رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

گر دست دهد ز مغز گندم نانی

وز می دو منی ز گوسفندی رانی

با لاله رخی و گوشه بستانی

عیشی بود آن نه حد هر سلطانی

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
  • پاسخ 78
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دانی ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ

 

وز حاصل ایام چه در دستم ؟ هیچ

 

شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ

 

آن جام جمم ولی چو بشکستم هیچ

 

این رباعی را دشتی و فروغی رد کرده اند .

 

در " درباره ی رباعیات عمر خیام " مصرع دوم به گونه ی : " در کار جهان چگونه وارستم هیچ " آمده است .

 

در دیوان خاقانی به اشتباه به او نسبت داده شده است . قابل به ذکر است که در دیوان او به قافیه و ردیف رباعی متن ، رباعی دیگری هست که به نظر می آید به پیروی از آن سروده شده است :

 

هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ

وین خانه و فرش باستانی هم هیچ

از نسیه و نقد و زندگانی همه را

سرمایه جوانی ست جوانی هم هیچ

 

و در برخی نسخ چاپی مانند " ترانه های خیام ( صادق هدایت ) " ص 102 ، رباعی یاد شده این گونه آمده است :

 

بنگر ز جهان چه طرف بربستم ؟ هیچ

وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ

شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ

من جام جمم، ولی چو بشکستم هیچ

 

و منابع دیگر : " تحلیل شخصیت خیام " ص 198 ؛ " خیام شناسی " ص 129 ؛ " طربخانه " ص 216 و 89 .

 

در نسخه ی خطی 1771 پاریس و OZ 7942 لندن به اشتباه در انتساب رباعی به خاقانی تأکید دارد و مصرع دوم به روایت طربخانه : " وز کار جهان چگونه وارستم هیچ "

 

یاهو :icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین

نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین

اندر دو جهان کرا بود زهره این

 

پ.ن:مقداری از این رندا زیاد شده!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شادی بطلب که حاصل عمر دمی است هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است احوال جهان و اصل این عمر که هست خوابی و خیالی و فریبی و دمی است هر ذره که بر روی زمینی بوده است خورشید رخی زهره جبینی بوده است گـرد از رخ آستین بـه آزرم افشان کـان هم رخ خوب نازنینی بـوده است

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بسیار بگشتيم به گرد در و دشت اندر همه آفاق بگشتيم بگشت کس را نشنيديم که آمد زين راه راهی که برفت ، راهرو باز نگشت

  • Like 3
لینک به دیدگاه

گردون نگری ز قد فرسوده ماست جیحون اثری ز اشک آلوده ماست دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست فردوس دمی ز وقت آسوده ماست

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چون مرده شوم خاک مرا گم سازيد احوال مــرا عبرت مــردم سازيد خاک تن من به باده آغشته کنيد وز کـالبدم خشت سر خم سازيد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

چون آمدنم به من نبد روز نخست وین رفتن بی مراد عزمی ست درست بر خیز و میان ببند ای ساقی کاندوه جهان به می فرو خواهم شست

  • Like 1
لینک به دیدگاه

هر چند که رنگ و روی زيباست مرا

چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا

معلوم نشد که در طربخانه خاک

نقاش ازل بهر چه آراست مرا

  • Like 1
لینک به دیدگاه

گویند بهشت و و حور عین خواهد بود

وآنجا می ناب و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

آخر نه به عاقبت همین خواهد بود

  • Like 1
لینک به دیدگاه

گویند بهشت و حور و کوثر باشد

جوی می و شير و شهد و شکر باشد

پر کــن قـدح بـاده و بـر دستم نِه

نـقدی ز هزار نـسیه بـهتـر باشد

  • Like 4
لینک به دیدگاه

گویند بهشت و و حور عین خواهد بود

وآنجا می ناب و انگبین خواهد بود

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

آخر نه به عاقبت همین خواهد بود

  • Like 4
لینک به دیدگاه

اجزای پياله ای که در هم پيوست

بشکستن آن روا نمی دارد مست

چندين سر و ساق نازنين و کف دست

از مهر که پيوست و به کين که شکست

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...

.

 

 

اکنون که گل سعادتت پربار است

دست تو ز جام می چرا بیکار است

می‌خور که زمانه دشمنی غدار است

دریافتن روز چنین دشوار است

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 4 ماه بعد...

هر يك چندي يكي برآيد كه منم

 

با نعمت و با سيم و زر آيد كه منم

 

چون كارك او نظام گيرد روزي

 

ناگه اجل از كمين برآيد كه منم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 11 ماه بعد...

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یکدم عمر را غنیمت شمریم

 

فردا که ازین دیر فنا درگذریم

با هفت هزار سالگان سر بسریم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 9 ماه بعد...

هرچند که رنگ و روی زیباست مرا،

چون لاله رخ و چو سَرْو بالاست مرا،

معلوم نشد که در طَرَبخانهٔ خاک

نقّاشِ ازل بهرِ چه آراست مرا؟

 

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...