رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

خدایا شکرت که اگه خیلی چیزا بم ندادی حداقل این توانایی و بم دادی که به کوچیکترین چیزا بخندم

:ws28::ws28::ws28:

:hapydancsmil::hapydancsmil::ws47::ws47::lol::lol::shad::shad::4chsmu1::4chsmu1::persiana__hahaha::persiana__hahaha::2525s::2525s::w42::w42::w14::w14::w31::w31::w330::w330::2eaoapgxehimkak1y7e:2eaoapgxehimkak1y7e:mbj6ivxkw3ccem7bie7:mbj6ivxkw3ccem7bie7:80x7izu87acutttcy9t:80x7izu87acutttcy9t:ag2f893eg0ja83qr8q::ag2f893eg0ja83qr8q::ws17::ws17:

  • Like 14
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دوسال پیش بود ، وقتی همین روزها

دماقم پر شد از بوی عفونت منتشر شده در بیمارستانی که خوابگاهم شد

 

چقدر رسم عجیبیست ، همین تسلسل نبودن ها و شدن ها

 

باید تلخ بخندم ؛ نامردمان در کمین گریه های منند

اما من همان ، من سابق است

گرچه فرسوده است

اما بر همان موازین پای می نهد

 

گرچه ترک خورده است

اما بندی به ترک دارد ، گرچه بند بند وجودش بی بند و بار تر از موج های روی دریای آشفته ی روزهای طوفانیست

دارد دوسال میشود ، کلید خوردن فیلم مصائب من

چند فصل از آن طی شده

فصلی نو نزدیک است

این فصل هم همان فصل است ، فصل پنجم زندگی من

از درون گرم ، سردم و باران می بارد و چشمان اشک ریز و برگ ریز پاییزی است

 

چه غوغاییست فصل پنجم

و باز هم میگویم ، دوسالی میشود

در عسرت دو قرن و در خوشی دو آن

آن های عمرم را زیر نگاه بی بدلیت میگذارم ، توکه تنهایی

توکه آگاهی

همین تو ، همین خدا را می گویم

راستی میدانی خدا؟ دو ساله شدم

مبارک باد

  • Like 16
لینک به دیدگاه

از وقتی آمدی چه زود اشکم در میآید

 

بود و نبودت خیلی فرق نمیکند

 

تو فقط بلدی اشک مرا در بیآوری

 

با بی تفاوتی هایت.....

 

تو از من سوءاستفاده کردی

 

از دل ساده من

 

از تنهاییم

 

از بی کسیم

 

خدا ازت نگذرد....

 

فقط به او واگذارت میکنم............

  • Like 13
لینک به دیدگاه

747819_hangin.gif دقیقا از وقتی که از خواب پا شدم این ریختی ام...

کِسِل...گیج و منگ......ساعت از 1 گذشته اما انگار ساعت تازه 11 12 اِ......از این حالت بدم میادhanghead.gif

  • Like 8
لینک به دیدگاه

امشب دو سر سوخت شدم

و من همچنان در دیار خویش غریبه ام

دلخوش کرده ام به چند ورق پاره به چند روز ، به چند لحظه

تو در پیری ، کودکی هائد

تو تا عمر داری چوب ها میخوری از این پیر در کودکی مانده

من غمباد بیست و چند سالم که شبی نمی آید و مارا خلاص کند

گوشه ای ، تخت سنگ سردی و خاکی و یک دیس حلوا

که شیرینی عزاست (بقول اوست علی)

و بقول اخوان:

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری

 

دست از سرم بردارید ای با من غریبه ها

که هیچ چشم و گوشی به انتظار من نیست

دست از سرم بردارید شمایی که من نیستید

شمایی که در کنارتان هم غریبه ام

شما خواهان دارید

زیادید

من اندکم

در دل من همه کورند و کرند

  • Like 14
لینک به دیدگاه

خیلی زود گذشت این چندسال.....خیلی...من دیگه اون نوجوان 17 ساله نیستم ولی هنوزم گاهی خیلی کودکانه دلم چیزی از جنس تو میخواد....از جنس دختر بچه های لوس که هیچ وقت نبودم و غمباد هایی که هیچ وقت نگرفتم...

 

 

من چی به خودم بدهکارم؟؟تو رو؟ یادت رو؟ خودم رو؟ تمام این 8 سال رو ؟ نه.....من خوبم! همیشه خوبم!

 

این روزها هم میگذره....!

  • Like 24
لینک به دیدگاه

اهنگ ساز روح الله خالقی، خواننده مرضیه و بنان، شعر رودکی همه ی اینا با هم میشه گل های 254.بهترین برنامه گل ها.

 

واقعا صدای استاد بنان و اهنگ های استاد خالقی ادم رو به وجد میاره.

  • Like 15
لینک به دیدگاه

منو تو خیلی با هم فرق داریم درسته که اینهمه به هم نزدیکیم ولی دنیای من با تو متفاوته

همونجور که شادی من متفاوته با تو .جنس شادی من یه چیز دیگس ولی هرچقدرم که متفاوت باشیم بازم از خوشجالیت خوشحالم

  • Like 11
لینک به دیدگاه

بدجوری این روزا دارم تنها میشم

 

همه مثل تو هوای یکی بهتر از من به سرشون زده

 

روزای اول کسی بهم نمیگه که شاید بره

 

همه میگن اومدیم که بمونیم

 

بی انصاف ها نمیگن این دل تشنه محبته؟!!!

 

چقدر احمقانه بهشون دل بستم......

  • Like 10
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...