titi.kh 1793 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۰ ترم 3 بودیمو درسا سنگن و استادای سختگیر...هر روز از 8صبح تا 8 شب یا دانشگاه بودیم یا بیرون از خونه در حال کروکی زدن و... 1روز نه سپید,نه گلی و نه من واس نهار غذا نبرده بودیم با مشورت هم قرار شد که ناهار بریم ساندویچی پیتزایی چیزی ....بخوریم:girl_yes2:بعد که رسیدیم و خواستیم سفارش بدیم دیدیم که هیچ کدوم پول نداریم :w768:گشنگی هم اجازه ی بیخیال شدن بهمون نمی داد...پولامونو ریختیم رو هم هرکی هرچی داشت رو کرد...بر طبق پولی که داشتم غذا سفارش دادیم:ws47:3 تا ساندویچ...حتی واس آب معدنی هم پول نداشتیم دیگه... بعد از اینکه رفتیم نشستیم 2 تا از دوستامونو دیدیم که غداشونو خوردنو دیگه دارن میرن... غدای مارو که اورد خوردیم ولی چه خوردنی تو گلومون گیر کرده بود نیاز شدید به نوشابه و آ ب داشتیم...ولی دریغ از 100 تومن :icon_pf (34):سر میز دوستامونو نگاه کردیم دیدیم هنوز یه کمی از نوشابشون مونده کسی هم که نیست... دیگه بقیشو خودتون حدس بزنید...:4chsmu1: :girl_blush2: 23 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۰ ترم 3 بودیمو درسا سنگن و استادای سختگیر...هر روز از 8صبح تا 8 شب یا دانشگاه بودیم یا بیرون از خونه در حال کروکی زدن و...1روز نه سپید,نه گلی و نه من واس نهار غذا نبرده بودیم با مشورت هم قرار شد که ناهار بریم ساندویچی پیتزایی چیزی ....بخوریم:girl_yes2:بعد که رسیدیم و خواستیم سفارش بدیم دیدیم که هیچ کدوم پول نداریم :w768:گشنگی هم اجازه ی بیخیال شدن بهمون نمی داد...پولامونو ریختیم رو هم هرکی هرچی داشت رو کرد...بر طبق پولی که داشتم غذا سفارش دادیم:ws47:3 تا ساندویچ...حتی واس آب معدنی هم پول نداشتیم دیگه... بعد از اینکه رفتیم نشستیم 2 تا از دوستامونو دیدیم که غداشونو خوردنو دیگه دارن میرن... غدای مارو که اورد خوردیم ولی چه خوردنی تو گلومون گیر کرده بود نیاز شدید به نوشابه و آ ب داشتیم...ولی دریغ از 100 تومن :icon_pf (34):سر میز دوستامونو نگاه کردیم دیدیم هنوز یه کمی از نوشابشون مونده کسی هم که نیست... دیگه بقیشو خودتون حدس بزنید...:4chsmu1: :girl_blush2: خیلی با حال بود 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۹۰ درود...خب خیلی وقتا شده که پول نداشتیم و این بی پولی کار دستمون داده شاید اون موقع تو اون وضعیت اصلا" جالب نباشه ها...ولی الان که یادش میفتید براتون خنده داره راستش من خاطره زیاد دارم از این بی پولی..... شما چی؟ منم مدرسه راهنمایی که میرفتم با سرویس بود یه روز که با سرویس رفتیم موقع برگشت هرچی منتظر سرویس شدیم نیومد منم یه دو زاری ته جیبم نبود مجبور شدم یک ساعت و نیم پیاده روی کنم تا برسم خونه 14 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۰ چند روزا پیشا رفته بودم انتشارات....پرینت داشتم.....2 تومن بیشتر توو کیفم نبود....خورده هم نداشتم.....یه برگه A4 بود.....100 تومن...... آقا بفرمایید ...خورده ندارم..... آقاههه: برو بعدا 100 و برام بیار .....منم از بدهی بدم میاد...اونم 100 تومن!! رفتم سوپر مارکت.....یدونه شیر برداشتم صرفا جهت خرد شدن 2 هزار تومنی...:biggrin: آقاهه گفت 400...اونم خورده نداشت........منم نا مردی نکردم رفتم هرچی شیرکاکائو و شکلات بود برداشتم......به خیال اینکه حدود 1000 تا میشه دیگه....خوب آقا حساب ما چند شد..... این 300..این 500..1300.....خانوم 2800 محبت کنین:w58:............همینجور موندم.....اقاهه گفت چی شد..... هیچی اقا اخه میخواستم 2 تومنیم خورد شه فقط..... قیافه آقاهه----->:icon_razz: خوب هر چقدرشو میخوای خالی کن....تا چقد میخوای.؟؟؟.....تا 1000 تا....... خالی کردم خالی کردم خالی کردم.....فقط موند یه شیر و یه شیر کاکائو.....خانوم 1300 میشه.....بفرمایید آقا......:biggrin: کلی خجالت کشیدم ولی...... 19 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ دیروز رفته بودم بیرون .دخترعمم زنگ زد یک لیست داد براش بخرم اون قدر لیستش زیاد بود که پول کم آوردم. :ydm47612zsesgift969 برگشت گفتم با مترو برم ازون ورم با اتوبوس برم . دم مترو یه هو aboozar رو دیدم وایستادیم یکم حرف زدیم. وقتی اومدم سمت اتوبوس یادم رفت قرار بود سوار اتوبوس بشم و وقتی تو تاکسی نشسته بودم یادم اومد وای پول چه قدر دارم :JC_thinking: کرایه میشد 950 تومن .می دونستم هم 1000 بدم بقیه پولمو نمیده :icon_pf (34): هرچی پول خورد تو کیفم بود شمردم که برای بقیه راه کم نیاد. شد 350 تومن برای بقیه راه 400 تومن میشد کرایه .نیم ساعتی پیاده راه بود تا خونه.گفتم بیخیال دیگه 50 تومن کمه بقیه راه رو پیاده میرم. ناامیدانه 1000 رو که دادم دیدم راننده 50 تومن بقیه پولم رو داد حالا هیچ وقت همچین کاری نمیکرد خیلی خوشحال شدم.پولم شد 400 تومن :lol: 15 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ از دوستان کسی میدونه دانشگاه آزاد کرج کجای کرجه؟؟؟ مترو گلشهرم میدونین؟ پس اینو بخونین: یه بار به خاطر یه 25تومنی مجبور شدم از دانشگاه تا خونمون که طرفای مترو گلشهره پیاده بیام!!!!! 11 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مهر، ۱۳۹۰ حالا می فهمم خالی یعنی چه حس و حالی خالی یعنی بی تو ............. بی تو یعنی خالی می خواستم اینترنت و شارژ کنم ولی حسابم خالی بود ... :icon_pf (34): خالی یعنی بی تو ............. بی تو یعنی خالی 10 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ یبار با دوستم رفتیم فست فود هی گفت گرون سفارش نده پول نداریم منم گفتم کارت دارم رفتیم خوردیم اومدیم حساب کنیم دیدیم کارتمو جا گذاشتم با شرمندگی گفتم ببخشید ما کارتمونو نیاوردیم اونم میدونست مشتری هستیم چیcزی نگفت فردایی رفتم پولشو دادم اما دیکه اونجا نرفتم 13 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ چند سال پیش داداشم توی "مرزن اباد" سربازیش رو میگذروند. وسط زمستون بود. من هم تهران زندگی میکردم. یه روز جمعه گفتم میرم بهش سر میزنم. صبح زود با سواری های خطی رفتم اونجا. یه روز مرخصی براش گرفتم و رفتیم چالوس. ناهار و تنقلات و تلفن به خونه و... عصر برگشتیم پادگان. با خودم حساب کردم سواری مرزن اباد-تهران 3500 تومنه. از آزادی تا خونه هم 500 تومن. خلاصه 4000 تومن نگه داشتم و بقیه پولام رو دادم به داداشم. ساعت 5 عصر با یه سواری خطی راه افتادیم. جاده چالوس برف گیر شدیم. تا ساعت 11 شب فقط 30 کیلومتر رفته بودیم. پلیس جاده رو بسته بود و راننده هم زنجیر چرخ نداشت. مسافرا میگفتن برگردیم. راننده کل کرایه رو جلو جلو گرفته بود و من که حساب میکردم اگه اون موقع بر گردیم ساعت 3 صبح میرسیم مرزن اباد و من با 500 تومن توی اون برف و سرما جایی هم ندارم برم. اون موقع خود پرداز و موبایل هم نبود... خلاصه اونقدر رو مخ راننده کار کردم و هندونه گذاشتم زیر بغلش که مگه تو بچه این جاده نیستی , این که برف نیست , من که خودم رو راننده نمیدونم توی بدتر از این شرایط هم رفتم... راضیش کردم راه رو ادامه داد. ساعت 5 صبح رسید کرج. زد کنار که من تهران نمیرم دیگه. من هم خوشحال که تو اون بی پولی تا همون جا هم اوردتمون, یه جوری با همون 500 تومن خودم رو رسوندم خونه. :hapydancsmil: حالا که خودم اومدم شمال و تو این جاده رفت و آمد میکنم, می بینم که چه ریسک بزرگی کرده بودیم بدون زنجیر چرخ تو اون برف تو جاده چالوس !!! 12 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ همین دو - سه هفته پیش رفتم سوپرمارکت، به اندازه 7 تومن جنس برداشتم، وقتی فروشندهه کارتمو کشید نوشت موجودیه شما کافی نمیباشد. آخرش با موجودیه دوتا کارتم اندازه 6 تومن توونستم خرید کنم. خیلی شرمنده شدم، تازه فروشنده سوپرمارکته شیری رو که برگردونده بودم رو میخواست به زور بده بهم، احساس کردم فکر میکنه خیلی بدبختم. از سوپرمارکته اومدم بیرون زنگ زدم خونه کلی با مامانم دعوا کردم، آخه قرار بود صبحش برام پول بریزن ولی نریخته بودن و به منم چیزی نگفته بودن. پ.ن: اگه حوصله دلسوزی واسه خودم داشتم بهترین موقعیت بود، دم غروب بود و بارون ریزی هم میومد ولی من پوست کلفت تر از این حرفام. 14 لینک به دیدگاه
hilari 2413 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۰ همین الان به بی پولی خوردم!!! هم اتاقی هام نیستن, یخچالم طبق معمول آخر ترم خالی میشه تو خوابگاه خودپرداز نداره , برفم بارید بیرون سرد حوصله نداشتم برم پول بگیرم فکر کردم یکم پول دارم خواستم از فروشگاه خوابگاه روغنو نونو تخم مرغ و... بخرم یه شامی درست کنم:gnugghender: دیدم همش 1000 تومن دارم.رفتم نون خریدم لااقل گشنه نخوابم 17 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۱ دیروز رفتم مجتمع تجاری دانشگاه....از شب قبلش خیلی دلم کرانچی میخواست اول رفتم دستمال برداشتم...شیر هم نداشتم...رفتم یکی برداشتم...کیف پولمو نگاه کردم...فقط 4 تومن تووش بود یکم فکرد کردم...: باید یه جوری خرید کنم که با کمبود مواجه نشم ضایع شم مثه اوون دفه... رفتم جلو تر... واااااااااااااااااااای....چی دیدمممممممممممم کرانچــــــــــــــــــــــــــــــــی مثه مسخ شده ها رفتم سمتش...یه دونه برداشتم به قیمتش نگاه کردم.... با دستمال و شیر و هات چاکلتی که دستم بود این دیگه بیشتر از 3 تومن میشد......پولو برای برگشت به تهران هم میخواستم..... با نا امیدی تموم کرانچی رو گذاشتم سر جاش ...... رفتم بقیه چیزا رو حساب کردم -قابل نداره خانوم -ممنون 1650... من-----> خودمو کشتم بیشتر از 1500 نشه آخرش..... 2 تومنی رو به زور گذاشتم روو میز....250 تا برگردوند...100 نداشت 14 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۱ شغلی که توش درآمد ثابت نداشته باشه نیازمند اینه که داشته هات رو مدیریت کنی تا هیچ وقت به پیسی نخوری. منم اکثر شغل هایی که داشتم درآمدش ثابت نبود. بزرگترین و تلخ ترینش وقتی بود که باک ماشینو با بنزین لیتری 40 تومنی پر کردم. یه بسته سیگار 57 گرفتم. چون فقط پولم به 57 میرسید. یه سکه 25 تومنی ته جیبم موند. از حرسم با تمام قدرت پرتش کردم تو جاده. من موندم و 500 کیلومتر راه. 14 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده