*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ چشمهایت را ببند ، در دلت با خدا سخن بگو ، به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو . . . هرچه میخواهی بگو ، او میشنود شاید بخواهی تورا ببخشد ، یا آرزویی داری ، شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ، بگو میشنود . . . این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن پرواز دلت را حس خواهی کرد . . . زیرا خداوند حرفایت را شنیده و در كنار توست 14 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ از دنیـــای ِ واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای ِ مـجــازی ! غــافـل از این کــه ، آســمون ، هـــمون آسـمونــه ... 12 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ به نسل های بعد بگویید ... که نسل ما نه سر پیاز بود نه ته پیاز ... نسل ما خود پیاز بود ... که هر که ما رو دید گریه کرد 12 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشدهای ؟ پاسخم داد : در ترساندن دیگران برای من برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام به یاد ماندنی است پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمیشوم! اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم! گفت : تو اشتباه می کنی! زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!!! 14 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ اخه مگه من چه گناهی کردم؟!! موقعی که یه غذای ساده میارم شرکت همه چشمشون میخوره تو بشقاب من ولی موقعی که یه غذای توپول میارم هیچ کس نگاهشم نمیخوره طرف بشقابم... چه دردسری داریم ما... 14 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ چقد دلم برای بچه های دبیرستان و راهنمایی تنگ شده، انگار نه انگار که 6-7 سالی با هم بودیم. اما حالا فقط چند نفر اون هم هر چند ماه یکبار همدیگرو می بینیم. 15 لینک به دیدگاه
ya~ya 820 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ خداجون دلم یه معجزه میخواد.خیلی وقته تو زندگیم یه اتفاق خوب پیش نیومده.خواهش میکنم 16 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ يه سواليه ذهنمو مشغول كرده ؟؟??.. بچه هايي كه از سال 1400 تا 1409 به دنيا ميان دهه چند حسابن؟ بايد چطوري خطابشون كرد؟ دهه صفري؟ دهه ي جديد؟ شروعي دوباره؟ دهه ي نا شناخته؟ تغيير را احساس كنيد؟ دهه ي آشتي با ژوراسيك؟ دهه ي كودكان نپتوني؟ شايد اصلا جرأت نكنيم خطابشون كنيم؟ شايدم تا قبلش دهه نوديا كره ي زمينو نابود كرده باشن !! خلاصه يكي جوابمو بده !?!؟! 14 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ افسوس از آن لحظه که بینی آرزویت بر خلاف زندگیت است! 13 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ تو خسته ! نشدی از بس من برایت عاشقانه نوشتم ؟ حتما شدی :| 22 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ امـــــــــــروز روز خیلی خوبی بود ... خیلی خیلی خوب ... صبح که بیدار شدم ناراحت بودم ، چون از چند روز پیش قرار بود که مادر بزرگم اینا امروز بخاطر تولدم بیان خونمون ، اما دیشب زنگ زدن گفتن نمی تونن بیان ... ظهر نزدیکای ساعت 1 بود، یهو زنگ آیفونو زدن ، باوردم نمیشد صورت مامان بزرگمو که دیدم پشت در ، آن چنان جیغــــــــــــــــــی زدم :hapydancsmil: بعدشم دو تایی با خاله م کیک شکلاتی و ژله ترکیبی درست کردیم کادوها هم که دیگه جایِ شیرین خودشون رو داشتن . یه جمع خودمونی بودیم ... اما واقعا خوب بود ...خیلی خوب مرسی خداجونم ... اولین روز تولدی بود که عصرش دلم نگرفت و گریه نکردم :hapydancsmil: 22 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ من کیف پولمو میخوام. گمش کردم 10 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ امروز هم سوتی دادم...یعنی این سوتی دادن داره می شه روزانه...روزی یه سوتی ندم انگار نمی شه :ws28: 13 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ چرا بعضی از آدما نمیدونن معرفت چیه؟منظور از بعضی آدما یه جمع هستش واقعا خیلی پررو هستنشیطونه میگه 13 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ وقتی میگه نیستم .... وقتی میگه ببخشید ... وقتی میگه جبران میکنم .... وقتی میگه باشه یه وقت دیگه .... وقتی میگه دیر نمیشه و ... ! اون موقع همه ناراحتی و خشمتو تو یه جمله خلاصه میکنی و میگی: اشکالی نداره....21 سال اینجوری گذشته .... 1 سال دیگه هم روش! دوس داری اون موقع بفهمه که منظورت اونی نیست که گفتی و لی نمیفهمه و ازت خداحافظی میکنه و میره ..... !! تو میمونی و یه فریادی که تو سینه خفش کردی ! با این خفگی چیکار کنم؟!! 18 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۱ یادت بخیییررررر بچه بودیم عشق این رو داشتیم م که کی محرم میرسه ه ه ه بریم هیت و عزاداری از یه روز زود تر شرو میککردیم تا یه روز بعد عاشورا و تاسوا هی کم شد کم شد الان انقد سرمون شلوغ شده که فقط میگیم ه عاشورا و تاسوا رو فقط میریم خدا به داد اینده برسه که چی میخواد بشه:icon_razz: درسته که الان ملت ت ت ت ت همشون برا زید بازی (پسر و دختر ) تشریف میبرن هیت ت اما از خستگی هم حال رفتن و ......... هم نداریم 9 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۱ برم حموم ریشمو بزنم خوشگل و ماه بشم ( ̄ー ̄) حموم خوب است ( ̄ー ̄) 5 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۱ توقع زیادیست؟؟؟ همانی باش که عکست کنج خاطراتم مانده است. من آن عکس را هیچ وقت عوض نخواهم کرد... می خواهم یادم بماند چه روز هایی گذشته است. 16 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده