رفتن به مطلب

یک عکس و یک شعر...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

من اگه خــــــــــــــــــــــــ ـــــــدا بودم

 

یه بار دیگه تمـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم

 

ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه

 

0de3740b21450091ac50293dc9d9a052-300

.

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

از آدم ها بگذر ...

 

دلت را گنده تر کن ...

 

ناراحت ابن نباش که چرا جاده ی رفاقت با تو همیشه یک طرفه است ...

 

مهم نیست اگر همیشه یک طرفه ای ....

 

13440740941.jpg

لینک به دیدگاه

آ«قطار مي‌رود

 

تو مي‌روي

 

تمام ايستگاه مي‌رود

 

و من چقدر ساده‌ام

 

كه سال‌هاي سال

 

در انتظار تو

 

كنار اين قطار رفته ايستاده‌ام

 

و همچنان

 

به نرده‌هاي ايستگاه رفته

 

تكيه داده‌ام!آ»

 

 

2rc2rbeqcb9vm1mvvkqg.jpg

لینک به دیدگاه

Avazak_ir-Light170.jpg

 

بی کسی....

 

نه کسي منتظر است...

 

نه کسي چشم به راه...

 

نه خيال گذر از کوچه ي ما دارد ماه...

 

بين عاشق شدن و مرگ مگر فرقي هست؟

 

وقتي از عشق نصيبي نبري غير از آه...

لینک به دیدگاه

نيمه شبِ پريشب گشتم دچار كابوس

ديدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم : سلام حافظ گفتا عليك جانم

گفتم : كجا روی تو؟ گفت والله خود ندانم

گفتم : بگير فالی گفتا نمانده حالی

گفتم : چگونه ای تو؟گفت در بند بی خيالي

گفتم : كه تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟

گفتا : كه می سرايم شعر سپيد باری

گفتم : ز دولتِ عشق گفتا كه : كودتا شد

گفتم : رقيبت کو؟ گفتا : او نيز كلّه پا شد

گفتم : كجاست ليلی ؟ مشغول دلربايی ؟

گفتا : شده ستاره در فيلمِ سينمايی

گفتم : بگو ز خالش ‚آن خال آتش افروز؟

گفتا : عمل نموده ‚ ديروز يا پريروز با لیزر و مدِ روز

گفتم : بگو زمويش گفتا كه مِش نموده

گفتم : بگو ز يارش گفتا ولش نموده

گفتم : چرا؟چگونه؟عاقل شده ست مجنون؟

گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون

گفتم : كجاست جمشيد؟و جام جهان نمايش؟

گفتا : خريد قسطی تلويزيون به جايش

گفتم : بگو زساقی حالا شده چه كاره ؟

گفتا : شدست منشی در دفتر اداره

گفتم : بگو ز زاهد آن رهنمای منزل

گفتا : كه دست خود را بردار از سر دل

گفتم : ز ساربان گو با كاروان غم ها

گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا

گفتم : بگو ز محمل يا از كجاوه کن يادی

گفتا : پژو‚ دوو‚ بنز يا گلف نوك مدادی

گفتم كه: قاصدت كو آن باد صبح شرقی

گفتا : كه جای خود را داده به فاكس برقی

گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره

گفتا : به جای هدهد‚ ديش است و ماهواره

گفتم : سلام ما را باد صبا كجا برد ؟

گفتا : به پست داده شاید به پستچی مزدش را نداده؟

گفتم : بگو ز مشك آهوی دشت زنگی

گفتا كه : ادكلن شد در شيشه های رنگی

گفتم : سراغ داری ميخانه ای حسابی؟

گفت : آنچه بود از دم گشته چلو كبابی

گفتم : بيا دو تايی لب تر كنيم پنهانی

گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان

گفتم : شراب نابی توی دست و بال نداری؟

گفتا : كه جایش دارم وافور با نگاری

گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها

گفتا : به حبس بودم از ته زدند آنها

گفتم : شما و زندان؟ حافظ مارو گرفتی؟

گفتا : نديده بودم هرگز هالو به اين خرفتی!!!

02.jpg

لینک به دیدگاه

 

 

به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.

 

به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.

به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.

به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.

 

به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.

و به انسان گفتم عشق چیست؟

اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!

 

15036.jpg

لینک به دیدگاه

خدایا به تو سپردمش!

 

اما یه خواهش ازت دارم...

 

یه روزی...

 

یه جایی...

 

بغل یه غریبه مست مست

 

بدجوری یاد من بندازش،

 

بدجور...

 

 

 

v-c-hvd-hsj-i-.jpg

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

آب در هاون کوبیدن است

اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری .

وقتی ؛ آخر همه ی شعرهای من

تــو می آیی ؛

و تــهِ همه ی فنجان های تو

من میـــروم

 

i90273_1368388714.jpg

لینک به دیدگاه

euo0n7rgaifvtxxth9u.jpg

به روی شط وحشت برگی لرزانم، ریشه ات را بیاویز. من از صداها گذشتم... روشنی را رها کردم... رویای کلید از دستم افتاد... کنار راه زمان دراز کشیدم... ستاره ها در سردی رگ هایم لرزیدند... خاک تپید... هوا موجی زد...

 

علف ها ریزش رویا را در چشمانم شنیدند:

میان دو دست تمنایم روییدی، در من تراویدی.

 

آهنگ تاریک اندامت را شنیدم:

نه صدایم و نه روشنی. طنین تنهایی تو هستم، طنین تاریکی تو.

 

سکوتم را شنیدی:

بسان نسیمی از روی خودم برخواهم خاست، درها را خواهم گشود، در شب جاویدان خواهم وزید.

 

 

 

چشمانت را گشودي ... شب در من فرود آمد...

اين تاپيك وسطش مسيرش عوض شده. اگه پستم بي ربطه بگين حذف كنم. :icon_gol:

* عكس: خليج فارس/ فروردين 88

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...