رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

یه سوالی از دیشب تو ذهنم همین جور داره واسه خودش پرسه میزنه

اینکه این همه بی خدا و نصفه بی خدا تو دنیا داریم که همه جا پخش و پلا شدن هیشکی به این کاری نداره خیلی راحت دارن زندگیشونو می کنن ولی وقتی کسی یه ذره در مورد مذهب و دین خاصی و شخصیتهای دینی و مذهبی خاصی حرف ناربط بزنه فوری حکم قتلشو صادر می کنن

مگه مذهب و دین و شخصیت های دینی ارزششون بالاتر از خود خدا و مفهوم خداست

مگه نه همه این مفاهیم دینی و مذهبی رو پایه خدا بنا نهاده شده

 

به نظر خودم دین با قدرت رابطه خیلی نزدیکی داره هر وقت این دو رو از هم جدا کنن هیچ کدوم نمی تونن بدون هم زندگی کنن و اون روز اغاز دوره جدیدی در تمدن بشریه نمی دونم چقدر این نظرم درسته ولی هر چقدر بیشتر تو این چیزا دقت می کنم بیشتر حس می کنم بین دین و قدرت و درنتیجه ثروت رابطه هس

بحث فطرت و عاطفه و غریزه انسانها نسبت به مفهوم خدا و پرستش یه موجود والاتر از خود یه جورایی دستخوش و دست اویز این دوقلوی قدرت و دین شده

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

مادرم دوستت دارم..........

 

پنهان نمیکنم ز شما ، دوست دارمت

 

اندازه خدا ، به خدا دوست دارمت

 

هرچه از زمین و زمان خسته ام ولی

 

برون از تمام قید و بندها دوست دارمت.....

  • Like 15
لینک به دیدگاه

يادش بخير

قديما دوستي ها يه طور ديگه بود و عالمي داشت

غير دل ، سرسختي وتحمل و ديوونگي و مردونگي ميخواست

اين همه تشكيلات و دم ودستگاه ، موبايل ، نت ، وب كم و ميتينگ و ماشينهاي رنگا رنگ و ... وامكانات نبود

براي يه لحظه از دور ديدن وخوش شدن يا احوال پرسي يواشكي

روز وشب اسير بودي

يا تو باجه تلفنها در بدر يا دائما كاغذ پاره دستمون ودنبال فرصت

يا تعقيب وگريز و آرتيست بازي و

رگ غيرت وكتك كاري و خط ونشون كشيدن بخاطر يه نگاه چپ

حالا ، دل بستن و دل دادن به اين سادگي نبود

چه برسه به دلشكستن وگسستن كه هيچي

ولي عالمي داشت اون همه دلهره ها و دربدريها وسادگي ويه رنگي ومردونگي

آره اون حناها امروز رنگي نداره

 

مخلص :icon_gol:

سهيل

  • Like 14
لینک به دیدگاه

بعضی از روزها خوب نیستند صادقانه تر بگویم بد هستند بدون اینکه دلیلش را بدانی ! هیچ کاری هم نمی شود کرد فقط باید تحمل کرد تا بگذرند فردا روز دیگریست.........

  • Like 13
لینک به دیدگاه

امروز داشتم تو خیابون میرفتم دیدم یه دختر دبستانی پاش شکسته و داره با عصا میره

 

یاد بچه گی های خودمون افتادم

 

 

که 9 ماه تحصیل ملت سالم بودن

 

میزد و موقه امتحان ها هر کس یه بلایی سرش می اومد

 

یکی ضربه مغزی میشد

 

یکی دستش میشککست

 

یکی پاش میشکست

 

:icon_pf (34):

چ

بدبختی ای داریم ا ا ا ا ا :sad0:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

از کلمان از جملات و از هرچی نوشته است بدم می اید .

گیرم احساسمان را هم گفتیم دزست و کامل چه فایده ای دارد؟ به چه دردی میخورد؟

احساسی که برای دیگران باشد احساسی که با ان فقط دیگران از ما و ما از دیگران تصویری پوچ و نامفهوم میسازند

کاش میفهمیدیم دیگران هیچی نیستند اگر مینویسم برای هیچ کس دیگری نباشد برای خودمان باشد از خودمان باشد دروغ نباشد..

کاش بعد از این همه راه به خانه ای میرسیدم به خانه خودمان خانه ای پر از ارامش، به خانه ای برای دیدار با خودمان نه دیگری

  • Like 13
لینک به دیدگاه

گاهی درمانده از چیدن کلمات در کنار هم به نامفهوم و تار و گنگ بودن تصویری فکر میکنم که قرار است توصیف کنم که می خواهم انتقال دهم بفرستم لزوما نه برای دیگری نه برای دیگران برای خودم برای درکی که باید از یک مفهوم ،یک موضوع، یک اتفاق، یاک رابطه، یک حس، یک.... داشته باشم درکی که لازم است و باعث ارامش یا نبود ارامش میشود.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

روزت مبارک :icon_gol:

 

روحت شاد :icon_gol:

آخی .خیلی دلم سوخت وقتی شنیدم فوت کردن

عاشقش بودم،(یادش بخیر با اون نقش آفرینی قشنگشون تو قصه های مجید) روحش شاد:icon_gol:

ممنون دوست عزیز که اون بزرگوا رو یاد کردین

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این اهنگ تارکان رووقتی اولین بار داشتم گوش می کردم فوری تو کل خوابگاه پخش شد از ترک و شمالی و جنوبی و کردی

یه جور زبان مشترک داره

داره از دوری و جدایی حرف میزنه

گفتم بزارم اینجا شاید زبان مشترک همه ما شد

[FLASH=width=200 heigh=200]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/FLASH]

 

 

 

 

Hazin bir siyaha boyandı bulutlar

 

 

ابرها رنگ سیاه غم به خودشون گرفتن...

 

 

 

 

İkimize ağlar bu nazlı yağmurlar

 

 

این بارون ناز داره به خاطر دوتامون گریه می کنه...

 

 

Umudum azaldı, geçiyor zamanlar

 

 

امیدم کم شده...زمان داره میگذره...

 

 

 

 

Ayrılık efendi, kulu biz aşıklar

 

 

جدایی سرور و آقا شده،ما عاشقها هم نوکرش شدیم

 

 

 

Ellerin avcumda soldu

 

 

دستات تو دستم پژمردن...

 

 

 

 

Yaralı bir ürkek kuştu

 

 

یه وحشت زخمی پرواز کرد

 

 

 

 

Biten bir aşktan çırpınıp uçtu

 

 

از یه عشق تموم شده پرید و رفت...

 

 

(دستات مثل یه پرنده ی زخمی از دستم پر زدن و رفتن...وعشقمون تموم شد...)

 

 

 

 

Yolun açık olsun demek isterdim

 

 

میخواستم بگم راهت باز باشه(به سلامت ،خوش اومدی...)

 

 

Boğazım düğümlü, sözlerim kayıp

 

 

اما گلوم گره خورده...حرفام گم شدن(نتونستم حرفی که میخوام رو بگم...)

 

 

 

 

Bir daha ömrümce kimseyi sevmem

 

 

دیگه تا عمر دارم عاشق هیشکی نمی شم

 

 

 

 

Çünkü bu bedende yüreğim kayıp

 

 

چون که تو این بدنم ، قلبم گم شده

 

 

Beyaz cennetlerden inecek melekler

 

 

از بهشت های سپید فرشته ها پایین خواهند آمد

 

 

Seni korur onlar; dualar, dilekler

 

 

اونها ازت محافظت میکنن و دعات میکنن...

 

 

 

 

Bense bu sevdanın uzak gurbetinde

 

 

و من هم توی این غربت دور و دراز عشق

 

 

Savrulurum her gün senin hasretinle

 

 

در حسرت تو هر روز نابود و پژمرده میشم

 

 

 

 

Yarım kalan bir hikayeyiz artık seninle

 

 

دیگه من و تو یه قصه ی نیمه تمومیم

 

 

Ayrı yollara yürüyoruz

 

 

هر کدوم به یه راه جدا میریم

 

 

 

 

Hayat bu...

 

 

زندگی اینه...

 

 

 

 

Serseri bir rüzgar gibi estin sen şimdi uzaklara

 

 

مثل یه باد سرگردون ما رو به دوردست ها بردی

 

 

 

 

Ben göğsümde solgun bir gülle yaşarım yıllarca

 

 

من با یه گل پژمرده تو سینه ام سالها زندگی میکنم

 

 

 

 

Yaşamaksa bu!

 

 

اگه بشه اسمشو زندگی گذاشت!

 

 

 

 

Ayrı akşamlara yatıp

 

 

شبا جدا از هم می خوابیم

 

 

 

 

Ayrı sabahlara uyanırız bundan sonra

 

 

و صبح ها هم جدا از هم پا میشیم از این به بعد

 

 

 

 

Hataları aşk sanıp

 

 

خطاها و گناها رو عشق تلقی میکنیم

 

 

 

 

Başka tenlerde avunuruz boşuna

 

 

و بیهوده شکار آدمای دیگه میشیم

 

 

 

 

Ve gizli gizli yaralanırız

 

 

و پنهانی و نامرئی زخمی میشیم

 

 

 

 

Şunu bil ki daima

 

 

فقط اینو بدون که همیشه

 

 

 

 

Ben, en güzel yeri hatırana saklarım

 

 

من بهترین جا رو برای خاطره ات نگه میدارم

 

 

 

 

Talan olmuş gönül bahçemde

 

 

عشق توی باغچه ام (قلبم) غارت شده

 

 

 

 

Saçlarımda tel tel hüzünlerle

 

 

با تار تار حزن و اندوه توی موهام

 

 

 

 

Gözlerimde azalan güneşlerle

 

 

با روشنایی کم شده توی چشمام

 

 

 

 

Ben hep seni beklerim bu şehirde

 

 

من فقط چشم انتظار تو می مونم توی این شهر

 

 

Bir gün dönersin diye

 

 

به این امید که یه روز برگردی

 

 

!Kendine iyi bak ey sevgili

 

 

مواظب خودت باش ای عزیز

 

 

 

 

!Kendine iyi bak en sevgili

 

 

مواظب خودت باش،عزیزترین...

 

 

lost

 

 

The clouds is in sad black color

Shot rain is weeping for us

My hope dead, time is flying away

Separation is the lord, we are servants of it

 

 

Your hands dead in mine

It was wounded bird that was afraid

It flew from love that over

 

 

I'd like to say - «nobody stopping you»

But in my throat is lump, I lost my words

I never be in love until death

Because my heart lost in my body

 

 

Angels will came from white heavens

They are saving you: prayers, wishes

But I am far away, on end of passion

Every day of mine is covering in your loneliness

 

 

I with you – not ending story

We are walking on different roads

It is life

You blew in the distance as fast wind

I'll live with dead rose in my heart by years.

If it is life!

We are sleeping in different evenings

And then grew up in different mornings

Saying that love is mistake,

We'll look for consolation in other bodies, but t is useless

We will feel secret pain

You must know it –

I will leave for you the best place in my mind

Garden of my heart was grabbing

As every hair

As sun that losing

I every-time wait for you in this town

Thinking that some day you will back

Hey, love, be care with you

  • Like 6
لینک به دیدگاه

[FLASH=width=50 height=25]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/FLASH]

فردا دارم میرم نمایشگاه تک و تنها

 

هیچکی پیدا نشدددددد بیاد همراهم م م:sigh:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

سلامتی اون مادر ِ پیر ِبیسوادی که هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش را بگیرد... مادراگر نشناختمت کوتاهی ام را ببخش و فرصت یک بوسه کوچک بر دستانت را از من مگیر...:icon_pf (34):

  • Like 12
لینک به دیدگاه

دارم فکر میکنم ما آدمها عجب موجودات قابل ترحمی هستیم ! :icon_pf (34): وقتی یه ویروس سرما خوردگی کل این سیستم پیچیده با این همه ادعارو به هم میریزه از پا درمیاره آخه شما بگید ما آدمها قابل ترحم نیستیم ؟ نه خدایی ؟ :ws33:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

بچه ها رفتم پیاده روی براتون گل چیدم:shad:

گلهای بهاری:w14:

تقدیم به همه بچه های انجمن:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v

 

فقط تورو جون هرکی دوس دارین شاد باشین باور کنید زندگی ما درست کپی همین گلهای بهاریه حتی کوتاهتر

شادی و عشق رو از صمیم قلب برا همتون میخوام برا تک تک تون

بخندین درست مثل جودی درست مثل آنه

زندگی معجزه خیلی خیلی بزرگ و بسیار زیباییه

غم رو همون درحد اعلی بلدیم ولی شادی و عشق گمشده وجود و گوهر ماست

 

lxzmqe87k023gyt898.jpg

 

szv86h9e3t0xwp9rjyz.jpg

  • Like 23
لینک به دیدگاه

هنوز لباسامو در نیاوردم :w02:

 

بالاخره تونستم با یه نفر دیدن کنم :w02:

 

نمیگم کی بوددددددددد:whistle:

 

 

یه اشتانتیون ههمون روح انجمن شدددددددددددددددد:hapydancsmil:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...