farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ باور کن معجزه پرواز را حکمت سقوط را سجده کن خدای ابر را ببوس خار را یادت باشد از خار گلایه نکنی رنج خار بودن او را بس است بتوان و باور کن عطر زندگی را و به گوش باش ترانه شمعدانیها را 4 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ کودکــ کهـ بودمــ ، تآبـــ بآزی بهآنهـ خندهـ هآی بلندمـــ بود حآلآ کهـ بزرگـــ شدهـ امـــ ... ... چهـ بی تآبــ شدهـ امــــ .... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 7 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند... همراه کسانی بودم که همراهم نبودن .... وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم ... دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم ... و تو چه دانی که عشق چیست !!! عشق .... سکــوتی است در برابر همه اینها !!! 5 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ غم نبودنت به جانم نیشتر میزند ... اما درمانی نیست که به مقابلش روم... 3 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم ! زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش ...داری " !! چهار شنبه سوری راه انداخته ایم... ســـرخی ِ تو از من ، زردیِ من از تــــو ! همیشه من می سوزم .....و همیشه تو می پــــری 2 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم! در ساحل کنار دریا ایستاده ای , هوای سرد , صدای موج انتظار انتظار انتظار ... ... به خودت می آیی , یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند , نه دستی که شانه هایت را بگیرد , نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد اسم این تنهایی است 2 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ هــــــی کـ ـآفـ ـه چـ ـی...! دَستـ ـور بـ ـده سیـ ـگـ ـآر بیـ ـآورنــد... مَــشروبـــ و پــ ـآســور هـ ـَم... وَ مَـ ـردآن هَــ ـرزه رآ دور میـ ـز مَن جَــمع کـــُن... بـــگو بنَــــوآزَند... شــ ـآیَد غیرَتــــــی شُـ ـد و بَـــــرگَـ ـشتــ ...! 4 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ مـــــوضـوع انـــشـــآ : تآبــــستــــــآטּ פֿــود رآ چـــ گـــونــہ گـــذرآنــבیـ ב ؟ بــــنــآم פֿـבآ : بــ ـی او .. 8 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ گاهی فقط گاهی با یک نگاه... با یک نفس شاید مواظبم بودی پس بگذار و بگذر نگران من نباش خواستی بیا و مرا ببین من هنوز تکیه به دیوار دلواپسی ایستاده ام 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ در وصف تصویر پست قبل درلحظه این واژه ها اومد... . . . در میان انگشتانی که تا دیروز در دستان تو قفل بودند... می بینم تو را که رختِ شادی بر تن کرده ای.... من عزادارم در این لحظه با مُهری که بر کف دست است... و تو شادی از این که مُهری که بر کفِ دستِ من زدی و رفتی! 8 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام می گویند : شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویالونش...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...! 9 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ اینقدر دلم قصه خورده که انگار دیگه خدا دوسم نداره اینقدر توی دلم غم هست که همیشه دلم قصه داره دیگه کوچه های تاریک دلم شده پر سیاهی توی راه عشق و عقلم موندم سر دو راهی 7 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ در آغـــوش خودم هستم ... من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت ... نه چندان با محبت ... امــــــــا وفـــادار ... وفـــادار ...! 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ . . . دیگر از این شهر . . . . . . میخواهم سفر کنم . . . . . . چمدانم را بسته ام . . . . . . اگر خدا بخواهد امروز میروم . . . . . . نشسته ام منتظر قطار . . . . . . اما نه در ایستگاه . . . . . . روی ریل قطار . . . 4 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ خدایا... آسمان دور از دستان من است بال پروازی ،از خود ندارم دستانم را بگیر به من پرواز بیاموز تا از زمین دور شوم که زمینی بودن بال پروازم را بسته است 3 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ دست می سوزد با سیگار به خودت می آیی یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند نه دستی که شانه هایت را بگیرد نه صدای که قشنگ تر از باد باشد تنهایی یعنی این…!!! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ یــﮧ رפּز פֿــــפּب میــــــاב ڪــﮧ بـــالاے عڪـωــــــم مے نــפּیـωـــــــטּ : انا للــﮧ פּ انا الیـــــﮧ راجعـפּטּ یــﮧ פֿـــط مشڪــــے ڪنــــــارش منـــم בارم لبــפֿـنـــב میزنـــــم تــــפּ عڪـــــس... 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده