MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترینش : میتینگ نمایشگاه کتاب. بدترینش : رفتن کسی که پامو به فروم ها باز کرد،اسی.بدون اون انجمن یه چیزی کم داره 21 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره ی خوب: اشنا شدن با بچه هایی که میفهمند خاطره ی بد: اشنا شدن با بچه هایی که نمیفهمند و بر نادانی خودشان اصرار میکنند خیلی گله دارم از از اینجا.ولی خب خیلی چیزا رو نمیشه گفت.روزای اولی که اومدم اینجا فکر میکردم واقعا یه جای خیلی خوب هست که میتونم اوقاتم رو پر کنم.البته نه اینکه بد باشه نه.ولی خب اونجور که فکر میکردم نبود و خیلی فاصله داشت.بعضی وقتا که اینجا بحث میشه و مدیریت دخالت میکنه یاد یه برهه زمانی میفتم تو مهندسان و یه جمله که بهتاش گفت: یه خرابشده ای واسه اینا درست کنم برن بزنن تو سر و کله هم 20 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین خاطره ندارم..همین پیش دوستام بودم ...الان کمتر شده اون صمیمیت و ... بد ترین خاطره یکی فوت آقای کامیار بود ...زیاد نمیشناختمش ولی با هم چند باری برخورد داشتیم یکی دیگه هم فوت پدر مادر یه کاربر ...که نمیشناختمش ولی بقیه میشناختنش کلا فضا غمگین بود بازم خاطره بد شاید باشه یادم نیست الان. 24 لینک به دیدگاه
sinister89 4245 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترینش حضور تو گود رفاقت بوده مخصوصا زمانی که من و ماهرخ و جوزف و میلاد با نوترون در حال کل کل و زدن تو سر و کله هم هستیم.تمام لحظاتش واسم خاطره شده. بدترینش فک می کنم نبودن اسی باشه:w74: 21 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ منم بهترین خاطرم میتینگ دریایی بود که هم دوستان رو از نزدیک دیدم هم خیلی حال دال مخصوصا چر خوندن شیشه نوشابش البته هر وقت میام انجمن تمام سختی ها و مشغله فکری که تو محیط واقعی دارم از بین میره و بعدش راحت تر فکر میکنم 18 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بدترینش همین از دست دادن کاربرای ناب و درخشانش بهترینش دیدن چراغ روشن و فعالیت کاربراش 20 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین : میتینگ توردریایی بود.خیلی خوش گذشت بدترین : وقتی بابابزرگم چند ماه پیش فوت کرد کسی نمی دونست خیلی بهم ریخته بودم توی تاپیک بغض که قسمت گاه نوشته ها بود کلی پست دادم اما بعد گفتن نباید توی گاه نوشته ها اعضای دیگه بنویسن و پستامو پاک کردن جالبترین : هر اتفاقی می تونه جالب باشه بستگی به نگاهمون داره. چیز خاصی یادم نیست 17 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره بد و خوب که نه ولی از شکلک های زیر خیلی خوشم می آد اول این خوشگلهبعدش هم این خوش تیپه فک کنم روزی با هم ازدواج کنن 16 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره ی خوبی ندارم راستش فقط وقتی میبینم توو قسمت اعضای آنلاین ، انواع و اقسام رنگ ها دارن خودنمایی میکنن و تعدادش به 70-80 تا میرسه خوشحال میشم و احساس تنهاییم از بین میره. خاطره ی بدم تا دلت بخواد دارم : وقتی که Neutron از تالار خداحافظی کرد وقتی دیدم Waffen یک ماهه نیومده اینطرفا وقتی دیدم ZIZA و آتروس اخراج شدن وقتی دیدم CodePlus استعفا داد وقتی میبینم spow خیلی کم پیدا شده وقتی توو پروفایل Architect گشت میزنم و میبینم هیچ وقت نمیتونه درخواست دوستیم رو تایید کنه. وقتی اون شب تاپیک دعا برای سلامتی هیلدا رو دیدم و تا صبحش خوابم نبرد وقتی میبینم توو دنیای مجازی هم عرصه اونقدر تنگ شده که بهترین کاربرمون هم مجبور شد از اینجا بره. وقتی تاپیک حرف های دل رو میخونم و میفهمم بچه ها چقدر مشکل دارن و چی توو دلشون میگذره از این "وقتی" ها زیاد میتونم بنویسم خلاصه . . . 25 لینک به دیدگاه
zahra-d 4993 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترين خاطرم مال تاپيكه سوتي هاست وقتي سوتي هارو ميخونم كلي ميخندمو روحيم عوض ميشه بدترينم چيز خاصي يادم نمياد اما پارسال كه تازه اومده بودم چون اينجا خيلي خلوت بود اعصابمو خورد ميكرد اما الان تنهاي سايتي كه مشتاقم توش بچرخم فقط نوانديشانه 11 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترین خاطرم آشنایی با دوستام بود شوخی ها و خندهایی که با هم می کردیم خیلی خوب بودن بدترینش هم رفتنشون 20 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ بهترینش خداحافظی های بی سرانجامه .......وقتی دروپنجره های پروفشون را میبندن یه جمله تلخ هم مینویسن....بعد چندروز بعد گیجالتی برمیگردن....خیلی حال میده:hapydancsmil::hapydancsmil:+میتینگایی که بودم. جالبترینش تمام مواقعی که محمد ر وسر کار گذاشتم.:tt2: بدترین هم مشکلاتی که یه کاربر برام به وجود اورد 19 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ خاطرات خوب اینجا خیلی زیاد دارم... هم از خود انجمن هم آدم هاش و هم میتینگ هایی که داشتیم... دوستان کمی دارم ولی چون دوستان واقعی هستن برام واسه همین خیلی خیلی برام مهمن و همین جزء بهترین هاست... جالبترین خاطرات میتینگم مربوط به اولین کوهنوردی که با بچه ها رفتیم و یه مقداریشو پیمان هم تو خاطراتش گفت بود و بعد از اون بازی پانتومیم توی برنامه کاشان که واقعا جالب بود و خوش گذشت... تنها خاطره بدی که داشتمم مربوط به اوایلی هست که اینجا بودم که بودن و موندن تو انجمن باعث شد اون مساله و اتفاق رو به کلی فراموش کنم... 17 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره ی خوبی ندارم راستش فقط وقتی میبینم توو قسمت اعضای آنلاین ، انواع و اقسام رنگ ها دارن خودنمایی میکنن و تعدادش به 70-80 تا میرسه خوشحال میشم و احساس تنهاییم از بین میره. خاطره ی بدم تا دلت بخواد دارم : وقتی که Neutron از تالار خداحافظی کرد وقتی دیدم Waffen یک ماهه نیومده اینطرفا وقتی دیدم ZIZA و آتروس اخراج شدن وقتی دیدم CodePlus استعفا داد وقتی میبینم spow خیلی کم پیدا شده وقتی توو پروفایل Architect گشت میزنم و میبینم هیچ وقت نمیتونه درخواست دوستیم رو تایید کنه. وقتی اون شب تاپیک دعا برای سلامتی هیلدا رو دیدم و تا صبحش خوابم نبرد وقتی میبینم توو دنیای مجازی هم عرصه اونقدر تنگ شده که بهترین کاربرمون هم مجبور شد از اینجا بره. وقتی تاپیک حرف های دل رو میخونم و میفهمم بچه ها چقدر مشکل دارن و چی توو دلشون میگذره از این "وقتی" ها زیاد میتونم بنویسم خلاصه . . . روحشون شاد 12 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ بهترینش تور کاشان و نمایشگاه بود واقعا بهم خوش گذشت بدترینشم دوست ندارم دربارش حتی حرف بزنم چون خیلی ناراحتم میکنه البته خیلی وقته که سعی کردم فراموشش کنم تا حدود زیادیم فراموشک ردم ولی خب آثارش هنوز باقی مونده 14 لینک به دیدگاه
!Hooman 10133 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ خاطره خوب ... همین که میام اینجا بچه هارو میبینم کلی خوشحال میشم و ی دنیا برام ارزش داره خاطره بد .. از این که تو پروفایل دوستام میرم میبینم چن ماهی نیست .. یا خداحافظی کرده بدجوری حالم بد میشه 14 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ بهترینش میتینگ 10 فروردین بود که خیلی از بچه ها رو دیدم...خیلی خوب بود و خوش گذشت... پیدا کردن دوستای سه بعدی... بدترینش ...کم نیست...پس بهتره نگم... 12 لینک به دیدگاه
morta 3323 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ من زمان دقیق نمیگم ... برای من بهترین دوره ، زمستان 89 بود ، زمانی که همه ی کاربر های فعال بودند و بحث های خوبی انجام میشد و خیلی از اونایی که جاشون الان خالی بودند ...و میتینگ ها .... بدترین موقع هم همین حدود هاست ، الان که کلی از کاربرای فعال نیستند ، خداحافظی کردند ، نمیتونن بیان و خیلی مشکلات دیگه ... 13 لینک به دیدگاه
just work 12354 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ با سلام بهترینها و بدترینها زیادند و جالبترینها کم ... شاید بهترینها رو بتونم در این چند مورد بگم : 1 - پیدا کردن دوست و برادر عزیزم مهندس جمالی در این انجمن که جدود 2 سال بطور کامل ازش بی خبر بودم . 2 - اشنایی با اعضای محترم تالار مکانیک که هر کدامشان کهکشانی بی پایان از علم و اخلاق هستند . 3 - اعلام همبستگی و استقلال تالار فدرال مکانیک در تابستان 89 و اون محیط صمیمی و گرم . 4 - اعلام همبستگی دوباره ی اعضای تالار فدرال مکانیک در تابستان 90 بعد از یک دوره ی رخوت و سکون . و اما بدترینها که کم هم نیستند ... 1 - توهین یکی از مدیران سابق انجمن و مماشات و عدم برخورد جدی مدیر انجمن با ایشون که سر اغاز بسیاری از مسایل شد . 2 - اعضایی که هر روز صبح یک صفحه از یک کتاب رو میخوندند و فکر میکردند فیلسوف شده اند و تاپیکهایی سراسر خزعبل تحویل خلق الله میدادند ...! 3 - نخبه کشی انجمن که باعث شد سرمایه هایی بسیار گرانبهایا از انجمن رخت بربندند و یا روزه ی سکوت بگیرند ... ! 4 - اعضایی که تا به عنوانی رسیدند به یادم انداختند که " خدا .... رو دید و شاخ بهش نداد " . به امید روزی که تفاوت " آزادی " و " آزادگی " رو بفهمیم ... 11 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ بدترینش وقتی میرم تو پروف بچه هایی که خداحافظی کردن و رفتن دلم بد جور میگیره ! بدترینش موقععیه که میرم تو پروفایل کامیار بدترینش موقعیه که ... دیگه چیزی نمیگم ... 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده