رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چرا نمیخوایم با زمان پیش بریم؟ چرا همیشه از تغییر میترسیم؟ مگه چی میشه ازون افکار متحجرانمون کمی فاصله بگیریم؟ چرا چشمامون عادت داره فقط اون چیزی رو که همه دنیا بارها و بارها یهجور دیدن ببینه؟ اینقده سخته یه میلی متر اونورترم ببینیم؟یبار امتحان کنیم ببینیم چی میشه... خواهش میکنم یبار اینکار رو انجام بدیم ببینیم دنیا چه فرقی میکنه.ببینیم بازم اونی میشه که الانه؟

 

چطور وقتی بچمون غذایی رو دوست نداره با کلی اصرار بهش میگیم یبار مزه کن، یه لقمه بخور فقط یکی ... ببین چی میشه!!! ولی در مورد مسائل خیلی مهم زندگیامون اینکارو نمیکنیم؟

 

خدایا واقعاً چی میشد عاقل نبودم!

  • Like 10
لینک به دیدگاه

امروز روز تغییربود وتحول

رهایی از وابستگیها

روزی متفاوت تراز هرروز

 

 

باشد که ازاین فرخنده روز روزهای شادی همراه با آرامش درون و بیرون نصیبم شود.............

 

بخشیدم نه برای اینکه بخشیده شوم صرفا به این دلیل که معضل غیرقابل بخشش را یادم نمی آمد دیگه.........:4564:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

در به در دنبال کیفم می گردم....توش یک ضبط صوت دارم....

وقتی می خوام خالی کنم دلم رو بعد از این که درد و دل شنیدم....صندوقچه راز شدم...

یک ضبط کهنه رو می گیرم دستم....

دکمه ضبطش رو می زنم...و هر چی واژه تو دلمه میریزم تو طول نوار....

زمان می گذره...چشمام باز تر می شه....دلم سبک......

اونوقت می زنم عقب نوار رو.....پاکش می کنم.....

هیچ وقت تاحالا نشده که نوار رو پاک نکنم....اون نوار درد و دلا اینقد استفاده شده که...هر آن ممکنه از هم وا بره....

یک نوار هم....تا حدی تحمل داره......

آدم که از جنس دیگه است.....چه تحملی داره.....کی میشه بگیم دیگه نمی شنویم درد و دل رو....

این دیگه آخریشه....دیگه داره چروک می شه روحمون...مثل نوار ضبط.....

داره کم کم وا میره......

.

.

.

رسیده وقتی که باید....نوار رو گذاشت کنار....در گوش رو بست.....و مرخصی گرفت برای یک عمر.....

 

 

  • Like 13
لینک به دیدگاه

راحت نوشتیم بابا نان داد...

 

بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان ، همه جوانیش را داد...

 

به سلامتیه همه پدرها.....

  • Like 11
لینک به دیدگاه

خدایا من ببخش

 

ببخش که همش بهت قول میدم و بازم میزنم زیرش

 

میدونم که دارم میزنم زیر قولم اما بازم با اینکه شرمنده میشم پیشت ، بدقولی میکنم

 

میدونی جالب چیه ؟ با اینکه زدم زیر قولم اما هنوز ازت انتظار دارم که نزنی زیر قولت

 

خیلی خنده داره اما با تمام وجود ازت میخوام کمکم کنی

 

با اینکه خودم دارم معامله رو بهم میزنم اما میدونم تو یه طرفه میبخشی

 

دوست دارم خدا . کمکم کن جون مسعود کمکم کن

  • Like 10
لینک به دیدگاه

چقدر بی تفاوت بودن به همه چیز هایی که آزارت میدن خوبه.....:icon_redface:

برات مهم نباشه که کی چی میگه.....

بزار هر چی دلش خواست راجع بهت بگه....بزار اینقدر بگه تا خسته شه....:w16:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

امروز خوب بود چون بعد از مدتها، به یه امتحان جدید، یه تجربه جدید دست زدم...خیلی کوچیکه و بی اهمیته اما میدونم تاثیرش رو تو زندگی من خواهد گذاشت

 

وقتایی که جرات میکنم و مسیرم رو عوض میکنم اونم وقتی که رو به راهی میرم که اصلا نمیشناسمش حس کودکی خاصی دارم، مثل بچه ای که به خاطر بزرگ

 

شدن دست به ریسکهای هیجان انگیز میزنه!

 

کاش این کودک درونم رو هیچ وقت از دست ندم

 

 

شازده کوچولو راست میگفت آدم بزرگا گاهی هیچی نمفهمند.....hanghead.gif

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گاهی دلم از بعضی ها می گیرد

همان هایی که یار تک تک دقایقم بودند

و تمام دلتنگی هایم را مرهم

 

ولی اکنون برای دیدارشان و گفتن کلماتی چند

باید به زبانی چند خواهش کرد و ...

 

کاش دوستیهایمان غبار کینه نمی گرفت

و یکرنگی هایمان برای همیشه پایدار بود.

 

مرا لحظه ای آغوش بی کینه ای آرزوست !

:sigh:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بعضی وقتا

 

 

 

 

تو اوج شادیم

 

 

 

با شنیدن یه آهنگ حالم داغون میشه

 

 

 

 

فقط به خاطـ ـ ـ ـ ر خاطره هامون!!!!!!!!:4564:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خدایا.......میدونستی عاشقتم؟:ws37:

ممنونم که همیشه هوامو داری..........

به جون خودم خیلیییییییییییییییی دوستت دارررررررررررررم:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...