Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ من هی دلم تنگ می شه...کسی هست دلش برای من تنگ بشه؟ 22 لینک به دیدگاه
.MohammadReza. 19850 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ چون آدمک زنجیر بر دست و پایم از پنجه تقدیر من کی رهایم 19 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ چرا نمیخوایم با زمان پیش بریم؟ چرا همیشه از تغییر میترسیم؟ مگه چی میشه ازون افکار متحجرانمون کمی فاصله بگیریم؟ چرا چشمامون عادت داره فقط اون چیزی رو که همه دنیا بارها و بارها یهجور دیدن ببینه؟ اینقده سخته یه میلی متر اونورترم ببینیم؟یبار امتحان کنیم ببینیم چی میشه... خواهش میکنم یبار اینکار رو انجام بدیم ببینیم دنیا چه فرقی میکنه.ببینیم بازم اونی میشه که الانه؟ چطور وقتی بچمون غذایی رو دوست نداره با کلی اصرار بهش میگیم یبار مزه کن، یه لقمه بخور فقط یکی ... ببین چی میشه!!! ولی در مورد مسائل خیلی مهم زندگیامون اینکارو نمیکنیم؟ خدایا واقعاً چی میشد عاقل نبودم! 10 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ امروز روز تغییربود وتحول رهایی از وابستگیها روزی متفاوت تراز هرروز باشد که ازاین فرخنده روز روزهای شادی همراه با آرامش درون و بیرون نصیبم شود............. بخشیدم نه برای اینکه بخشیده شوم صرفا به این دلیل که معضل غیرقابل بخشش را یادم نمی آمد دیگه......... 10 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ آنجه كه چشم هايي برايت مي بارند باور كن زندگي به تمام رنج كشيدنش مي ارزد!! 15 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ قبل ترها حسود می شدم! این روزها فقط طعمِ بی تفاوتی میدهد تمامِ من. 17 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ الان چند حس متفاوت دارم : امید ، ترس ، دلهره ، بی انگیزگی نمی دونم کدومش درسته و باید به کدوم بها بدم 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ در به در دنبال کیفم می گردم....توش یک ضبط صوت دارم.... وقتی می خوام خالی کنم دلم رو بعد از این که درد و دل شنیدم....صندوقچه راز شدم... یک ضبط کهنه رو می گیرم دستم.... دکمه ضبطش رو می زنم...و هر چی واژه تو دلمه میریزم تو طول نوار.... زمان می گذره...چشمام باز تر می شه....دلم سبک...... اونوقت می زنم عقب نوار رو.....پاکش می کنم..... هیچ وقت تاحالا نشده که نوار رو پاک نکنم....اون نوار درد و دلا اینقد استفاده شده که...هر آن ممکنه از هم وا بره.... یک نوار هم....تا حدی تحمل داره...... آدم که از جنس دیگه است.....چه تحملی داره.....کی میشه بگیم دیگه نمی شنویم درد و دل رو.... این دیگه آخریشه....دیگه داره چروک می شه روحمون...مثل نوار ضبط..... داره کم کم وا میره...... . . . رسیده وقتی که باید....نوار رو گذاشت کنار....در گوش رو بست.....و مرخصی گرفت برای یک عمر..... 13 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ راحت نوشتیم بابا نان داد... بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان ، همه جوانیش را داد... به سلامتیه همه پدرها..... 11 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ خدایا من ببخش ببخش که همش بهت قول میدم و بازم میزنم زیرش میدونم که دارم میزنم زیر قولم اما بازم با اینکه شرمنده میشم پیشت ، بدقولی میکنم میدونی جالب چیه ؟ با اینکه زدم زیر قولم اما هنوز ازت انتظار دارم که نزنی زیر قولت خیلی خنده داره اما با تمام وجود ازت میخوام کمکم کنی با اینکه خودم دارم معامله رو بهم میزنم اما میدونم تو یه طرفه میبخشی دوست دارم خدا . کمکم کن جون مسعود کمکم کن 10 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ تاریخ تکرار خواهد شد... همیشه و همه جا. هیچ استثنایی هم وجود نداره ... 14 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ چقدر بی تفاوت بودن به همه چیز هایی که آزارت میدن خوبه..... برات مهم نباشه که کی چی میگه..... بزار هر چی دلش خواست راجع بهت بگه....بزار اینقدر بگه تا خسته شه.... 14 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری . . .رسما" غصه تو رو میخوره....! 20 لینک به دیدگاه
Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ امروز خوب بود چون بعد از مدتها، به یه امتحان جدید، یه تجربه جدید دست زدم...خیلی کوچیکه و بی اهمیته اما میدونم تاثیرش رو تو زندگی من خواهد گذاشت وقتایی که جرات میکنم و مسیرم رو عوض میکنم اونم وقتی که رو به راهی میرم که اصلا نمیشناسمش حس کودکی خاصی دارم، مثل بچه ای که به خاطر بزرگ شدن دست به ریسکهای هیجان انگیز میزنه! کاش این کودک درونم رو هیچ وقت از دست ندم شازده کوچولو راست میگفت آدم بزرگا گاهی هیچی نمفهمند..... 11 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ گاهی دلم از بعضی ها می گیرد همان هایی که یار تک تک دقایقم بودند و تمام دلتنگی هایم را مرهم ولی اکنون برای دیدارشان و گفتن کلماتی چند باید به زبانی چند خواهش کرد و ... کاش دوستیهایمان غبار کینه نمی گرفت و یکرنگی هایمان برای همیشه پایدار بود. مرا لحظه ای آغوش بی کینه ای آرزوست ! 10 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ بعضی وقتا تو اوج شادیم با شنیدن یه آهنگ حالم داغون میشه فقط به خاطـ ـ ـ ـ ر خاطره هامون!!!!!!!! 9 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ خدایا.......میدونستی عاشقتم؟ ممنونم که همیشه هوامو داری.......... به جون خودم خیلیییییییییییییییی دوستت دارررررررررررررم:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil: 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده