B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ لعنتي! اين GIS لعنتي داره با اعصاب من بازي ميكنه! :w74: 7 لینک به دیدگاه
M_O_R_T_E_Z_A 708 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ به حدی دوسش دارم که نمیتونم ببینم حتی یه سرماخوردگی جزی داره تا صبح بالاسرش بیدار میشینم 12 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ به یه نفر گفتم من به ندرت گریه میکنم از اون روز تا به حال همین جوری تقی به توقی میخوره گریم میگیره خودمو بد جوری چشم زدم 12 لینک به دیدگاه
ms13 1488 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ امشب یک رفیق خیلی قدیمی (دوران راهنمایی و دبیرستان) که یک زمانی بحساب رفیق فابم بوده بهم زنگید ... چند سالی میگذره که دیگه نمیدیدمش... خلاصه هی حرف میزد و از اوضاع و احوال میپرسید ... حالا انگار هم دانشگاهی هم هستیم یکجورایی... هر دو آزاد مشهد... (البته دانشکده ها فرق میکنه ... موقعیت جغرافیاییش جای دیگست...) ... یه زمانی خیلی باحال بود ... اما یک حرفایی زد امشب خوشم نیومد از حرفش... البته منم الان اون ادم سالهای گذشته نیستم و انگار دوست ندارم با چنین شخصیت هایی بشینم و پاشم اون زمونا با این افراد میجوشیدم الان دیگه نه حتی در برهه ای از افسردگیم که سالهاست درگیرشم خودمو ملامت میکردم که چرا توی زندگیم وقتمو با بعضی افراد سپری میکردم ... اگه 3 4 نفر جزو اون افراد بزاریم شاید اینم پنجمیش باشه ... شایدم الان من دارم بی انصافی میکنم در حق رفیقم...(نه اینکه آدم مشگل داری باشه نه بچه درستیه...) ... در کل اهل رفیق هم نیستم و از اینکه یکیو رابرا ببینم خوشم نمیاد.... بعد گفت حالا یبا بیار جایی ببینمت و این حرفا ... خوش ندارم دوباره طرح رفاقت بریزم باهاش... چیکار کنم ؟ کاش زنگ نمیزد.... 6 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ از صبح تا حالا نشستم پشت سيستم براي اين پروژه لعنتي! تقريبا كمرم نابود شد... خدايا پس اين پروژه هاي پايان ترم كي تموم ميشه؟؟!!:w874: 10 لینک به دیدگاه
f.r20 659 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۲ وای خدا جونم...امشب عالیه....عالیه عالی....خیلی امشبو دوست دارم....برف میاد اونم چجورررررررر................. چقدر حال میده وقتی همه جا ساکته وسکوت شب حکم فرماست درحالی که برف اسمونو بغل کرده بری تو حیاط و رو به اسمون با خدای عزیزت درد دل کنی....من امشب این کارو کردم ............خیلی بهم انرژی داد....خیلی....تازه برای دوستامم خیلی دعا کردم.... خدا جون عاشقتم.... 8 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۲ داری زندگیتو میکنی بعد یه نفر میاد و بهت یادآوری میکنه که چقدر تنهایی. یاد یه داستانی میوفتم که یکی از یه پیرمرد ریش بلندی میپرسه شبا که میخوابی ریشاتو میذاری زیر پتو یا رو پتو؟ اونم میگه نمی دونم. ولی از اون شب به بعد دیگه خوابش نمیبره. همینه داستان ما آدما. گاهی وقتا فراموشی یا وانمود به فراموش کردن یه چیز تنها راه چاره است. 5 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۲ از ديشب، شبام دوباره فرق كرد... 4 لینک به دیدگاه
nafis.68 490 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۹۲ چه حال خرابی امشب دارم خدایا این فصل بدحالیم کی تموم میشه؟ 3 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۹۲ خدایا شاید واسه تو مشخصه ولی واسه من نامشخصه... همه چی مبهمه. دلم میخواد همه چی زودتر روشن شه 8 لینک به دیدگاه
ShaMoh 3002 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۲ بعد از مدت ها اینجا ... :icon_gol: یک هفته دیکه تحویل طرح 5 رو دارم کارم خوب نبوده و کلی عقبم و... طرح نهایی هم داره بهمون فشار میاره آخه هیچ کرکسیونی نداشتم . دیگه داره تموم میشه این روزگار دانشجویی ... 7 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۲ امشب پاهام درد میکنه ! هنوز بیان مسئلمم تموم نکردم و فردا باید تحویل بدم ! پاهام و سرم خیلی درد میکنه ! 6 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ آخ جون که دانشگاه باز شروع میشه دلم تنگ شده بود. امیدوارم ترم جدید ترم خوبی باشه خوش میگذرهههههه.:hapydancsmil: ای کاش بیشتر ادامه داشت از همین حالا دلم داره تنگ میشه..... اونقدر که شاید خریت کنم و برم ارشد شرکت کنم 7 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ امشب خیلی خوبه :hapydancsmil: شاید به خاطره اینه که امروز از صبح روز خوبی بوده امشب دل چند تا آدمو شاد کردم و از کسایی که خیلی وقت بود ازشون خبر نداشتم احوال پرسی کردم خوشحالم فقط یه کار مونده... مامان بابام که از همه واجب ترن 9 لینک به دیدگاه
bahar91 939 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ امشب رو به یاد اون شبی که مطلوبم رو بدست آوردم و بهش رسیدم میخوابم.خدایا هرکس رو به هر مطلوبی داره برسون Sent from my SM-N900 using Tapatalk 10 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۲ امشب برای دومین شب متوالی یه کار خیلی خیلی خیلی احمقانه کردم. طوری که هنوز تو شوکم که چرا اون موقع به این فکر نکردم این کار خییییلی خطرناکه. واقعا اون موقع به چی فکر کردم؟؟؟ واقعا فقط خدا حفظم کرد وگرنه الان کشته شده بودم وای خدا هنوز بهش که فکر میکنم بدنم میلرزه خدا خودت مواظب من باش من عقل تو کلم نیس آخرش یه کاری دست خودم میدم 7 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۲ دلم غصه داره و حوصله خودم و هيچكس رو ندارم 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده