peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ خوب دوستان وهمراهان همیشگی مباحث خانواده سلام درمقدمه این موضوع باید عرض کنم خودمن تابحال زیاد به این موضوع فکرکرده ام که خانواده من چقدردرشخصیتی که الان دارم موثربوده اند؟ اعتقادات ونوع دوستان من آیابرگرفته ازافکاروعقایدی هستند که خانواده به من القا کرده است؟ اینکه من چه بپوشم وبا چه کسانی معاشرت ودوستی داشته باشم؟ یا این افکاربه مرورزمان ودرمحیط خارج از خانه به من رسیده است؟ درمورد خودم میدانم خانواده ام نقش چندانی دراعتقادات حال حاضر من نداشته اند. نظرشما چیست؟ چقدرخانواده درانتخاب دوستان ونحوه لباس پوشیدن شما مؤثربوده است؟ 20 لینک به دیدگاه
محسن2115 294 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ اگه خانواده واقعن خانواده باشن می تونی درصد بالا حساب کنی. شما موقعی که تو خانواده ای بزرگ شده باشی که حد وحریم داشته باشن مطمئنن برای خودت اونا رو هم قائلی وتو ی انتخاب دوست ولباس حد وحریم رو رعایت میکمنی. البته با توجه به تنوع طلب بودن انسان ممکن هست گاهی فراتر بری اما اگه درست بوده باشی یا بقول افا با اصالت بر میگردی. 10 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ خوب به نظرم کلیات شخصیت من تاثیر گرفتن . فکر می کنم واسه همه هم همین طور باشه . اما جزییات شخصیتم تو جامعه و در طول این سالها شکل گرفته حالا زمانی که جزییات اونقدر زیاد و کامل بشن که خودشون بتونن جهان بینی خاص فردی رو بسازن دیگه وقت عوض کردن کلیات شخصیت هم می رسه . درباره خود من 10 % هنوز تحت تاثیر خانواده است . 90 % شخصیت کنونی خودم رو خودم با اختیار قبول دارم . خودم ساختم ش. کلی تر بگم این که خانواده تاثیر داره اما جامعه هم تاثیر خودش رو می زاره . و شخصیت اولیه و جوهر هر ادم هم در میزان این تاثیر پذیری دخیل ه . 8 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ بی تردید من خیلی از خانواده ام الگو برداری کردم و خیلی تحت تاثیر اونها قرار گرفتم... مخصوصا زمانی که بچه تر بودم... یکی از خصوصیات من این بود که خیلی خیلی حرف گوش کن بودم زمان بچگیم و حالا هم بیشتر از خیلی از هم سن و سال هام به حرف پدر و مادرم گوش میدم... زمانی که بچه تر بودم اگر چیزی به من گفته میشد که باید یا نباید انجام بدم امکان نداشت از اونها سرپیچی کنم... نتیجش این شد که با اینکار از خیلی مسائل ناجور دور موندم... دوستان بد نداشتم و خیلی مسائل دیگه ای که برای برخی پیش میاد برام پیش نیومد... ولی این مسئله یک مشکلاتی رو هم ایجاد کرد... مسئله ی الگو برداری اگر با فهم خود فرد همراه نباشه مشکل سازه... من وقتی بزرگ تر شدم فهمیدم که بعضی از خواسته ها و عقاید پدر و مادر و خانواده ام درست نیستند... حالا با اینکه همیشه به حرفشون گوش میکنم و گفته های اونها رو هم در نظر میگیرم ولی عقل خودم معیار اصلی هست برای هر تصمیم گیری... الان سعی میکنم از اخلاق و منش خوب پدر و مادرم الگو برداری کنم و از اون چیزهایی که به نظرم ناپسند میاد دور باشم و سعی کنم مثل اونها نشم... در مورد دوستانم بله... مخصوصا زمانی که بچه تر بودم خیلی روم تاثیر داشتند ولی این به شکل اجبار نبود... یک پیشنهاد و نصیحت بود که من هم همیشه گوش میدادم... الان هم همیشه در نظر میگیرم حرفشون رو... البته الان دیگه "دوستان" ی ندارم... در مورد لباس پوشیدن، هم خودم و هم خانوادم خیلی به ساده بودم اهمیت میدند و من هم از این مسئله خوشم میاد و همیشه از زمانی که به یاد دارم اینطور بودم... در ضمن از مد واقعا حالم به هم میخوره و به نظرم نماد نادانی و پوچ اندیشی هست... در کل خانواده ام در دوران کودکی در شکل دادن شخصیتم خیلی تاثیر داشتند... اما الان خیر... ولی به هر حال هنوز هم به نظرات و اعتقاداتشون توجه میکنم و همیشه اونها رو در نظر میگیرم... 9 لینک به دیدگاه
::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ من هیچ وقت تو این ی مورد حرف گوش کن نبودم همیشه لباسی ک خودم میخواستمو میپوشیدم ب جز گاهی وقتا ک مهمونی فامیلا میریم ب خاطر اعتقادات مامان جوری ک بگه لباس میپوشم ولی تو شکل گیری شخصیتم خیلی تاثیر داشتن خانواده چون اجتماعی ک بیشتر از بقیه جاها بودم خانواده بود و بیشتر از دوست و فامیل باهاشون تقابل داشتم 70 درصد شخصیت و اخلاق و کارام دقیقا مثه بابامم 20 درصد مامان و ی 10 درصدیم از جاهای دیگه ارث رسیده بهم 7 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ ممنون پيمان جان مثله هميشه بحثات جالبه خب قاعدتا خانواده بيشترين تاثيره روي آدم ميزاره ولي اگه در مورده خودم بخوام نظر بدم به جرات ميتونم بگم من هيچ تاثيري و تربيتي از خانوادم نگرفتم... در مورده دوستام هم هميشه خودم بودم كه تصميم گرفتم چه دوستايي داشته باشم در مورده نوعه پوششم هم همينطور هميشه خود مختار بودم... 7 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ شکی نیست که خانوادم خیلی روم تاثیر گذاشتن. من نمی دونم چرا هیچ وقت پیرو مد نبودم همیشه مادرم می گه: ساده که می پوشی همیشه مده! خدایی راست هم می گه. ببینید از 40 سال گذشته تا حالا همیشه کت شلوار یا کت دامن برای خانوم ها شیک بوده. از لباسا که یه سمت آستین داشت و اون سمت آستین نداشت چقدر رو مد بودن؟ هیچ وقت نمی گم مد بده اما باید دید اون مد چقدر به شخص میاد. منی که قدم بلنده چه مرضی دارم به خاطر مد کفش پاشنه 10 سانتی بپوشم؟ ذر انتخاب دوستام هم دنبال افرادی بودم که تیپ خودم هستن. 8 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ در مورد من خانواده تاثیرش فقط تا سن 14 15 سالگی بود بعد ازون دیگه خودم بودم که انتخاب میکردم...به قطع اشتباه زیاد داشتم تو زندگیم اما از هیچکدومش پشیمون نیستم... در مورد دوست و لباسام که همیشه خودم بودم البته عقایدم در این زمینه مخالف خانواده نیست تقریبا در یه راستاییم... 5 لینک به دیدگاه
Cannibal 3348 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ من خودم تا پارسال و پیارسال حرفم و فکرم 100 % پدرم بود. نه اینکه تحمیل کنه، بلکه برای من الگو بود. ولی بعدها یه اصلا نگاهم عوض شد، فکرم هم عوض شد. به حرفاش فکر کردم و با معیار های خودم *****شون کردم و حالا هم برای خودم هستم. خیلی ها که میگفت بد هستن فکر کردم و دیدم خیلی هم بد نیستن و ........ بچه ای نبودم که تو کوچه تلپ باشم ==» همه ی دوستام تو مدرسه بودن و مدرسم هم خوب فیتلر میکرد==» دوستام هم خوب بودن و به خانواده مربوط نبود. هرچند الان راجع به رفت و آمدام سوال پیچم میکنن ولی من دوستام رو بهتر از اونا میشناسم. درسته یا نه. راجع به لباس، تا دوران زاهنمایی و حتی اول دبیرستان مثل همه، مادرم بهم لباس میداد ولی از یه دورانی به بعد احساس کردم که دیگه بچه نیستم و از اونموقع اسپرت میپوشم. همه ی موارد بالا که اول پیرو پدر و مادر بودم و بعد شدم پیرو خودم، باعث شده که تو این سن یکسری تضاد (Conflict) بین من و ایشان پیش بیاد(غالبا با بابام) و سر این مسائل بحث های بی نتیجه بکنیم. 6 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ ببینید یه سؤالی اینجاپیش میادبعضی دوستان عنوان کردندکه خانواده یاتا سن خاصی بر عقایدورفتارشان حاکم بوده یاخیلی کم تأثیرداشته است. آیااگردرخانواده دیگری هم متولدمیشدیداعتقادات ودوستان وظاهرشماهمین بود؟ 6 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ ببینیدیه سؤالی اینجاپیش میادبعضی دوستان عنوان کردندکه خانواده یاتا سن خاصی بر عقایدورفتارشان حاکم بوده یاخیلی کم تأثیرداشته است. آیااگردرخانواده دیگری هم متولدمیشدیداعتقادات ودوستان وظاهرشماهمین بود؟ من فکر می کنم که همین بودم مگه این که تو خانواده ی متحجری به دنیا میومدم که به هیچ وجه حق انتخاب نداشتم... 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ خوب باید بگم خیلی نوع محیطی که در اون بزرگ شدی خیلی روت تاثیر می ذاره ولی این همیشگی و در مورد همه نیست! انتخاب دوستام معمولا دست خودم بوده ولی قاعدتا با توجه به افکاری که با اونها بزرگ شدم در مورد لباس پوشیدن و مد خیلی اهلش نیستم ولی خانواده م معمولا خیلی در این مورد دخالت می کنن بهتره بگم می کردن که خیلی خوشم نمیاد! این دخالتو در مواردی درست می دونم که خارج از قاعده و اعتقاداتم عمل کرده باشم در غیر این صورت نه! 3 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ خوب باید بگم خیلینوع محیطی که در اون بزرگ شدی خیلی روت تاثیر می ذاره ولی این همیشگی و در مورد همه نیست! انتخاب دوستام معمولا دست خودم بوده ولی قاعدتا با توجه به افکاری که با اونها بزرگ شدم در مورد لباس پوشیدن و مد خیلی اهلش نیستم ولی خانواده م معمولا خیلی در این مورد دخالت می کنن بهتره بگم می کردن که خیلی خوشم نمیاد! این دخالتو در مواردی درست می دونم که خارج از قاعده و اعتقاداتم عمل کرده باشم در غیر این صورت نه! به نظرشمایه خانواده تاکجامیتونه روانتخاب مواردی که اشاره کردید دخیل باشه؟خودشخص این تصمیم روبراساس چه معیارهایی میگیره؟ معیارهایی که درخانواده بهش القا میشه یامعیارهایی که بعدادرمحیط بیرون واجتماع وطبق تجربیات شخصی بهش دست پیداکرده انتخاب میکنه؟ 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ به نظرشمایه خانواده تاکجامیتونه روانتخاب مواردی که اشاره کردید دخیل باشه؟خودشخص این تصمیم روبراساس چه معیارهایی میگیره؟ معیارهایی که درخانواده بهش القا میشه یامعیارهایی که بعدادرمحیط بیرون واجتماع وطبق تجربیات شخصی بهش دست پیداکرده انتخاب میکنه؟ شخص می تونه با خانواده مشورت کنه و در نهایت خودش انتخاب کنه به نظرم تحمیل فکر و عقیده درست نیست اینطوری خود آدم از اون انتخاب دوری می کنه... فکر می کنم تاثیر حرفا و نظرات والدین وقتی بیشتر می شه که خودشون به حرفای خودشون عمل کنن در واقع نوع برخوردی که والدین با مسائل دارن می تونه تاثیر زیادی در نگرش و نحوه برخورد فرزندشون داشته باشه مثلا خودمو مثال بزنم گفتم که خانواده م در مورد لباس پوشیدن من خیلی دخالت می کردن این در حالیه که من از وقتی بچه بودم نوع پوشش اونارو در جمع می دیدم و یک سریاش رو می پسندیدم پس خارج از اون رفتار نمی کنم به نظرم دخالتای بی مورد می تونه نتیجه عکس بده 3 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ سلام به نظر من خانواده میتونه نقش به سزایی روی اعتقادات یا مد گرایی فرزندان در بعضی موارد داشته باشه ! این که گفتم در بعضی موارد یعنی اینکه در خیلی از جاها هم خانواده نقش کم رنگی دراعتقادات فرزند داره ! بر فرض مثال خودم در مورد اعتقاداتی که تو این چند سال پیدا کردم خانواده هیچ نقشی نداشته در مورد مد گرایی : من خودم هیچ وقت دنبال مد گرایی نبودم ونیستم و خانوادم هم همین طورن ! اما در بعضی موارد مثلا در بعضی از خانواده های مذهبی فرزند به طور کاملا افراطی از خانواده تبعیت میکنه و فرزند طوری تربیت شده که حتی به خودش اجازه نمیده که کمی در مورد عقایدش تجدید نظر بکنه ! 4 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ چقدرخانواده درانتخاب دوستان ونحوه لباس پوشیدن شما مؤثربوده است؟ خیلی زیاد شاید به جرات بتونم بگم 100% خب توی سنین پایین که این مسئله عادی بود و من هم زیادی بچه حرف گوش کنی بودم البته تنها در مقابل مامانم اما با گذشت زمان و بالاتر رفتن سنم خانواده ام سعی می کردن تنها به عنوان راهنما در کنارم باشن اما از اون جایی که اختلاف سنی زیادی با مادرم نداشتم و البته زن کاملا به روز و اجتماعی و فهمیده ای هم هست اکثرا سعی می کنم حق انتخاب رو به اون بدم هر چند باز هم تصمیم گیرنده نهایی خودم هستم و خوشبختانه تا به حال نه تنها از خیلی مشکلات و خطرات مصون بودم بلکه خیلی هم موفق بودم تعلیم و تربیت بچه توی سنین پایین توی این زمینه ها به نظرم خیلی مهمه که خانواده من هم خوشبختانه در این زمینه کوتاهی نکردن و در حال حاضر خیلی راحت تر از سایرین هم سن و سالانم می تونم خوب و بد رو تشخیص بدم و انتخاب درستی داشته باشم و برعکس خیلی ها که این شیوه زندگی رو دوست دارم و ادامه می دم 2 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ ببینیدیه سؤالی اینجاپیش میادبعضی دوستان عنوان کردندکه خانواده یاتا سن خاصی بر عقایدورفتارشان حاکم بوده یاخیلی کم تأثیرداشته است. آیااگردرخانواده دیگری هم متولدمیشدیداعتقادات ودوستان وظاهرشماهمین بود؟ نميتونم بگم آره ولي شايد اينجوري نبود!!! 3 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ اجازه دهیدزاویه دید روعوض کنیم.وازیه زاویه جدید به موضوع نگاه کنیم. شرایطی راببینیدکه فرزندبه سن نوجوانی دوران سرکشی واستقلال طلبی خودش رسیده.دورانی که همه ماآن راپشت سر گذاشته ایم.وخوب باخصوصیات این دوران آشناهستیم. دراین دوران خانواده چگونه میتواندبرفرزندخودطوری نظارت کندکه هم راه درست راانتخاب کند.هم بادوستان مناسب مراودات اجتماعی داشته باشدهم ازلحاظ ظاهری فردقابل قبول ومتعارفی درجامعه باشد؟ به طورکلی نقش خانواده دردوران نوجوانی واستقلال طلبی فرزندنوجوان به چه صورت بایدباشدکه فرزندنوجوان مابتوانددرانتخاب دوستان وطرزپوشش خودگزینه صحیح راانتخاب کند؟ 3 لینک به دیدگاه
Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ به نظره من پدرو مادر بايد مثه يه دوست رفتار كنن بايد شرايطه بچه رو درك كنن تو ظاهر نشون بدن كه دارن بهش آزادي ميدن ولي دورادور مراقبش باشن... 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ دراین دوران خانواده چگونه میتواندبرفرزندخودطوری نظارت کندکه هم راه درست راانتخاب کند.هم بادوستان مناسب مراودات اجتماعی داشته باشدهم ازلحاظ ظاهری فردقابل قبول ومتعارفی درجامعه باشد؟ به نظرم خانواده در کل بهترین الگو برای بچه ها هستن به خصوص در سنین کودکی و بعد در نوجوانی پدر و مادر با برقراری رابطه صمیمی و دوستانه با بچه ها می تونن تاثیر بسیار به سزایی رو ی بچه ها داشته باشن تعلیم و تربیت بچه ها اگر عمقی باشه واقعا در آینده به هیچ عنوان نمی شه توی شخصیت و عقایدشون تغییری ایجاد کرد برای انتخاب دوست خانواده می تونن با ایجاد محیط آرام و رابطه ای گرم صمیمی بین خودشون این قدر به بچه ها نزدیک بشن که ازشون بخوان به جای این که بیرون از خونه با دوستانشون قرار و مدار بذارن اون ها رو به خونه دعوت کنن تا این طوری هم از نزدیک با دوستان فرزندشون آشنا بشن و هم از گزندهایی که توی جامعه ممکنه بهشون برسه در امان نگهشون دارن در ضمن می تونن رفته رفته با خانواده دوستان فرزندانشون هم رابطه ای داشته باشن تا تسلطشون روی بچه ها بیشتر بشه این طوری بچه ها هم هم حس امنیت دارن و هم احساس استقلال و این که پدر ومادر بهش اعتماد دارن رو می کنن با این شرایط بچه ها کم کم متوجه معیار های انتخاب یه دوست خوب می شن و در آینده می تونن راحت تر خوب و بد رو تشخیص بدن و گول هر گرگی رو نمی خورن در مورد انتخاب لباس هم مثلا من همیشه مامانم رو می دیدم که اصلا مثل بقیه لباس نمی پوشه اما هر جا هم که حاضر می شه همه از حسن سلیقه اش توی انتخاب لباس تعریف و تمجید می کنن ! و همین باعث شد تا زمانی که بزرگتر شدم دقیقا الگوم بشه مامانم در کل پایه های اصلی خانواده (پدر و مادر) اگر راه و روش درستی برای زندگی داشته باشن خواه ناخواه این مسئله روی بچه ها هم تاثیرگذار می شه 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده