقت متوجه نمیشید و در نظر خودت بسیار مظلوم واقع میشی که چرا باید از نحوه غذاخوردنم هم ایراد گرفته بشه در حالی که من از پدر معتادش یا برادر نا به سامانش ایراد نمیگیرم. همین باعث میشه دست از غذا خوردن بکشی و همه شوق و اشتیاقت نسبت به زندگی کور بشه. در حالی که اگر همه اینها رو بدونید مسئله رو میندازی به شوخی و خنده و بی توجهی و میگذره و میره.

 

همه اینها شاید در مورد شما اصلا درست نباشه. من فقط تونستم یک برداشت کلی از حرف هایی که تا اینجا زدید داشته باشم و یه مصداق کوچک از مشکلات رناشویی رو عنوان کنم. حل مشکل شما نیازمند وقت و حوصله زیاد و درمیون گذاشتن با یک مشاور خبره و به طور حضوریه.

لینک به دیدگاه

این نظر شخصیه منه

 

احتمالا بعد از نامزدی چیزی در شما دیده که قبلش نمیتونست ببینه و خوشش نیومده!

اونی که گفته تو سری بزن کاملا راست گفته با جان و دل حرفش رو تایید میکنم، من اگه جای تو بودم و البته با عرض معذرت شرایطی که شما گفتید واقعیت باشه و به این نتیجه برسم اون فقط دنبال بهانه هست و من بی گناه هستم کاملا بهش بی محلی میکردم تو سری هم میزدم، زن جماعت خاصیتش اینه که اگه بیوفتی دنبالش ازت فرار میکنه و اگه ازش فرار کنی میوفته دنبالت، بهترین راه جلب محبت یک زن رو ندادن بهش است:a030:

لینک به دیدگاه

توضیحات پیمان عزیز و ابوالفضل عزیز کاملا منطقی و به جاست:icon_gol: ... شاید در مواردی این آقا اشتباه کرده باشه .. اما چون این خانم روی

همسرشون حساس شدن کوچیکترین چیزی هم که صد در صد به چشم بقیه نمیاد ایشون رو عصبانی میکنه و موجب میشه مدام اون

موضوع رو بزرگتر کنه :hanghead:

این قسمت از صحبت های حامد رو به عنوان یه خانوم کاملا تایید میکنم

زن جماعت خاصیتش اینه که اگه بیوفتی دنبالش ازت فرار میکنه و اگه ازش فرار کنی میوفته دنبالت، بهترین راه جلب محبت

یک زن رو ندادن بهش است:a030:

تو سری زدن رو موافق نیستم اما یک مرد باید جذبه مردونش رو حفظ کنه:ws37:

لینک به دیدگاه
این نظر شخصیه منه

 

احتمالا بعد از نامزدی چیزی در شما دیده که قبلش نمیتونست ببینه و خوشش نیومده!

اونی که گفته تو سری بزن کاملا راست گفته با جان و دل حرفش رو تایید میکنم، من اگه جای تو بودم و البته با عرض معذرت شرایطی که شما گفتید واقعیت باشه و به این نتیجه برسم اون فقط دنبال بهانه هست و من بی گناه هستم کاملا بهش بی محلی میکردم تو سری هم میزدم، زن جماعت خاصیتش اینه که اگه بیوفتی دنبالش ازت فرار میکنه و اگه ازش فرار کنی میوفته دنبالت، بهترین راه جلب محبت یک زن رو ندادن بهش است:a030:

رو چند تا زن اینو امتحان کردی جواب داده؟:ws38:
لینک به دیدگاه

 

تو سری زدن رو موافق نیستم اما یک مرد باید جذبه مردونش رو حفظ کنه:ws37:

 

منظور از توسری این نیست که بزنی تو سرش و خوردش کنی، البته این کاملا به شخصیت دختر ربط داره ولی در این موردی که دوستمون گفت باید دست پیش گرفت که پس نیوفته

لینک به دیدگاه
رو چند تا زن اینو امتحان کردی جواب داده؟:ws38:

 

هانیه خانم عمری از ما گذشته :sigh: چه خودمون و چه بقیه رو دیدیم، البته باز هم باید بگم همه یک شخصیتی ندارند ولی این خصوصیت اکثر زن هاست، من از دست شماها مخصوصا نگار باید آخر همه جمله هام این رو یادآوری کنم :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
هانیه خانم عمری از ما گذشته :sigh: چه خودمون و چه بقیه رو دیدیم، البته باز هم باید بگم همه یک شخصیتی ندارند ولی این خصوصیت اکثر زن هاست، من از دست شماها مخصوصا نگار باید آخر همه جمله هام این رو یادآوری کنم :banel_smiley_4:
کلا در زندگی آینده ات پیشنهاد میکنم این مورد رو امتحان نکنی زن اگه بی محلی ببینه خیلی زود رفتارش سرد میشه!
لینک به دیدگاه
منظور از توسری این نیست که بزنی تو سرش و خوردش کنی، البته این کاملا به شخصیت دختر ربط داره ولی در این موردی که دوستمون گفت باید دست پیش گرفت که پس نیوفته

 

میدونم منظور از این حرف چیه.... فک نکنم اینقدرام دوزاریم کج باشه...

بله در مورد این آقا صدق میکنه اما نه الان .... میتونم سرش شرط ببندم که اگه الان این رویه رو پیش بگیره نتیجه عکس بده

چون الان دیگه دیره... خانم ایشون مطمئنن در درونش میدونه رفتارش نامناسبه اما همون ابتدا که این روند رو پیش گرفته و جز صبر و حوصله چیزی ندیده

روی این نوع اخلاق پافشاریش زیادتر شده و تقریبا عادت کرده....

شاید باورتون نشه اما من گاهی اوقات دلم میخواد همسرم سر یه موضوعی بهم بگه همین که من گفتم :w58:

لینک به دیدگاه
کلا در زندگی آینده ات پیشنهاد میکنم این مورد رو امتحان نکنی زن اگه بی محلی ببینه خیلی زود رفتارش سرد میشه!

 

عزیزم منم تا ازدواج نکرده بودم همین حرفا رو میزدم البته نمیگم کاملا نظرم برگشته نه...

در بعضی موارد اینطوری نیست.. ایشالا ازدواج کنی متوجه میشی

لینک به دیدگاه
کلا در زندگی آینده ات پیشنهاد میکنم این مورد رو امتحان نکنی زن اگه بی محلی ببینه خیلی زود رفتارش سرد میشه!

 

شاید راست بگی ولی تجربه چیز دیگری نشون داده

کلا موجودات خیلی پیچیده ای هستید، سرشناسترین انسان های تاریخ تقریبا همه بلا استثنا اعتراف کردند که از شناخت زن ها عاجز موندند چه برسه به ما درپیت ها :hanghead:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...