رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سخت گیری درمورد این تاپیک بیشتر میشه ...

 

نقل قول ، مکالمه ، گذاشتن شکلک خالی ، نوشته و شعرهای کپی نداریم.

 

کنایه زدن به کاربران انجمن نداریم.

 

دوستانی که می خوان شعرهای کپی بزارن می تونن از تاپیک های کلبه شعر استفاده کنن.

 

امیدوارم بار آخر باشه که تذکر می دم.

 

ممنون از همکاری دوستان :icon_gol:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

میدونید ادم وقتی ی چیزی رو گم میکنه یا ازش میدزدن خیلی ناراحت میشه.......هرچند چیز کوچیکی باشه....

دیروز خواهرم کیف پولشو همراه با 100 تومن پول و کارت عابر گم کرد......

اعصاب منو ک ب هم ریخت:ws3:چندوقت قبل تر هم ی خانومی ک اصلا فکر نمیکردیم اینطور ادمی باشه از ما طلا دزدید با ی ترفند حسابی........انگار هیپنوتیزممون کرده بود و ما کور شده بودیم.....:banel_smiley_4:

ولی اون رفت و ما موندیم و ی دهان باز......

انقد از این داستانا دارم ک میشه باهاش ی کتاب نوشت.......

مردم چ کارا ک نمیکنن.....:sad0:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

گاهی می شود با خود می گویم ای کاش آنتی ویروسی بود تا به واسطه آن تو را، یادت را، خاطرت را از گوشه گوشه ذهن و قلبم اسکن می کرد و آن وقت پاک میکرد من را از هر آنچه بوی تو می دهد... ولی ناگاه یادم می آید که نفوذ تو آنقدر قوی بوده در قلبم که اگر بخواهد آن را حذف کند مجبور می شود کلا آن را از جا برکند و آن وقت من نگران قلبم خواهم شد چون خاطرت آنجا آنقدر ریشه دوانیده که برای برکندنش باید قلبم را متلاشی سازد.

  • Like 13
لینک به دیدگاه

دیروز اومده بودم انجمن تا چیزایی که تو دلم بود رو تو این تاپیک بنویسم.وقتی دیدم تاپیک قفل شده ، احساس کردم حرفام رو دلم سنگین تر شد...

همش میخواستم یه جایی بنویسمشون...hanghead.gif

  • Like 12
لینک به دیدگاه

بعضی وقت ها هست میخوای بنویسی....ولی یه نیرویی دربرابرت مقاومت میکنه......شاید چون میخواد تنها خودش درباره حرف های نانوشته ت بدونه....چقدر خودخواه...:banel_smiley_4:

این نیرو از جنس چیه؟ منطق ؟ احساس؟

  • Like 11
لینک به دیدگاه

زمانی که حدودا یه بچه 10 ساله بودم وقتی آدمای حدود 20 سال رو میدیدم احساس میکردم خیلی بزرگن....خیلی....

همه هم میگفتن طرف بیست سالشهههههه!

اما الان که خودم بیش از 20 سال سن دارم میبینم که چقدر بچه ام!

نمیدونم اونا رفتارشون خیلی بزرگتر از سنشون بوده یا من خیلی بزرگ فرضشون میکردم!!!

  • Like 16
لینک به دیدگاه

دارم خفه میشم...بخدااا هوا آلودس...بابا مگه کورین نمیبینین..تعطیلش کنین این خراب شده رو...:icon_razz:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

ایا مادرها محکومند به فداکاری؟؟

چرا وقتی از چندجای مختلف مشغله فکری دارن ، باز به روی خودشون نمیارن و عادی رفتار می کنن؟؟

 

مامان چرا باز میای سرکارام نظر میدی و غصه شونو می خوری؟؟ مگه فکرت درگیر نیست؟؟ منکه میدونم....

 

منکه دیدم چقدر تو فکر بودی...

  • Like 18
لینک به دیدگاه

نراقی هم تموم شد با تمام خاطراتی که از الفبای مشقش داشتم

نمیدونم چرا خدا چسبیده به این تیپ ادما بابا کلی مردنی به درد نخور داریم که سنشون از عزرائیل هم بیشتره

بکش وخوشگلش کن

  • Like 6
لینک به دیدگاه

امروز به معنای واقعی جدول مندلیف رو توو ریه هام حس کردم:sad0:

مندلیف غلط کنه....

آلودگیِ کلا مندلیفو گذاشته توو جیب کوچیکشicon_pf%20(34).gif

  • Like 12
لینک به دیدگاه

یه آدمایی دم دستت هستن ها اما اصلاً دلت براشون تنگ نمی شه.... یه سری آدمای دیگه هستن خیلی دورن ولی دائم هواتو دارن و اگه نباشن چند ساعت بی قراری می کنی و نگران می شی:ws37:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

دلم یه عالمه حرف داره...

دلم یکیو میخواد که چشم تو چشم براش حرف بزنم...اونم فقط تاییدم کنه نه با زبونش بلکه با نگاهش....:sigh:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...