رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

[h=2]

اعصاب چیست؟

چیزیست که هیچ کس ندارد ولی توقع دارند که تو حتما داشته باشی.

توقع چیست؟

چیزیست که همه دارند و تو نباید داشته باشی .... !!!!:banel_smiley_4:[/h]

  • Like 15
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چشمان باز یاران اعتماد

یک وقتایی...چشمامون باید باز...باز باشه به یکسری اتفاقات...صحنه ها...رفتارها...

نباید یک جاهایی نگاهمون بچرخه به کوچه ی علی چپ....

باید چشمامون باز باشه..تا هولمون ندن...به چاله....خوشبینانه گفتم....بدبینانه چاه....

باید چشمامون باز باشه..... اون که خنجر گرفته پشتش...

بفهمه که می دونی...که شناختیش...که حواست هست...

گاهی سر به هوایی به قیمت خوردن ضربه از کسی برات تموم....

میشه که فکر می کردی دیگه چشم بسته می شناختیش....

چشمای باز حداقل نفعی که بهت می رسونه...شناخته....

شناخت واسه اینکه اعتمادت کورکورانه نشه....

بلکه هر آن مراقب باشی...که ترک برنداره....جام اعتمادت...که بند زدنش..کار هر بندزنی نیست...

.

.

.

چشمایی که رو سرن...مثه عصایی می مونن...که واسه رفتن یک ناتوان واجبه واسه آدما...

واجبه که به جای رو به رو...کناره ها و پشت سرش رو هم گه گاهی ببینه....

ببینه که بعد پشیمون نشه و حسرت نخوره....

  • Like 12
لینک به دیدگاه

آنقدر چیزها اتفاق می افتد که نمی دانم از کدامشان شروع کنم.

احساس می کنم در فیلمی بازی می کنم با حرکت تند.

احساس می کنم زمان به سرعت می گذرد.

شاید برای این است که روزها کوتاه و کوتاهتر می شوند.

گویی از کنار لحظه ها می گذرم این روزها

بدون اینکه آنها را زندگی کرده باشم.

انسانی هستم سرما خورده با خوشمزه ترین غذا

که در دهانش عاری از هر گونه مزه و طعمی است.

همه چیز در ذهنم معلق است.

در باره همه چیز میتوانم بنویسم

و لی نمی دانم

چرا همیشه آنقدر طولش می دهم که دیر می شود

و موضوع اهمیتش را از دست می دهد.

آنوقت نوشتن می شود یک لیوان چای سرد

که دیگر میل نوشیدنش را ندارم.

حالت آدمی را پیدا می کنم

که دیر سر قرارش رسیده باشد.

 

 

 

 

فقط همین و بس :sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

امشـب کـاسه ی دلـم آنقـدر لبـریـز شده است کـه

 

اضافی اش

 

از چشم هایم سرازیر می شود

 

در گلویـم بغضی می شود

 

می خورمَش

 

و...

 

دستی می شود

 

که کم کم خفه ام می کند...!

  • Like 15
لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان

[h=6]دلم گاهی می گیرد

گاهی می سوزد

گاهی تنگ می شود

و حتی گاهی ...

گاهی نه ،...

... خیلی وقت ها می شکند ...

خیلی وقت ها دلم می شکند ...

اما هنوز می تپد .. free-love-smileys-887.gif[/h]

لینک به دیدگاه

هر دفعه میام اینجا دل نوشته ها رو میخونم، پیش خودم میگم چرا اینقدر بچه ها ناراحتن و دلاشون گرفته است و مشکل دارن،کمتر پستی حرفی از خوشحالی میزنه،با خوندن بعضی پستا،واقعا ناراحت میشم،نمیدونم....

اما الان خودم دلم واقعا گرفته،چیزی که کم پیش میاد تو دنیای من،اما وقتی پیش بیاد واقعا هیچی درستش نمیکنه ...:hanghead:

امروز و امشب خیلی طولانی بود برام،هر نوع آهنگی گوش میدادم بازم برام غمگین بود،کاش بعضی دلتنگیا چاره داشت ...:sigh:

 

 

خوشحالم که داره فردا میاد،داره یه روز نو میاد،خدایا، بازم شکرت....:w16:

 

  • Like 19
لینک به دیدگاه

حتما نباید عشقت باشه

 

حتما نباید دوست پسر/دخترت باشه

 

حتما نباید زن/شوهرت باشه

 

 

میشه بدون هیچ وابستگی خاصی کسی رو بی نهایت دوست داشت، میشه دلت براش تنگ بشه بدون اینکه ببینیش، میشه نگرانش باشی وقتی

 

حتی هیچ دلیلی برای داشتنتش نداری...میشه...باور کن میشه!

  • Like 19
لینک به دیدگاه

دیدن و شنیدن فقط 2 تا حسه بین 5 تا حس خدادادی...اما اما...هیچ چی اون حس شیشمی نمی شه که برای من خاصه!به همه ی حس ها معتقدم...مخصوصا" اون شیشمی! (2518).gif

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بی اعتنانبودی که بودی

 

سربه هوانبودی که بودی

 

بامن و ازمن جا نبودی که بودی

 

دل باصفا نداشتم که داشتم TAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

 

با تو وفا نداشتم که داشتم

 

برای با توبودن گذشتها نداشتم که داشتم:viannen_38:

 

 

 

آخی یه دفعه ای یاد این ترانه افتادم.............چقدر دوستش دارشتم ودارم:hapydancsmil:

ولی یادم نمیاد دقیقا خوانندهش کی بود؟

فقط میدونم زن بود صداش هم یجوریه بود.......یعنی شهره بود؟:ws38:

 

 

 

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...