sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ گاهی فکر می کنم چه توجیهی دارن اونایی که حتی با خودشون هم روراست نیستن؟!واقعا چقدر ترس لازمه آدم که آدم خیلی چیزا رو ندیده بگیره و فقط هرچی به نفعش هست و ببینه؟!! یعنی چشیدن یه جرعه آرامشو طرف به خودش حروم می کنه ها! تا کی آدما می خوان خودشون رو به خواب بزنن؟!! بابا اصلا بقیه هیچی ،به خودت راست بگو لا اقل... فکر کنین آدم بره به یه آدم اینجوری، راست و درست بگه،من درموردت اینجوری فکر کردم،به نظرم این جاها اشتباه کردی...طرف با یه ژست رییس مآبانه برگرده یه جوری با تمسخر نگات کنه و باهات حرف بزنه که انگار تو کلا چیزی نمی فهمی! گاهی نمی فهمم چرا این همه آدم هستن که به کم راضی می شن،لااقل کاش یه کاره ای بود که از نظر دنیوی ارزش داشت... نمی دونم واقعا ارزش داره آدمایی که می تونن با هم دوست باشن و همکار، به خاطر چیزای کوچیک اطرافیانشونو از دست بدن... چه طور می شه کسی که خودشو به خواب زده هوشیار کرد؟!!نکنه من خوابم و بقیه بیدار!چرا همه فقط تئوریکال این حرفا رو درست می دونن؟!چرا موقع عمل که شد همه در می رن؟چرا...؟!! ****** بازم بارون شد و دلتنگی من با شدیدتر شدنش بیشتر شد...هنوزم نمی دونم با این بارونا دلتنگ چی می شم دقیقا؟! 10 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ 1 اتفاقایی میخواد بیفته احساس میکنم بدترین شب عمرم قراره امشب باشه خدایا کمکم کن 8 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ سیران یگانه، دختری 10 ساله، که مظلومانه سوخت.:4564: من میگم از اونجایی که ... پول نداره، مدارس رو تجهیز کنه!! بیاد مانور مقابله با بخاری نفتی تو مدارس اجرا کنه مثل مانور زلزله...!! 16 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ نمی دونم چی باید بگم نمی دونم ....نمی دونم چند تا ضجه چند تا فریاد چقدر گریه لازمه تا صدای مظلومیت کودکانی که تو آتیش بی توجهی یه عده می سوزند به گوشای همون یه عده برسه .....شایدم می شنوند می شنوند و بی خیالند که عادت کردن به ...... یعنی میشه به درد دیگران عادت کرد......!!!؟؟ نمی دونم واقعا نمی دونم .... 14 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ گندزدی به زندگی طرف حداقل وقت رفتن ،دهنتو ببند نگو قسمت نشد!!! 8 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ یعنی یه جوری دلم گرفته که تاحالا دل هیچ بنی بشری نگرفته بوده ! یعنی من چقدر حالم بده بعد از بینهایت چه عددی میشه ؟ 17 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۱ خدایا ........ حــالِ خــیلی هـا اصـلا خـوب نیـست یـه دسـتی بـه زندگیـشون بکـش لــــــــــــــــــــــــ ــــطــفا" 12 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ کی با یه جمله مثل من می تونه آرومت کنه اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور وقتی به من فکر می کنی حس می کنم از راه دور 6 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ واقعا بدم میاد از این که کسی بدون اینکه حرفتو بفهمه بخواد ضایعت کنه.... 3 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ عشق مثل آبه، می تونی توی دستات قایمش کنی، اما آخرش یه روز دستتو وا می کنی می بینی نیست! قطره قطره چکیده بی اینکه بفهمی.. فقط احساس می کنی کمی دستات نمناکن. این همون رطوبت خاطره هاست که بر جای مونده.. 15 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ آهای باتوام ...حواستو جمع کن...!!! نباید بذاری این کیلومترهای دور و حس کنه... فقط وقتایی که شادی حق داری بهش زنگ بزنی ... چرا همش شریک غم میخوای...یه خورده هم شریکش کن تو شادیهات . 15 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ چقد همه چی خوبه بعد سالها ، باورت میشه ؟ امید اومده به زندگیم ، خداجون ممنونم ، خدا جون خواهش میکنم اوضا اینبار واسه همیشه همینجور خوب بمونه :5c6ipag2mnshmsf5ju3 خواهش میکنم 14 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ این روزها به جای اینکه؛من عقربه های ساعت را هاج و واج نگاه کنم که در پِی هم می دَوَند... آنها با دهان باز من را می بینند که در پیِ کارهایم می دَوَم... این روزها من شده ام میزان و معیار وقت!..نه او، که خودِ زمان است! لیست کارهایِ روزانه هر چه بیشتر....وقت های خالی برای یاد آوری دغدغه ها کمتر... چه معادله ی منصفانه ای! فقط در این میان در مرحله ی کاتالیزور....توان خود توست که هر چه بیشتر به تحلیل می رود.... من این میان به خودم بدهکار شده ام....در حالی که از همه طلبکارم! . . . می خواهم بر خود اَفسار ببندم... در حال جنون آنچنان در جاده، گریز پا دویده ام... که فراموش کرده ام.... جاده گه گاهی برای دیدن و آساییدن...کُنجِ دِنجی در کنار دارد... 18 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دیشب خیـــــــــــــــلی شب خوبی بود ... موندم خوابگاه پیش دوستم ، با هم یه جشن کوچیک 2 نفره راه انداختیم ... بساط فیلم و خنده و خوراکی تا 3 نصفه شب به راه بود ... خــــــــــیلی خوش گذشت ، خیلی 13 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دلم میخواد همه گذشتمو بالا بیارم 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ دارم یخ میزنم کم کم به آغوشت برمگردن نخواه چشمامو خیس از اشک نزار گم شم تو این بارون. نزار باور کنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته نخواه باورکنم نیستی نمیشه باورش سخته همیشه اولش خوبه همیشه اخرش سخته. :hanghead::hanghead::hanghead: 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۱ امشب بعد از سال ها فیلم های قدیمی خونوادگی که ویدئویی بود رو دیدیم. فیلم 6 سالگیم.یادش بخیر فک می کردم بابا داره عکس می گیره ازمون.اون زمان خاله دبیرستانی بود همیشه با خودم می گفتم خوش بحالش چقدر بزرگه. مامان بزرگم تو فیلم برام کادو خریده بود و بوسم می کرد.چقدر چقدر دلم براش تنگ شده.درست همون قدر آروم و دوست داشتنی بود که موقع تشییع جنازش که دبیرستانی بودم و صورتش رو زدن کنار دیدم. روحت در شادی و آرامش 13 لینک به دیدگاه
3Tilla 3844 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۱ یکی دغدغش اینه دوست پسرش ولش نکنه بره مثل قبلی.... یکی کار نداره میره میره یه جا کارگری بعد با پولاش سیگار میخره میکشه تا یادش بره چه ها کشیده.... یکی میدونه فردایی وجود نداره ولی بازم درس میخونه چون بالاخره خوندن از نخوندن بهتره.... یکی گوشیش همش رو سایلنته که شب میاد خونه خانومش متوجه نشه دل شوهرشو زده.... یکی ...... این رل ها کی تموم میشن!!!؟!!! یکی هم هست که زندگیش با اینا سپری میشه....ولی این ماهی 15 تا آمپول براش تلنگره تا مثل بالایی ها نباشه. 23 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده